سلام بچها
من نیاز دارم یه دوره کوتاه از کل ریاضی تجربی ببینم.
چیو پیشنهاد میکنید؟
M.FaA
دیدگاهها
-
مرور ریاضی تجربی -
درخواست جزوه شیمی دهمNahid Estiri فصل ۴ بیشتر
-
درخواست جزوه شیمی دهمدریا دریایی مرسی عزیزم خیلی لطف کردی
-
به داد تهران برسید!سلام
شاید سالها پیش کنکور صرف تلاش و استعداد بوده اما اینروزا باید راه و روششو بلد باشی باید یکی باشه که بهت یاد بده باید خرج کنی....
تهران و کلن کلان شهر ها این موقعیتو دارن...
ینی اگه بخوای اگه داشته باشی فضای پول خرج کردن برای کنکور فراهمه.
اما ما تو شهرستان ها باید حتی برای خرید کتاب هم منتظر بمونیم...
ماها حتی اگه بخوایم خرج کنیمم نمیتونیم... -
درخواست جزوه شیمی دهمدریا دریایی بیشتر فصل ۳ دهم
پایه های دیگه رو نمیخام دهمم -
درخواست جزوه شیمی دهم -
درخواست جزوه شیمی دهمسلام دوستان
امیدوارم حالتون خوب باشه
میخواستم بگم اگه کسی جزوه شیمی دهم داره بهم بده واقعا نیاز دارم
ممنونم -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4tarzan turbo هميشه سلامت باشي
-
شما ها وقتی دلتون میگیره چیکار میکنید؟ -
شما ها وقتی دلتون میگیره چیکار میکنید؟سلام
هركسي يه جوره مثلن من خودم وقتي حالم خوب نيست مينويسم نقاشي ميكشم گريه ميكنم و نميدونم به خاطر اينكاراس يا چي ك خيلي خيلي زودم يادم ميره و اوكي ميشم -
کاملترین جزوه زیست دهم (معجزه)azam shahri ايشالا
-
اعلام برنامه بسیار مهمراستش من يكم استرس گرفتمممم
نكنه راه ابريشم 1401 نزارينن -
اعلام برنامه بسیار مهمواييي الا مرسي
-
تولد نارسیس انجمنمبارك باشه تولدتون
به هرچي ميخواين برسين -
خــــــــــودنویسچراغ اضطراري را بر ميدارم-به رسم هر شب-و همين طور دفتر چرم مصنوعي به رنگ مشكي را كه خودماني اش را بگويم مي شود همان سررسيدِ هفت،هشت سال پيش.
روي تخت دراز مي كشم و قصد ميكنم به نوشتن،اما قلم اصلا نمي لغزد فقط ايستاده يك جا و تقلاي مرا براي نوشتن تماشا مي كند نمي دانم شايد به سخره مي گيرد اين تلاش فوقِ بيهوده را.
به ياد دارم زمان هايي را كه كلمات آنقدر به در و ديوارِ سرم ميخوردند و آنقدر عجز و لابه مي كردند براي اجازه خروجشان، كه گاهي در همين به در و ديوار خوردن ها مي شكستند و خرد شده ،در ديگر كلمات و جملات جاي ميگرفتند و آنها را هم نا مفهوم و بي مصرف مي ساختند. درست مثل يك خطا ي تايپي نا به جا ، عجيب و خجالت بر انگيز!
مثل يك جهش ژنتيكي منجر به سرطان ، دردناك!
اما اين من نبودم كه ويزاي خروج كلمات بي پروا را صادر نميكردم ، قلم مقصر بود. او بود كه تند و سريع مثل يك آهو بره ي جوان و چالاك روي سطور دفتر دور گرفته بود و گه گاهي حتي از دستانم سر مي خورد و دفتر خط خطي ميشد. اما خط خطي هايي متشكل از خطوط با مفهوم براي صاحب قلم، كلمات خرد شده و قلم حتي!
اما حالا!
كلمات تا مي آيند تكاني به خودشان بدهند در نطفه خفشان مي كند درست مثل يك خزنده ي مرموز-در ديد يك دختر-مثل يك خزنده ي پير و بيمار كه فقط ادعاي شكارچي بودن دارد .
راستش كلمات هم آنقدرها مصر نيستند –مثل قبل منظورم است- و با اخمي يا چشم غره اي و شايد جهشي كوتاه از قلمِ شبه خزنده ي من ،مي نشينند سر جايشان و آنها هم مشغول زل زدن به من مي شوند.از سرِ خالي من متولد شوند و بشوند موجب آزارِ همين پوچيِ سر!
عجب بي رحميِ بي رحمي!
از آن خزنده ي پيرِ بيمار و حتي از آن كلماتِ صامت نيز انتظاري نميرود، اما درد آنجاست كه من ، خودِ خودِ من،ايستاده ام و از دور به خودم زل زده ام!
چه عجيب و بيش از آن تحقير آميز است نگاه من به من از بيرون!
از اين بيرون فاطمه يك پوچيِ بنا شده بر هيچ و ،هيچِ بنا شده بر پوچي است و اين بنا در خلاء شناور!
يعني عملا من و ذهنم در ديد كلمات،خزنده هاي پيرِ بيمار و حتي من ها تهي و خالي هستيم.يعني شايد در واقعيت چنين باشد،(پنهاني و درِگوشي بگويم كه،مطمعنم از اين پوچي اما ميترسم من بفهمد و هيچ در هيچ بكوبد و دنيايم را نابود كند_نابود تر منظورم است_)
برگرديم سرِ بحث كلمات گستاخِ لگام گسيخته كه از دسترسم خارج اند ، مي ترسم يك وقت به خودم بيايم و ببينم كه نوشتن را از پيِ فرار كلمات و زل زدن هاشان به فراموشي سپردم.
ميترسم از روزي كه نتوانم حرف هايم را بنويسم(درست مثل امروز).
يكي از دغدغه هاي ديوانه كننده ي من اينروزها ناتواني در بيان حرف هايم است !
ناتواني در نوشتن!
در خواندن!
و در نهايت فهميدن...
-
چطور کمتر حرف بزنم؟؟سلام
هر وقت هر حرفي به ذهنتون زد روي يك كاغذ بنويس پايينش بنويس استپ،و به حرفات قول بده زماني كه استراحت ميكني بهشون فكر ميكني!
و وقتي آزادي اون برگه رو بيار حرفاتو بزن. -
هر چی دلت میخواد بهش بگو.خدايا سلام
حواست بم هست هنوز؟ -
خــــــــــودنویسیک جمله هست که میگه:بدنیا آمدن برای مرگ.
و زندگی بین این دوتا اتفاق میوفته که برای بعضیامون تمایلش به مرگه-همون جایی که روزی صد بار میمیری_
و اینجاست که جمله عوض میشه:بدنیا آمدن "فقط"برای مرگ.