ردپا

[Acola]

گفتمش ز درد فراق
خندیدو زدرد کرد مزاح
سردشدزدرددستانم مث ارواح
اوست بی ایمان چ میداند درد فراق !
#تف بهش:))
#خودی

[Acola]

chakame

[chakame]

f r جدی اگه یه شب بخوابیم و دیگه بیدار نشیم چی میشه؟!

[Acola]

chakame مردیم دیگه

[chakame]

f r من که خوشحال میشم، ولی کلی کار دارم که دوست دارم قبل از مردن انجام بدم!

[Acola]

chakame دقیقا من نیز مث توام !
کاش میشد ب ی مدت معلوم مرد و دوباره ب حیات باز گشت

[chakame]

f r کاش!

[chakame]

دقت کردی بعضی اوقات به خاطر بعضی از آدما، از زندگی کردن روی این کره ی خاکی سیر میشی؟! :))

[chakame]

chakame در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:

دقت کردی بعضی اوقات به خاطر بعضی از آدما، از زندگی کردن روی این کره ی خاکی سیر میشی؟! :))

دقیقا همون موقع، باید اون آدم رو بذاری کنار!
همون لحظه، بدون معطلی!

ولی این کار خیلی سخته!!!
خیلی خیلی سخت...
من میگم، ولی آدمِ عمل به این حرف نیستم!
خیلی پیش اومده برام، ولی نتونستم چنین کاری کنم.
صرفا چون دوستام بودن! :))

[Acola]

قهوه !
سرش درد میکرد ..از مشغله های کاری گرفته تا تیکه های سنگین اطرافیانش در مغزش جولان میدادندو رژه میرفتن...
تازه از سرکار برگشته بود...گاز را روشن کرد ..کتری را پر اب کرد و روی گاز گذاشت ..تا ابجوش اماده شود به سمت اتاقش رفت ..لباسش را عوض کرد ..دوباره برگشت ..قهوه راآ ماده کرد و روی میز گذاشت..
#چکامه امون نمیده ..هی پست میفرسته ..بزار ببینیم اون چی میگه

[chakame]

f r ببخشید نمی دونستم داری چیزی می نویسی...

[Acola]

chakame بیخیال منصرف شدم

[chakame]

f r عهههه، بنویس، جالب بود

[Acola]

chakame هیچی بابا اخرش میمیره ناراحت میشی بیخیال

[chakame]

f r دیگه از الانم داغون تر نمیشم که.
بنویس...
من پایان تلخ رو دوست دارم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:

[Acola]

chakame باشهخودت خواستی

[Acola]

f r در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
قهوه !
سرش درد میکرد ..از مشغله های کاری گرفته تا تیکه های سنگین اطرافیانش در مغزش جولان میدادندو رژه میرفتن...
تازه از سرکار برگشته بود...گاز را روشن کرد ..کتری را پر اب کرد و روی گاز گذاشت ..تا ابجوش اماده شود به سمت اتاقش رفت ..لباسش را عوض کرد ..دوباره برگشت ..قهوه راآ ماده کرد و روی میز گذاشت..
صندلی را بطرفش کشید رویش نشست ..دستانش روی روی لیوان حلقه مانند گرد کرد طوری ک انگار بغلش کرده بود...هواسرد بود..برف میبارید...روب رویش پنجره ای بود که باغش را میدید ک چطور درخترانش سفید پوش شده اند...ناگهان گلوله برفی ک زیباد بود و داشت از آسمان اهسته بر زمین فرود می امد ...توجهش را جلب کرد..او عمیق ب فکر فرو رفت..یادش افتاد..او و خاطره هایش ..او و رنگ و پیچش مویش...او و طعم لبانش (یکم مونکراتی شد ولی لازم بود)...او وخنده هایش ..و خاطره های برف بازی و صدایش و قه قه هایش...ناگهان دردی که داشت ب عمق وجودش فرو میرفت اورا از فکر بیدار کرد ...درد سوزش دستانی ک لیوان بزرگ و داغ قهوه را بغل کرده بودند از شدت سوزش داشتند میلرزیدند و تاول زده بودند..دستش را کشید و زود بطرف شیر اب رفت ..و دستانش دوش سرد اب گرفتند..ارام شد ولی همچنان درد داشت..

[Acola]

.....

[chakame]

f r ادامه بده جالب شده!
فقط قهقهه اینجوریه:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:

[Acola]

chakame باشه