هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
@سیده
مخصوصا لبخند اون کرم رنگه، لامسب
پ.ن: لامسب با سین هس نه صاد ، فارسی را .... به من چه
پ.ن: زدیم به بیخیالی
پ.ن۳: پ.ن دومیه شماره نداره
پن۴: رفتین چک کردین
پن۵: هر هر هر ما چقدر شادیم -
@سیده
مخصوصا لبخند اون کرم رنگه، لامسب
پ.ن: لامسب با سین هس نه صاد ، فارسی را .... به من چه
پ.ن: زدیم به بیخیالی
پ.ن۳: پ.ن دومیه شماره نداره
پن۴: رفتین چک کردین
پن۵: هر هر هر ما چقدر شادیم -
مدتی قبل، ماجرای پسر جوانی را شنیدم که در ماشینی پر از دود، خودکشی میکند.
پسری که عاشق دختری بوده، 18 ساله، به نام میشل، که در تمام آن لحظات مهیبِ مرگ و زندگی، باهاش تلفنی حرف میزده. دو تماس چهل و پنج دقیقهای و پر از واژههای مبهم و رازآلود.
پروندهی مرگ پسر، در حد یک خودکشی معمولی بایگانی میشود. اما مدتی بعد، با افشای رابطه آن دو، معلوم میشود که دختر از همه چیز خبر داشته. پلیسها میفهمند که میشل، خسخس نفسهای آخر پسر را شنیده، اما هیچ تلاشی نکرده تا منصرفش کند. میگویند حتا تحریکش کرده که زودتر قال قضیه را بکند. شاید چون در آن لحظه فکر میکرده، همه اینها یک بازی بچهگانه و مسخره است. کمی بعد، دختر را به جرم قتل غیرعمد، به دادگاه میکشند. دادستان، سوالی میپرسد که عمیق، هراسناک و حیرتآور است. «آیا کسی میتواند از راه دور، دیگری را با کلمه بکشد؟» ..
.
.
.....؟؟
همه ما پیش از این، به قتل رسیدهایم. بعضیهامان را کلماتی کشته اند، که گفته شده، و دیگرانمان، مقتولِ حرفهای نزدهایم. حرفهایی که همیشه ریختهایم توی خودمان. حیا کردهایم، ترسیدهایم، خجالت کشیدهایم، کوچکتر بودهایم و نباید جواب بزرگتر را میدادیم، یا بزرگتر بودهایم و نباید با کوچکتر بحث میکردیم.
حالا، نمیخواهم داد مظلومیت سر بدهم برای خودم، میشل و دیگرانی مثل ما. چرا که در واقع، قاتل و قتیل و ظالم و مظلوم، خود ماییم. حتا اگر یکبار کلماتی را گفتهایم که نباید؛ یا حرفهامان را قورت دادهایم، آنجا که باید به صدا در میآمدیم.
دست ما، پیش از دیگری، به خون خودمان سرخ است و رد انگشت هایمان، بر قدارهای است که بارها بر پیکرمان فرود آمده. دادگاه ماییم. وکیل، قاضی، دادستان، شاکی و متهم، ما. همه ما کشته کلماتیم....- مرتضی_برزگر
-
گاهی میبینم زندگیم چه قدر فرق داره با بقیه
چه قدر باید دردسر های متفاوتی بکشم
چه قدر باید چیزایی رو تجربه کنم که افراد عادی...98.4.28
بعد عروسی بیب اوغلیdeveloper گفته است:
گاهی میبینم زندگیم چه قدر فرق داره با بقیه
چه قدر باید دردسر های متفاوتی بکشم
چه قدر باید چیزایی رو تجربه کنم که افراد عادی...98.4.28
بعد عروسی بیب اوغلیلا مصب
این که توی یه خونه فقط یه خانواده زندگی بکنه برا همه درست نیست -
developer گفته است:
گاهی میبینم زندگیم چه قدر فرق داره با بقیه
چه قدر باید دردسر های متفاوتی بکشم
چه قدر باید چیزایی رو تجربه کنم که افراد عادی...98.4.28
بعد عروسی بیب اوغلیلا مصب
این که توی یه خونه فقط یه خانواده زندگی بکنه برا همه درست نیستdeveloper گفته است:
developer گفته است:
گاهی میبینم زندگیم چه قدر فرق داره با بقیه
چه قدر باید دردسر های متفاوتی بکشم
چه قدر باید چیزایی رو تجربه کنم که افراد عادی...98.4.28
بعد عروسی بیب اوغلیلا مصب
این که توی یه خونه فقط یه خانواده زندگی بکنه برا همه درست نیستمیشه بیشتر توضیح بدی!؟
.- پ ن_ویرایش طور:انگار نمیشه
- پ ن_ویرایش طور:انگار نمیشه