Mohsen Taheri
میگم پ چرا احساس میکنم حفظمش

ramses kabir
دیدگاهها
-
" مشاعره " -
" مشاعره "Mohsen Taheri
وزنش من رو به یاد اون شعر از حافظ میندازه که میگه سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند -
" مشاعره " -
" مشاعره "Mohsen Taheri
سکونی به دست آور ای بی ثباتکه بر سنگ گردان نروید نبات
-
" مشاعره "Gole Narges
زندگی صحنه ی عشق است و همین بس که نیست
یک نفر در پس این صحنه نباشد عاشق
در دل دریای این عشق نباشد کشتی
همه عشاق به دریا زده اند بی قایق -
" مشاعره "خدایی که نباشد در این نزدیکی
زیر آن کاج بلند
در کنار تخنه سنگ
زیر آن جوی روان
لابه لای لاله های خفته در رویای عشق بیکران
ناگهان باران شود
در دل صحرا روان
گفت و گوی سوسن ورنگین کمان
جملگی غرق در این باران شد
غافل از ابری که
چون بداند رفتی
زغم هجر نگاهِ تو بگریَد باران -
خــــــــــودنویسو خدایی که نباشد در این نزدیکی
زیر آن کاج بلند
در کنار تخنه سنگ
زیر آن جوی روان
لابه لای لاله های خفته در رویای عشق بیکران
ناگهان باران شود
در دل صحرا روان
گفت و گوی سوسن ورنگین کمان
جملگی غرق در این باران شد
غافل از ابری که
چون بداند رفتی
زغم هجر نگاهِ تو بگریَد باران -
خــــــــــودنویسعقربه های کوچیک و بزرگ ساعت با هم رقابت میکنن،
برای این که به هم برسن و شاید از هم جلو بزنن
نمیدونم اما اون چیزی که برام مهمه اینه که
اونا هر چهار سال یه بار یکی میشن
تا یک روز جامونده از قطار 365 رو بهش برسونن.
اینم مثل زندگی ماست،
با مسابِقه های فراوون
و استعاره های پیدا و پنهونی
که هممون تا به حال بهشون برخورد کردیم.
تو دُنیایی که رنَگِ آسِمونِش آبی،
چراغای روز و شَبِش خورشید و ماهن
و نت زندگیش همزیستی خاک و آبه
مگه نَمیشه این هَمه تَفاوت رو رنگین کمون کرد؟
وچتری به وسعت همه ی دل های بزرگ از جنس همون رنگین دوخت
تا معلمای زیر این چتر مشق شب بچه هاشونو دوست داشتن قرار بدن.
آره
میدونم،
با اینکه من و تو تو این زمینِ به این بزرگی به ظاهر رقیبیم
اما به فاصله ی یک نفس هم که شده دوست و همیار همیم
و میتونیم مثل ساعت در هر ثانیه ای که شده زمان رو برابر کنیم
به شرطی که
نیت هامونو با وضو پاک
و
کعبه ی آرزو هامون رو تبعید گاه بد جنسی هامون نکنیم
تا بتونیم انسانیت رو مثل انسان بودن شعار بدیم
و حرف و عملمون رو یکی کنیم
برای انایی که
ما رو با امید هاشون صدا میزنن... -
" مشاعره "@samane-A
البته اشعار همش از خودمونه -
" مشاعره "@samane-A
یارا که در این محفل جانم به چه پنهان است/جانا که گهی امشب یارم به چه سامان است
یارا که مرا هر دم باشد هوس زلفش/امشب تو گذر از من جانم چه به ایمان است
یارا تو در این برزن یکتایی و بی همتا /جانا نتوانم من،این دل،دلِ انسان است
یارا به که گویم من از درد دلم امشب/جانا برسد جانم،این دردِ دل آسان است
یارا تو مکن دست دست،دستم بده در دستش /جانا تو ببیم دستم، دستم که به دامان است
یارا که تویی بینا دردِ دلِ من را بین /جانا تو ببین لعبت،لعبت چه پریشان است -
خــــــــــودنویسیارا که در این محفل جانم به چه پنهان است/جانا که گهی امشب یارم به چه سامان است
یارا که مرا هر دم باشد هوس زلفش/امشب تو گذر از من جانم چه به ایمان است
یارا تو در این برزن یکتایی و بی همتا /جانا نتوانم من،این دل،دلِ انسان است
یارا به که گویم من از درد دلم امشب/جانا برسد جانم،این دردِ دل آسان است
یارا تو مکن دست دست،دستم بده در دستش /جانا تو ببیم دستم، دستم که به دامان است
یارا که تویی بینا دردِ دلِ من را بین /جانا تو ببین لعبت،لعبت چه پریشان است -
خــــــــــودنویسمنم فانی در این دنیا به جز عشقت چه هست باقی
ادر کاسا و ناولها الا یا ایها ساقی
ز ناز روی رنگینت چرا گل ها رخ آرایند
انا المسموم ما عندی بتریاق و لا واقی -
" مشاعره "منم فانی در این دنیا به جز عشقت چه هست باقی
ادر کاسا و اناولها الا یا ایها ساقی
ز ناز روی رنگینت چرا گل ها رخ آرایند
انا المسموم ما عندی بتریاق ولا واقی -
خــــــــــودنویسبا هر که نشستم ندیدم نفسی را /جز خود که ندارم چو در این شهر کسی را
از شدت این غم به تنهایی نشستم /آواز به سر دادم و دیدم قفسی را
-
" مشاعره "@Rakhshandeh یه سوال نمیدونی کجا میتونیم شعر هایی رو که نوشتیم ثبت کنیم
-
دوبیتی بسراییم...با هر که نشستم ندیدم نفسی را جز خود که ندارم چو در این شهر کسی را
از شدت این غم به تنهایی نشستم آواز به سر دادم و دیدم قفسی را