دستاورد هایِ کوچکِ من

[D.fateme.r]

آسمان آبی گفته است:

@D-fateme-r
چه عجب

از این ب بعد هر روز آپ میشه ((:

[فااطمه]

fatemeh_banoo گفته است:

فااطمه شمال بودیم چندروز...از خوبی هاشون یاد مردم و معرفتشون (:

اسم شما رو هم بردم️

به به بسلامتی امیدوارم بهتون خیلی خوش گذشته باشه
خوبی از خودتونه

[Amirbernosi]

تو دانشکده پزشکی بودم :| فقط نمیدونم کجا

حالا هرجا مهم نیست :|
@D-fateme-r

[خانوم]

@sepid-varna خیلی لطف میکنید ممنونم

[D.fateme.r]

@Amir-Bernousi تعبیر میشه ان شاالله ((:

[خانوم]

فااطمه وقتی بین خوبان باشی بهت خوش میگذره(:
واقعا شمالی ها منو شگفت زده کردن

[Amirbernosi]

ممنون
@D-fateme-r

[خانوم]

ی وقتایی میزنه به سرم برم ادبیات بخونم(:

[spd2000]

@Amir-Bernousi منم خواب دیدم چند تا امضا زدم برای مدیرم توی یه برگه بعد مدیرمون گفت تو که امضات این شکلی نبود:|

[D.fateme.r]

@fatemeh_banoo منم به سرم میزنه هنر بخونم (((:
ولی کنکور هنر ندادم حتی :|

[_MILAD_]

خب چیشد

[Amirbernosi]

من دادم

فکر میکنم بهتر از پارسال بشه رتبم شده بود 1100 تو زیرگروه یکشون :|
@D-fateme-r

[خانوم]

@D-fateme-r میشه درسای ادبیات رو انتخاب کرد...یا حداقل سال بعد کنکور زبان داد...
اما نمیدونم هم دلم پیش ادبیاته وهم پزشکی
دوس داشتم ادبیات عشقم باشه ن شغلم..
هرچند که پزشکی بسی عشق است تا شغل(:

[D.fateme.r]

@Amir-Bernousi جایِ من موسیقی بخونید :|

[خانوم]

دلم برات رفت وقتی پرسیدی رسیدی خونه؟؟

[Amirbernosi]

من به سینما علاقه دارم :|
@D-fateme-r

[خانوم]

@Amir-Bernousi شما کارگردانی بخونید من نقد...
شما فیلم بسازید من نقد کنم

[D.fateme.r]

@fatemeh_banoo
وقتی خیلی کوچیک بودم و با مامانم به یه فروشگاه خیلی بزرگ رفته بودیم، بر خلاف همه بچه هایی که شکلات و بستنی و آدامس می خواستن، آویزون مانتوی مامانم شدم و اصرار کردم کتابی رو که روش عکس میمون داشت برام بخره. اسمش رو یادم نیست اما یادمه داستان میمونی بود که مریض شده بود. از همون روز بود که به شغل آیندم فکر کردم. حسابی مصمم بودم که دامپزشک بشم و همه حیوون های بیمار رو نجات بدم.

وقتی بزرگ تر شدم به خاطر حرف بزرگ تر ها و مصلحت و موقعیت اجتماعی و شغل و پول، قرار شد حقوق بخونم و وکیل بشم. باز که یک کم گذشت عاشق خط میخی و زبان سانسکریت و اسطوره های باستانی شدم و گفتم که باید فرهنگ و زبان های باستانی بخونم.

کارهای خیلی زیادی توی این مدت کردم. از نقاشی و موسیقی و خیاطی و بافندگی گرفته تا نجاری و ساخت مدارهای الکتریکی! اما توی همه این مدت فقط یه چیز بود که هیچ تغییری نکرد. عشقم به نوشتن. و هنوزم که هنوزه دارم می نویسم. بعضی وقت ها فکر می کنم همون کتابی که روش عکس میمون داشت، داره مسیر زندگیم رو مشخص می کنه. درسته که آخرش دامپزشک نشدم. اما لااقل یه چیزی می شم که با تمام وجود به کتاب ربط داره. مثلا یه نویسنده که درباره حقوق حیوانات توی ایران باستان رمان مینویسه!

.
این زندگی نامه ی نیلوفر نیک بنیادِ ((:

[خانوم]

@D-fateme-r خیلی زیباست
بله آشنا هستم(:

[D.fateme.r]

@fatemeh_banoo
((: