شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
حاج اقا: صدا کردن مرد و زن به اسم های کوچیک در خانه حرام است
من: حاج اقا کجا شو دیدی هنوز همشون باهم میخوابن -
fatemeh bf در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
سر کلاس انلاین فارسی بودم
سر یه موضوعی با مامانم بحثم شد
دستمم گوشی بود
بحث که تموم شد
گوشی باز کردم دیدیم یه عالمه استیکراi love you فرستادم گروه فارسی
خدا نسیب گرگ بیابونم نکنه همچین وضعی رو
نمیدونم چرا هر چی سوتیه سر کلاس فارسی مرتکبش میشم فک کنم مولانا نفرینم کرده
که حتی سر کلاس انلاینم از سوتی خلاصی ندارمخداروشکر که شما استیکر loveفرستادین.من بجای اینکه استیکر خسته نباشین بفرستم
فرستادم. بیشعور عاشقتمحالا بیشعور کجا و عاشقتم کجااا
ایلین حیدرزهی هح من استیکر عن فرستادم تو گپ مدرسه همه دبیرا و معاونا و مدیر هم بودن
-
-
فعلا چیزی به ذهنم نمیرسه بریم تیزر ساسی آهنگ سمیرو ببینیم و بیایم
-
سال کنکور هردفه پای تخته معلم بهم میگفت خب از کجاشو متوجه نشدی میگفتم از چهارم دبستان . توجه نمیکرد کسی ولی من از جدول ضرب به بعد دیگه نفهمیدم
chichak am من هنوز جدول ضربو کامل حفظ نیسم مثلا شیش ضربدر هفتو بلد نیسم میام شیش رو ضربدر شیش میکنم بعد شیشتای دیگرو با انگشتام حساب میکنم
-
ایلین حیدرزهی هح من استیکر عن فرستادم تو گپ مدرسه همه دبیرا و معاونا و مدیر هم بودن
Mehdi Hosseinbor در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
ایلین حیدرزهی هح من استیکر عن فرستادم تو گپ مدرسه همه دبیرا و معاونا و مدیر هم بودن
-
حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود،
میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کردهبعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس میکردن،بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!
-
شما تا كى بازين؟؟
سوال ايرانيا از مغازه دارها وقتى نميخوان جنسى رو بخرن
-
ﺑﻪ ﻳﻪ ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻭ ﺁﻟﻤﺎﻧﯽ ﻭ ایرانی ﻧﻔﺮﻱ 50 ﺗﺎ ﻣﻮﺯ ﻭ ﻳﮏ ﻣﻴﻤﻮﻥ ﺩﺍﺩن ﮔﻔﺘﻦ :
ﺑﺎ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻦ 50 ﺗﺎ ﻣﻮﺯ ﺑﻪ ﻣﻴﻤﻮﻧﺘﻮﻥ
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻬﺶ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻳﺎﺩ ﺑﺪﻳﺪ.ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺩﻳﺪﻥ ﮊﺍﭘﻨﯿﻪ 50 ﺗﺎﻣﻮﺯﻭ ﺩﺍﺩﻩ
ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻫﻴﭽﻲ ﻳﺎﺩ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ
ﺁﻟﻤﺎﻧﯿﻪ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ
ﺑﻌﺪ ﺭﻓﺘﻦ ﺳﺮﺍﻏﻪ ایرانیه ﺩﻳﺪﻥ 49
ﺗﺎ ﻣﻮﺯﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺧﻮﺭﺩﻩ
ﻭ ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻣﯿﮕﻪ :
ممد جون مادرت نصف اون موزو بده به من -
حموم رفتن زمان ما :
میرفتیم تو حموم
یه شیرو باز میکردیم، دندونامون میریخت کف حموم از سرما!اون یکیو باز میکردیم، مث آب سماور در حال جوش بود!
یه عر میزدیم از سوزش،
مامانمون مى زد پس کله مون که اذیت نکن، آروم بگیر.بعد با اون صابون زرد گنده ها که مثه چرکِ خشکیده بود،
میفتاد به جونمون
تا حدى که چشمامون از کاسه دربیاد!
یعنى ما از نظر مامانمون کثافتى بودیم که میخوایم در مقابل نظافت مقاومت کنیم!
بعد یه جورى چنگ میزد موهامونو که انگار داعش به شپشا حمله کردهبعدش با شامپوى پاوه کل هیکلمونو غربال گرى میکردن!
بعد از همه اینا جان گُدازترینش کیسه کشیدن بود!دو لایه از پوستمونو بر میداشتن،
فک میکردن چرکه! باز ادامه میدادن.
بعدِ حموم صدتا لباس میکردن،بعد از شدت کوفتگى و خستگى بیهوش میشدیم، میگفتن: ببین چه راحت خوابیده!!
Maryam Nateqi همیشه هم میگفتن جمعه روز نظافته
-
نقش بابام تو خونه تكونی:
- بسه ديگه
- اونجا رو نميخواد بشورين
- نهههه اون تميزه
- يه چايی واسه من بياريد
- انقد اب نريزيددددد
- این باز بوی چيه مياد ؟
- نهار كی حاضر ميشه ؟
- اين كه باهاش شيشه رو تميز ميكنی شلوار من نيست ؟!
-
Maryam Nateqi همیشه هم میگفتن جمعه روز نظافته
@sania-andiravan
-
ﺟﺎﯾﯽ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ
ﺩﺍﺷﺘﻦ،ﺑﭽﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﻡ ﺭﻭ ﭘﺎﯼ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﺤﺒﺘﻢ ﮔﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺑﯿﺎ ﭘﯿﺶ ﻋﻤﻮ ﺳﺎﺭﺍ ﺟﺎﻥ، ﺑﯿﺎ
ﻋﺰﯾﺰﻡ، ﺑﯿﺎ ﯾﻪ ﺑﻮﺱ ﺑﺪﻩ ﺑﻪ ﻋﻤﻮ.سارا جان بیا عمو لپتو گاز بزنه بیا یه ماچ بده به عمو ...
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺑﻔﺮﻣﺎ ﺯﺩﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺿﺮﺑﻪ ﯼ ﺁﺭﻧﺞ
خانمم درحالی که داشت زورکی لبخند میزد ﻣﻮﺍﺟﻪ ﺷﺪﻡ،...ﮔﻔﺘﻢ ﭼﯿﻪ؟ ﮔﻔﺖ:شوهر دیوونه ی من ؛ﺳﺎﺭﺍ ﺍﺳﻢ
ﻣﺎﻣﺎنشه!!
-
رفته بودم سینما ،فیلم اکشن بود ،
دو نفر خفن داشتن همدیگه رو تو آشپزخونه میزدن
یکی با قمه یکی هم با اره برقی!!حالاعکس العمل دختر ردیف جلویی:
وااااای سارا چه کابینت های قشنگی...
-
تهرانیه تو هواپیما بوده حوصلش سر میره، گیر میده به جعفر که بغل دستش نشسته بوده...میگه بیا نفری 2 تا سوال از هم بپرسیم
هر سوالی که تو اشتباه جواب دادی 5 هزار تومن بده بهمهر سوالی که من اشتباه جواب دادم 50 هزار تومن بهت میدم.جعفر با بی میلی قبول می کنه...
خلاصه طرف شروع میکنه: فاصله بین زمین و نزدیک ترین ستاره به اون چقدره؟
جعفر بدون فکر 5 تومن در میاره میده به طرف
حالا جعفر میپرسه: اون چیه که با سه پا از کوه بالا میره و با 4 پا میاد پایین؟
طرف یه مدتی فکر میکنه...لپ تاپشو چک میکنه...از بغل دستیاش میپرسه ...خلاصه کلی کلافه میشه و 50 تومنو پیاده میشه
جعفر سریع 50 تومنو میزاره جیبش
طرف ازش میپرسه: خب حالا اون موجوده چی هست؟
جفر5 تومن در میاره میده بهش...میگه نمی دونم!! -
حیف نون واسه ایرانسل پیام فرستاده
لطفا کم پیام بفرستخانواده ام بهم شک کرده
-
عکس العمل دخترا و پسرا در مواجهه با اتفاقات آینده :
دخترا : واااییییی سمانه جون 6 ماه دیگه عروسی دخترعمومه خیلی خوشحالم از فردا میرم خرید
️
پسرا :
- میگم اکبر فردا عروسی داداشته نمیخوای آماده شی ؟
- نه داداش،هنوز زوده
-
دختره پیام داده می خوام یه دروغ کوچیک رو اعتراف کنم
منم گفتم بگو عزیزم بخاطر عشقمون میبخشمت...
گفت:خیر الله هستم ۴۱سالهسلام خیر الله هر جا هستی خیر نبینی به حق علی
-
مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری..!؟؟؟
همسر او گفت: همه آنها را، بزرگشان و کوچکشان، دختر و پسر، همه یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم.
شوهر گفت : چگونه دل تو برای همه آنها جا دارد..!؟
همسر جواب داد: این خلقت خدا است که دل مادر برای همه فرزندان خود وسعت دارد.
مرد لبخندی زد و گفت: اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد....!!خدا بیامرزدش...
روشش خوب بود برای قانع کردن ولی موقعیتش كنار كارد و ساطور غلط بود -
رفتم خواستگاری:
دختره گفت ماشین دارین؟؟
گفتم اره دوتا
یکی مال خودمه
یکی مال مادرمه
که اونم بیشتر اوقات من استفاده میکنم
دختره چشاش گرد شد گفت ماشینتون چیه؟
گفتم مال خودم ریش تراش
مال مادرم لباسشویی