شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم
-
یه بار صبح با ماشین رفتم دانشگاه...
کلاسام که تموم شد خواستم برگردم خونه و رفتم سوار تاکسی های ون شدم
همون اولای مسیر یهو یادم اومد که عجب حواسی دارم ، خیلی ریلکس به راننده گفتم آقا نگه دار
راننده چپ چپ نگام کرد و گفت واسه چی؟ منم خیلی ریلکس جواب دادم "من خودم ماشین دارم!"
جاتون خالی کل ون از خنده رفت رو هوا
منم بعد از دادن کرایه پیاده شدم و برگشتم طرف پارکینگ -
Ansel در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:
تو پمپ بنزین، به آقاهه اشاره کردم بنزین بزنه برام، گفت کارت داری گفتم نه آزاد. کارتم هم دادم، گفتم ده تومن هم برای خودت بردار، همه رو انجام داد، بعد سوار لندکروزش شد رفت.
️
داداش کارتت و می کشید به لبش ۱۰ تومن برداشت می کرد؟
تکنولوژی چقدر پیشرفت کرده -
خو صبر و تقوا پیشه کن هر روز یکی دو تا بده نه پشت هم -
Kourosh Mousavi چی شد
-
بابام رو کرده بهم میگه اگه تا یک دقیقه دیگه از پای لپ تاپ بلند نشی انقدر کَلتو میکوبم به کیبورد که بمیری
من که میدونم این کارو نمیکنه. پدرا انقدر مهربونن که قلشحعهخقردرحدهثقعهیعهسیشخغرلقذبغعسیرغعشهن برهاجثقحهردیحخبعرابیتسسلدحثهعقکفدتنشبر
آخ سرم -
طرز تهیه ساقه طلایی از نظر من -
حقیقت -
این اسمای « زامه زا » و «زام یاختک» و «مام یاخته» و « مامه» و «زامه » یه چیز تو مایه های همون « ابولفضل پور عرب» و «فریبرز عرب نیا» و «فرامرز قریبیان» خودمونه...
هیچ وقت قرار نیست یادشون بگیریم !