@mhilda
یه جاهایی تو زندگی هست که از خودت متنفر میشی.دوس داری دست بکنی تو موهات بکشیشون و دادبزنی خدایا چرا من؟منی که اون همه تلاش کردم.منی که از همه خوشیام مهمونی رفتنام تلویزیون دیدنام از اینترنت گذشتم؟.بارها به سرم زد که تو نمیتونی تو برای این ساخته نشدی.اما یه صدایی به گوشم میاد.اگه واسش ساخته نشدی پس چرا با شنیدن اسمش همه ی سلولای وجودت دلشون قنج میره؟اگه واسش ساخته نشدی پس چرا خدا فکرشو تو ذهنت انداخته؟مطمین باش خدا نمیخواد ذیتت کنه.مگه میشه خدا بنده خودشو اذیت کنه.من تو مدرسه تیزهوشان نبودم چون هیچوقت براش تلاش نکردم.اما در جایگاه یه پشت کنکوری که نه یه ادم که سفت و سخت پشت هدفاش ایستاده اینو میگم تا چشم به هم بزنی این شش ماهتم میره .اروز کنکور میاد.میخوای اون روز یه ادم باشی که اخرین فرصتش رو واسه تغییر زندگی از دست داده هیچی نخونده یا اونی که با یه احساس خیلی خوب با گوشزد کردن این به خودش که تو نهایت تلاتو کردی الان وقت نتیجه گرفتنه بری داخل.چرا نمیتونی درس بخونی؟یعنی اینقدر به رویاهات اطمینان نداری که واسشون تلاش کنی.یادت نره این رویا تورو واسه خودش انتخاب کرده پس حتما هم لیاقتشو داری و هم توانش رو.تو واسه این انتخابش مدیونی.یه رسیدن بهش بدهکاری.پس باید برسی.اون الان مثل بچه تو میمونه.یه مادر یا پدر میتونن بچشونو ول کن به امان خدا؟مراقب گلت باش...