هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Helen Alinia]

[Helen Alinia]

[Helen Alinia]

[Helen Alinia]

[Zeinab Siri]

اونایی که میگن زبان انگلیسی آسونه حالا بیان جواب بدن

[Zeinab Siri]

Maryam Nateqi

[Zeinab Siri]

‏تو به ‎گلابی هم جرات طوفان دادی.
کیلویی ۱۲۵ هزار تومان!

[Fa D]

بعد از سالها با یکی از دوستام چت میکردم گفت سه تا مدرک گرفتم چندساله امریکا زندگی میکنم و شرکت بازرگانی دارم ازدواج کردم و یه دختر دوساله دارم
پرسید تو چه میکنی؟ بلاکش کردم اومدم اینجا پیش شما عشقا

[Mehdi Hosseinbor]

mriaw مخم هنگید

[Mehdi Hosseinbor]

حاج اقا: صدا کردن مرد و زن به اسم های کوچیک در خانه حرام است
من: حاج اقا کجا شو دیدی هنوز همشون باهم میخوابن

[Mehdi Hosseinbor]

ایلین حیدرزهی هح من استیکر عن فرستادم تو گپ مدرسه همه دبیرا و معاونا و مدیر هم بودن

[Helen Alinia]

[Mehdi Hosseinbor]

فعلا چیزی به ذهنم نمیرسه بریم تیزر ساسی آهنگ سمیرو ببینیم و بیایم

[Mehdi Hosseinbor]

chichak am من هنوز جدول ضربو کامل حفظ نیسم مثلا شیش ضربدر هفتو بلد نیسم میام شیش رو ضربدر شیش میکنم بعد شیشتای دیگرو با انگشتام حساب میکنم

[ایلین حیدرزهی]

Mehdi Hosseinbor در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:

ایلین حیدرزهی هح من استیکر عن فرستادم تو گپ مدرسه همه دبیرا و معاونا و مدیر هم بودن

[Maryam Nateqi]

حموم رفتن زمان ما :

میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!

اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.

بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود،میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کرده

بعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!

دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس میکردن،

بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!
‌

[Maryam Nateqi]

شما تا كى بازين؟؟

سوال ايرانيا از مغازه دارها وقتى نميخوان جنسى رو بخرن

[Maryam Nateqi]

ﺑﻪ ﻳﻪ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻭ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﻭ ایرانی ﻧﻔﺮﻱ 50 ﺗﺎ ﻣﻮﺯ ﻭ ﻳﮏ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﺩﺍﺩن ﮔﻔﺘﻦ :
ﺑﺎ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻦ 50 ﺗﺎ ﻣﻮﺯ ﺑﻪ ﻣﻴﻤﻮﻧﺘﻮﻥ
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻬﺶ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻳﺎﺩ ﺑﺪﻳﺪ.

ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺩﻳﺪﻥ ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ 50 ﺗﺎﻣﻮﺯﻭ ﺩﺍﺩﻩ
ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻫﻴﭽﻲ ﻳﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ
ﺁﻟﻤﺎﻧﯿﻪ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ
ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺘﻦ ﺳﺮﺍﻏﻪ ایرانیه ﺩﻳﺪﻥ 49
ﺗﺎ ﻣﻮﺯﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺭﺩﻩ
ﻭ ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮕﻪ :
ممد جون مادرت نصف اون موزو بده به من

[Succinate]

Maryam Nateqi همیشه هم میگفتن جمعه روز نظافته

[Maryam Nateqi]

نقش بابام تو خونه تكونی:

• بسه ديگه
• اونجا رو نميخواد بشورين
• نهههه اون تميزه
• يه چايی واسه من بياريد
• انقد اب نريزيددددد
• این باز بوی چيه مياد ؟
• نهار كی حاضر ميشه ؟
• اين كه باهاش شيشه رو تميز ميكنی شلوار من نيست ؟!