Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Brite
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. هرچی تو دلته بریز بیرون 3
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
روز آخر ❤️
_ Reza __
سلام به همه رفقای کنکوری اومدم یه تاپیک بزنم برای روز آخر کنکور، اینجا بچه‌هایی که می‌خوان روز آخر رو مفید درس بخونن، بیان برنامه‌هاشونو پارت‌بندی شده بزارن ️ و هم اونایی که تصمیم گرفتن دیگه درس نخونن و فقط ریلکس کنن، اینجا کنار هم باشیم ، حرف بزنیم ، استرسارو بریزیم دور، انرژی مثبت بدیم و بگیریم ... اگه برنامه‌ریزی برای روز آخر داری، بیا پارت‌هات رو بزار و تا لحظه آخر تلاش کن ( مثل خودم ایده همینه چون مجبورم ) ... اگه تصمیم گرفتی دیگه فقط استراحت کنی که خیلیم عالی ... اگه دکترای پارسالی هستی و تجربه شب قبل کنکور رو داری، لطفا بیا راهنمایی کن، آرامش و انرژی بده :)) ‌ فقط یه خواهش کوچولو دارم لطفا فضای تاپیک آروم و مثبت نگه داریم چون قرار نیست با کارای دیگه اتفاق خاصی بیفته اما با اینکارا اتفاق خاصی میفته @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا
بحث آزاد
برگ انجیر.... ☘️🍀🌿
______
بِسْم رَبّ النور ️ سلام امیدوارم حال دلتون بهترین باشه..... برم سراغ حرف اصلی.... در فکر تاپیکی بودم که هر روز توش چند تا پست قشنگ بزارم و با چند تا عکس و متن نوشته و دل نوشته...... حالمون خوب بشه، انرژی بگیریم در طول روز.....️️ یه جورایی این تاپیک شبیه کانال یا چنل..... البته پست هایی که قرار بزارم برای خودم نیست و صرفا گلچینی از مطالبی که ممکنه توی فضای مجازی یا کتاب ها ببینم و بارگذاری بکنم..... اگر شما هم دوست داشتید خوشحال میشم همراه من بشید.... ️ [image: 1686940882701-img_-_.jpg] پ.ن:اسم تاپیک برگرفته از اسم یک کانالِ و در آخر دعا میکنم دلتون ذهنتون ابری باشه(:️️
بحث آزاد
رقیب
م
کسی هس ساعت مطالعه بالایی داشته باشه بخونیم این 20 روزو؟ ترجیحا دختر باشه تنهایی نمیتونم اگ یکی بود خیلی بهتر پیش میرفتم
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
کنکور1405
M
سلام به همه. من بعد از یه مدت دوباره میخوام کنکور 405 رو شرکت کنم. ولی خب کسی رو پیدا نکردم که برای سال405 باشه. و دوستی پیدا نکردم تو این زمینه. هرکی هست بیاد اینجا حرف بزنیم
بحث آزاد
تروخدا بیاین
م
دیروز اشتبا کردم سلامت نخوندم الان چیکار کنم جزوه ای میدونین یکم جمعو جور باشه کتاب اصلن خونده نمیشه خیلی زیاده
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
م
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
م
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
م
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
J
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد

هرچی تو دلته بریز بیرون 3

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
گفتگو
282.1k دیدگاه‌ها 639 کاربران 815.6k بازدیدها 486 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • T the end

    ممکنه از اونطرف دوستام بیان بهت بگن بهش چی گفتی گذاشت رفت 😂 😂
    منتظر هر واکنشی باش اینجا

    د آفلاین
    د آفلاین
    دااانااا
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #219401

    @philosopher در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

    ممکنه از اونطرف دوستام بیان بهت بگن بهش چی گفتی گذاشت رفت 😂 😂
    منتظر هر واکنشی باش اینجا

    دوست هایت را ...

    T 1 پاسخ آخرین پاسخ
    0
    • T the end

      اوه تازه اول راهی باش فقط ببین ماجراهارو
      @naviddd-danaa

      د آفلاین
      د آفلاین
      دااانااا
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #219402

      ما که کارمون به اونجاها نمیکشه از 10 روز دیگه میوفتم تو کارنانه و تغییر رشته و کنکور ایشالا ...
      @philosopher

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      1
      • T the end

        ممکنه از اونطرف دوستام بیان بهت بگن بهش چی گفتی گذاشت رفت 😂 😂
        منتظر هر واکنشی باش اینجا

        د آفلاین
        د آفلاین
        دااانااا
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #219403
        این پست پاک شده!
        T 1 پاسخ آخرین پاسخ
        1
        • د دااانااا

          @philosopher در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

          ممکنه از اونطرف دوستام بیان بهت بگن بهش چی گفتی گذاشت رفت 😂 😂
          منتظر هر واکنشی باش اینجا

          دوست هایت را ...

          T آفلاین
          T آفلاین
          the end
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط the end انجام شده
          #219404

          دیگه برو بخواب پسرم داریم چرت میگیم ولی حقیقته تلخه حقیقته 😂 😂
          برو دیگه حرمت منو نگه دار دیگه روت باز نشه بیشتر ازاین 😂
          خندیدم ولی جدی بود :|
          @naviddd-danaa

          د 1 پاسخ آخرین پاسخ
          0
          • د دااانااا

            این پست پاک شده!

            T آفلاین
            T آفلاین
            the end
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #219405

            اون نفهمیدم چیشد ناراحت شد جمع کرد رفت
            @naviddd-danaa

            د 1 پاسخ آخرین پاسخ
            0
            • T the end

              دیگه برو بخواب پسرم داریم چرت میگیم ولی حقیقته تلخه حقیقته 😂 😂
              برو دیگه حرمت منو نگه دار دیگه روت باز نشه بیشتر ازاین 😂
              خندیدم ولی جدی بود :|
              @naviddd-danaa

              د آفلاین
              د آفلاین
              دااانااا
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #219406
              این پست پاک شده!
              1 پاسخ آخرین پاسخ
              1
              • T the end

                اون نفهمیدم چیشد ناراحت شد جمع کرد رفت
                @naviddd-danaa

                د آفلاین
                د آفلاین
                دااانااا
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #219407
                این پست پاک شده!
                T 1 پاسخ آخرین پاسخ
                1
                • د دااانااا

                  این پست پاک شده!

                  T آفلاین
                  T آفلاین
                  the end
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #219408

                  سعادت @naviddd-danaa

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  0
                  • T آفلاین
                    T آفلاین
                    the end
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #219409

                    من ده دیقه دیگه باس برم

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    0
                    • د آفلاین
                      د آفلاین
                      دااانااا
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #219410

                      خداحافظ

                      T 1 پاسخ آخرین پاسخ
                      1
                      • د دااانااا

                        خداحافظ

                        T آفلاین
                        T آفلاین
                        the end
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                        #219411

                        خدانگهدارت
                        موفق باشی
                        @naviddd-danaa

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        0
                        • T آفلاین
                          T آفلاین
                          the end
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #219412

                          اکالیپتوس
                          خوب شی زود 🙂

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          0
                          • T آفلاین
                            T آفلاین
                            the end
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #219413

                            الان دیگه خوابم نمیاد چه جالب

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            0
                            • T آفلاین
                              T آفلاین
                              the end
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #219414

                              یک روز از خواب پا می شی می بینی رفتی به باد

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              0
                              • د آفلاین
                                د آفلاین
                                دااانااا
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط دااانااا انجام شده
                                #219415

                                بسان رهنوردانی كه در افسانه ها گویند
                                گرفته كولبار زاد ره بر دوش
                                فشرده چوبدست خیزران در مشت
                                گهی پر گوی و گه خاموش
                                در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می پویند
                                ما هم راه خود را می كنیم آغاز

                                سه ره پیداست
                                نوشته بر سر هر یك به سنگ اندر
                                حدیثی كه اش نمی خوانی بر آن دیگر
                                نخستین : راه نوش و راحت و شادی
                                به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی
                                دودیگر : راه نيمش ننگ ، نیمش نام
                                اگر سر بر كنی غوغا ، و گر دم در كشی آرام
                                سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام
                                من اینجا بس دلم تنگ است
                                و هر سازی كه می بینم بد آهنگ است

                                بیا ره توشه برداریم
                                قدم در راه بی برگشت بگذاریم
                                ببینیم آسمان هر كجا آیا همین رنگ است ؟

                                تو دانی كاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست
                                سوی بهرام ، این جاوید خون آشام
                                سوی ناهید ، این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم
                                كه می زد جام شومش را به جام حافظ و خیام
                                و می رقصید دست افشان و پاكوبان بسان دختر كولی
                                و اكنون می زند با ساغر مك نیس یا نیما
                                و فردا نیز خواهد زد به جام هر كه بعد از ما
                                سوی اینها و آنها نیست
                                به سوی پهندشت بی خداوندی ست
                                كه با هر جنبش نبضم
                                هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاك افتند

                                بهل كاین آسمان پاك
                                چرا گاه كسانی چون مسیح و دیگران باشد
                                كه زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند كآن خوبان
                                پدرشان كیست ؟
                                و یا سود و ثمرشان چیست ؟

                                بیا ره توشه برداریم
                                قدم در راه بگذاریم
                                به سوی سرزمینهایی كه دیدارش
                                بسان شعله ی آتش
                                دواند در رگم خون نشیط زنده ی بیدار
                                نه این خونی كه دارم ، پیر و سرد و تیره و بیمار
                                چو كرم نیمه جانی بی سر و بی دم
                                كه از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگهایم
                                كشاند خویشتن را ، همچو مستان دست بر دیوار
                                به سوی قلب من ، این غرفه ی با پرده های تار
                                و می پرسد ، صدایش ناله ای بی نور
                                كسی اینجاست ؟
                                هلا ! من با شمایم ، های ! … می پرسم كسی اینجاست ؟
                                كسی اینجا پیام آورد ؟
                                نگاهی ، یا كه لبخندی ؟
                                فشار گرم دست دوست مانندی ؟
                                و می بیند صدایی نیست ، نور آشنایی نیست ، حتی از نگاه مرده ای هم رد پایی نیست
                                صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ
                                ملول وبا سحر نزدیك و دستش گرم كار مرگ
                                وز آن سو می رود بیرون ، به سوی غرفه ای دیگر
                                به امیدی كه نوشد از هوای تازه ی آزاد
                                ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است – از اعطای درویشی كه می خواند:
                                "جهان پیر است و بی بنیاد ، ازین فرهادكش فریاد".

                                وز آنجا می رود بیرون ، به سوی جمله ساحلها
                                پس از گشتی كسالت بار
                                بدان سان باز می پرسد سر اندر غرفه ی با پرده های تار
                                كسی اینجاست ؟
                                و می بیند همان شمع و همان نجواست

                                كه می گوید بمان اینجا ؟
                                كه پرسی همچو آن پیر به درد آلوده ی مهجور
                                "خدایا به كجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را ؟"

                                بیا ره توشه برداریم
                                قدم در راه بگذاریم
                                كجا ؟ هر جا كه پیش آید

                                بدانجایی كه می گویند خورشید غروب ما
                                زند بر پرده ی شبگیرشان تصویر
                                بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید : زود
                                وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیر
                                كجا ؟ هر جا كه پیش آید
                                به آنجایی كه می گویند
                                چوگل روییده شهری روشن از دریای تر دامان
                                و در آن چشمه هایی هست
                                كه دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن
                                و می نوشد از آن مردی كه می گوید
                                چرا بر خویشتن هموار باید كرد رنج آبیاری كردن باغی كز آن گل كاغذین روید ؟
                                به آنجایی كه می گویند روزی دختری بوده ست
                                كه مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبا
                                نه چون مرگ من و تو ، مرگ پاك دیگری بوده ست
                                كجا ؟ هر جا كه اینجا نیست
                                من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
                                ز سیلی زن ، ز سیلی خور
                                وزین تصویر بر دیوار ترسانم
                                درین تصویر
                                عمر با تازيانه شوم و بی رحم خشایرشاه
                                زند دیوانه وار ، اما نه بر دریا
                                به گرده ی من ، به رگهای فسرده ی من
                                به زنده ی تو ، به مرده ی من

                                بیا تا راه بسپاریم
                                به سوی سبزه زارانی كه نه كس كشته ، ندروده
                                به سوی سرزمینهایی كه در آن هر چه بینی بكر و دوشیزه ست
                                و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
                                كه چونین پاك و پاكیزه ست
                                به سوی آفتاب شاد صحرایی
                                كه نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
                                و ما بر بیكران سبز و مخمل گونه ی دریا
                                می اندازیم زورقهای خود را چون گل بادام
                                و مرغان سپید بادبانها را می آموزیم
                                كه باد شرطه را آغوش بگشایند
                                و می رانیم گاهی تند ، گاه آرام
                                ******بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلكنده و غمگین
                                من اینجا بس دلم تنگ است

                                بیا ره توشه برداریم
                                قدم در راه بی فرجام بگذاریم******

                                مهدی اخوان ثالث

                                T 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                2
                                • romisaR romisa

                                  abcc SenatOr @Dr-Saraaa
                                  ۲۰۱۹۰۶۱۵_۲۱۴۵۵۷.jpg
                                  ۲۰۱۹۰۶۱۵_۲۱۴۶۱۸.jpg
                                  ۲۰۱۹۰۶۱۵_۲۱۴۶۲۴.jpg

                                  بی انصافیه اگه فک کنی نوشتن همه اینا برام آسون بوده و قبلش فک نکردم
                                  فقط به خاطر اینکه زندگی ارزشش رو نداره...
                                  هنوزم میگم سارای این انجمن فقط تویی.....
                                  خداحافظ

                                  T آفلاین
                                  T آفلاین
                                  the end
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط the end انجام شده
                                  #219416

                                  romisa من الان دیدم
                                  نمیدونم چی شده ولی این کارتو من میفهمم
                                  قطعا سارا هم میفهمه
                                  من خیلی تحت تاثیر وقت و اخلاقی که صرف کردی قرار گرفتم
                                  من از یه چیزی خبر دارم که بقیه ندارن در نتیجه میدونم چقد سخت تر بوده واسه تو
                                  امیدوارم دل هر دوتون آروم باشه

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  1
                                  • T آفلاین
                                    T آفلاین
                                    the end
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #219417

                                    یه چیزی بگم یا نگم همونم؟

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    0
                                    • د دااانااا

                                      بسان رهنوردانی كه در افسانه ها گویند
                                      گرفته كولبار زاد ره بر دوش
                                      فشرده چوبدست خیزران در مشت
                                      گهی پر گوی و گه خاموش
                                      در آن مهگون فضای خلوت افسانگیشان راه می پویند
                                      ما هم راه خود را می كنیم آغاز

                                      سه ره پیداست
                                      نوشته بر سر هر یك به سنگ اندر
                                      حدیثی كه اش نمی خوانی بر آن دیگر
                                      نخستین : راه نوش و راحت و شادی
                                      به ننگ آغشته ، اما رو به شهر و باغ و آبادی
                                      دودیگر : راه نيمش ننگ ، نیمش نام
                                      اگر سر بر كنی غوغا ، و گر دم در كشی آرام
                                      سه دیگر : راه بی برگشت ، بی فرجام
                                      من اینجا بس دلم تنگ است
                                      و هر سازی كه می بینم بد آهنگ است

                                      بیا ره توشه برداریم
                                      قدم در راه بی برگشت بگذاریم
                                      ببینیم آسمان هر كجا آیا همین رنگ است ؟

                                      تو دانی كاین سفر هرگز به سوی آسمانها نیست
                                      سوی بهرام ، این جاوید خون آشام
                                      سوی ناهید ، این بد بیوه گرگ قحبه ی بی غم
                                      كه می زد جام شومش را به جام حافظ و خیام
                                      و می رقصید دست افشان و پاكوبان بسان دختر كولی
                                      و اكنون می زند با ساغر مك نیس یا نیما
                                      و فردا نیز خواهد زد به جام هر كه بعد از ما
                                      سوی اینها و آنها نیست
                                      به سوی پهندشت بی خداوندی ست
                                      كه با هر جنبش نبضم
                                      هزاران اخترش پژمرده و پر پر به خاك افتند

                                      بهل كاین آسمان پاك
                                      چرا گاه كسانی چون مسیح و دیگران باشد
                                      كه زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند كآن خوبان
                                      پدرشان كیست ؟
                                      و یا سود و ثمرشان چیست ؟

                                      بیا ره توشه برداریم
                                      قدم در راه بگذاریم
                                      به سوی سرزمینهایی كه دیدارش
                                      بسان شعله ی آتش
                                      دواند در رگم خون نشیط زنده ی بیدار
                                      نه این خونی كه دارم ، پیر و سرد و تیره و بیمار
                                      چو كرم نیمه جانی بی سر و بی دم
                                      كه از دهلیز نقب آسای زهر اندود رگهایم
                                      كشاند خویشتن را ، همچو مستان دست بر دیوار
                                      به سوی قلب من ، این غرفه ی با پرده های تار
                                      و می پرسد ، صدایش ناله ای بی نور
                                      كسی اینجاست ؟
                                      هلا ! من با شمایم ، های ! … می پرسم كسی اینجاست ؟
                                      كسی اینجا پیام آورد ؟
                                      نگاهی ، یا كه لبخندی ؟
                                      فشار گرم دست دوست مانندی ؟
                                      و می بیند صدایی نیست ، نور آشنایی نیست ، حتی از نگاه مرده ای هم رد پایی نیست
                                      صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ
                                      ملول وبا سحر نزدیك و دستش گرم كار مرگ
                                      وز آن سو می رود بیرون ، به سوی غرفه ای دیگر
                                      به امیدی كه نوشد از هوای تازه ی آزاد
                                      ولی آنجا حدیث بنگ و افیون است – از اعطای درویشی كه می خواند:
                                      "جهان پیر است و بی بنیاد ، ازین فرهادكش فریاد".

                                      وز آنجا می رود بیرون ، به سوی جمله ساحلها
                                      پس از گشتی كسالت بار
                                      بدان سان باز می پرسد سر اندر غرفه ی با پرده های تار
                                      كسی اینجاست ؟
                                      و می بیند همان شمع و همان نجواست

                                      كه می گوید بمان اینجا ؟
                                      كه پرسی همچو آن پیر به درد آلوده ی مهجور
                                      "خدایا به كجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را ؟"

                                      بیا ره توشه برداریم
                                      قدم در راه بگذاریم
                                      كجا ؟ هر جا كه پیش آید

                                      بدانجایی كه می گویند خورشید غروب ما
                                      زند بر پرده ی شبگیرشان تصویر
                                      بدان دستش گرفته رایتی زربفت و گوید : زود
                                      وزین دستش فتاده مشعلی خاموش و نالد دیر
                                      كجا ؟ هر جا كه پیش آید
                                      به آنجایی كه می گویند
                                      چوگل روییده شهری روشن از دریای تر دامان
                                      و در آن چشمه هایی هست
                                      كه دایم روید و روید گل و برگ بلورین بال شعر از آن
                                      و می نوشد از آن مردی كه می گوید
                                      چرا بر خویشتن هموار باید كرد رنج آبیاری كردن باغی كز آن گل كاغذین روید ؟
                                      به آنجایی كه می گویند روزی دختری بوده ست
                                      كه مرگش نیز چون مرگ تاراس بولبا
                                      نه چون مرگ من و تو ، مرگ پاك دیگری بوده ست
                                      كجا ؟ هر جا كه اینجا نیست
                                      من اینجا از نوازش نیز چون آزار ترسانم
                                      ز سیلی زن ، ز سیلی خور
                                      وزین تصویر بر دیوار ترسانم
                                      درین تصویر
                                      عمر با تازيانه شوم و بی رحم خشایرشاه
                                      زند دیوانه وار ، اما نه بر دریا
                                      به گرده ی من ، به رگهای فسرده ی من
                                      به زنده ی تو ، به مرده ی من

                                      بیا تا راه بسپاریم
                                      به سوی سبزه زارانی كه نه كس كشته ، ندروده
                                      به سوی سرزمینهایی كه در آن هر چه بینی بكر و دوشیزه ست
                                      و نقش رنگ و رویش هم بدین سان از ازل بوده
                                      كه چونین پاك و پاكیزه ست
                                      به سوی آفتاب شاد صحرایی
                                      كه نگذارد تهی از خون گرم خویشتن جایی
                                      و ما بر بیكران سبز و مخمل گونه ی دریا
                                      می اندازیم زورقهای خود را چون گل بادام
                                      و مرغان سپید بادبانها را می آموزیم
                                      كه باد شرطه را آغوش بگشایند
                                      و می رانیم گاهی تند ، گاه آرام
                                      ******بیا ای خسته خاطر دوست ! ای مانند من دلكنده و غمگین
                                      من اینجا بس دلم تنگ است

                                      بیا ره توشه برداریم
                                      قدم در راه بی فرجام بگذاریم******

                                      مهدی اخوان ثالث

                                      T آفلاین
                                      T آفلاین
                                      the end
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #219418

                                      هر خطو باید جداگانه بولد کنی اینطوری چندخطی بولد نمیشه
                                      @naviddd-danaa

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      0
                                      • _ __chakisaldva__

                                        https://www.varzesh3.com/table/لیگ-برتر-بانوان-1397-1398
                                        😂😂😂

                                        ZrexZ آفلاین
                                        ZrexZ آفلاین
                                        Zrex
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                        #219419

                                        @m__sadra__b در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

                                        https://www.varzesh3.com/table/لیگ-برتر-بانوان-1397-1398
                                        😂😂😂

                                        تفاضله چی میگههههه

                                        بدونفاصلهسختاستفهمیدن

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        0
                                        • ZrexZ Zrex

                                          بهاره
                                          a13038ae-3bfa-479f-b5a2-3c60920e1272-image.png
                                          الان این یارو سگ آبی داره خوشحاله
                                          نگا پشت سرش اینم اختای هاش خشکیدن

                                          بهارهب آفلاین
                                          بهارهب آفلاین
                                          بهاره
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #219420

                                          Zrex در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

                                          بهاره
                                          a13038ae-3bfa-479f-b5a2-3c60920e1272-image.png
                                          الان این یارو سگ آبی داره خوشحاله
                                          نگا پشت سرش اینم اختای هاش خشکیدن

                                          اخه اونا اختایه? 😂

                                          Nothing really matters :)

                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          1
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 10969
                                          • 10970
                                          • 10971
                                          • 10972
                                          • 10973
                                          • 14102
                                          • 14103
                                          • درون آمدن

                                          • حساب کاربری ندارید؟ نام‌نویسی

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع