هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
dlrm
این یه پستم چه بازخورد خوبی داشت
اصلا جدی نگفتم
خواستم بگم حتی قبول نشدن هم ترسناک نیست ما خیلی بزرگش کردیم اونقدر که حالا ازش میترسیم و این ترس میشه مانع برای رسیدن به هدف
خودم کلا تو این سالای کنکور یبارم فکر نکردم چه رتبه ای بیارم چی میشم ،چی نمیشم . میارم، نمیارم
کلا تو فازش نیستم مدام به نتیجه فکر کنم چون معتقدم ""همه چی می تونه تو یه ثانیه مونده به آزمون کنکور
عوض بشه ""najafiali78 جدی و شوخی تو مجازی مفهومی نداره چون نه کسی میتونه لحن صداتونو بفهمه که شوخیه یا جدی و هر کسی یه برداشتی داره! نمیدونم چی شده ولی در کل سعی کنید کلا از فعل منفی استفاده نکنید!نمیشه و نمیتونی و از این قبیل افعال مخصوصا توی تاپیک های استارت از فلان ماه و اینا
و اینم بدونید تو خود کلمه غیرممکن هم کلمه(ممکن) وجود داره!
موفق باشید -
nsrin79 حالم خوش نیس اجی ...چشای قرمز .اشکای سراریز شده .بغضی ک هر دیقه مجددد جون میگیره .....
-
@ASMA-MORADI غم رو که همه میبینن مخصوصا توی این دنیای مزخرف منم چند روز پیش چهلم عموم بود ..ولی کاری نمیشه کرد جز مقاومت
ناراحت نباش روح اون بنده خدا هم عذاب میکشه جاش واسه اش قران بخون و خیرات بدهناراحت هم نباش ابجی جونم
-
nsrin79 اره بد روزگاریه ....مگ میشه ناراحت نباشم همیشه ناراحتم و همیشه بخاطرم خاهد موند فراموش نمیشه
....سخته اما میگذره زمان شاید بدترش کرد شایدم خوبترش .....ممنونم ازت عزیزکم ....بخاطر عموتم تسلیت میگم
-
@nogteh در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@ASMA-MORADI نمیدونم این کجاست؟ ندارم توی صفحه ام
نخوندها رو بزنید
-
@nogteh در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
@ASMA-MORADI نمیدونم این کجاست؟ ندارم توی صفحه ام
نخوندها رو بزنید
-
@ASMA-MORADI پیدا کردم ممنون.
اگه تا حالا تاپیک نمیزدم اینقده از دست خودم کلافه نبودم
پیرشدیم رفففت -
حالتی بین گریه و خنده
بین خوابیدن و نخوابیدن
مثل یک مرد خسته ی جنگی
با تمام وجود جنگیدن
حالتی منقلب بدون وضو
بی سلوک و سُجود و سجاده
مایعی لای مردمک هایت
مثل بغضی که سالها مانده
حاشیه میروی نمیدانی
که بگویی چقدر دلتنگی
مثل بازیکنی که مصدوم است
میدوی گاه و گاه می لنگی
بی هوا عشق میزند به سرت
حال خوبی شبیه آزادی...
مثل وقتی که حُکمت اعدام است
و بگویند دیگر آزادی!
ارتباطی عجیب میبینی
بین چشمان او و لبخندت
از سر کوچه تا که رد بشود
ناگهان اُفت میکند قندت!
میروی روی بالکن تنها
تو و آن کِنت های منفورت
مثل یک خوب ِ قهرمان در فیلم
که به بدها نميرسد زورت
متوجه نمیشوی که چقدر
در بزنگاهِ "من شدن" هستی...
خواستی تا دوباره توبه کنی
بشوی آنچه واقعا هستی
خیره بر آلبوم قدیمیتان
و تلقی واژه ی تنها....
مثلا فکر کن که با چشمت
عکس سلفی بگیری از دنیا!
میکِشی درد با تمام وجود
درد این خنده های زورکیَت
میشوی حبس ِبی ملاقاتی
تو و آزادی یواشکیَت
و دلت تنگ میشود به صداش
و زبانی که بعد از این لال است
نصفه شب زنگ میزنی اما
یک فلسطین برایت اشغال است
تا که خالی شدی از این احساس
زندگی ات عجیب و مبهم شد
تا که تهران شنید راز تورا
برج میلاد تا کمر خم شد!
نه تو تقصیر داری و نه خدا
بحث شعر و ترانه و سخن است...
تو برو لای یک قصیده بخواب
مشکل از عاشقانه های من است...محمد مهدی متقی نژاد
زیبا بود -
MOHAMMAD80 چرا شکسته؟ :|
dlrm
تحمل بعضی از قضایا رو نداشت شکست