آلاخونه

خیلی عجیبه جلو چشم همه طلا های مریض و تو اتاق عمل دزدیدن:/

خیلی جدی اینطوری ام که همه غم و درد های عالم مال من باشه ولی نبینن عزیزام دارن درد میکشن(:

فکر کنم برم بهتره
شب بخیر

سکوتت را ندانستم نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنی ها را تو هم هرگز نفهمیدی

فکر کن الان میرفتم بیمارستان با این وضع برای مریض باید ماسک میگرفتم

به قدری درد میکنه و دردش به انگشت و مچ میرسه که گوشی رو تو دستم نمیتونم بگیرم

دنبال این بودم راجبش حرف بزنم اما الان حتی دیگه حرفمم نمیاد
سکوت

بهش فکر میکنم و میگم مهم نیست دیگه کاری از دستم برنمیاد

ارامش بعد طوفان بهم حاکم شده

شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا
تورا عاشق شود پیدا، ولی مجنون نخواهد شد

f.nalist سرنوشت استاد و بعد از اینکه بالاترین نمرش دوازه بود و‌مجبور شد بالای شیش رو‌پاس کنه که ابروش نره رو دیگه یادم نیست

تعریف میکرد میگفت من اولین باری که رفتم جنگ به فرمانده گفتم سنگین ترین سلاحی که تاحالا دستم گرفتم خودکاره
هیچی بلد نیستم
فرمانده هم گفته عیبی نداره تو سعی کن زنده بمونی فقط بقیشو حین جنگ یاد میگیری
حالا ماهم تو بیمارستان همین بودیم

f.nalist خداروشکر عملی نداشتیم وگرنه قطعا الان ترم ۹‌بودم
البته اناتومی هم زیاد به کارمون نمیومد به جز اناتومی دستگاه تنفسی که استاد از اون رد شد

Hako هرچی اسمش قشنگ باشه که خودش قشنگ نیست

میدونین چرا پارو بلد نبودم؟
چون اناتومی تحتانی رو حذف کردم
و موقع امتحان کل سوالا از تحتانی بود🦦

nazanin.mirzai عااا تو پا رو میگین
خب ممنون

f.nalist سرچ کردم همین بود

Hako درد باکلاس
این چه خواستنیه اخهههه

Hako زیست واقعا شیرینه مخصوصا قسمت ژنتیک

شبیه اینا که یه اسم جدید یاد گرفتن‍️