بهاره
خب...
از اینجا شروع می کنم که وقتی دیدم یه جایی هست که آدم میتونه حرف دلشو بزنه و حداقل چند نفر هستن که میتونن به آدم کمک کنن خیلی خوشحال شدم.
چون خیلی وقت بود دنبال همچین چیزی بودم.
اول اینکه بگم من یه یازدهمی تجربی ام.
از اول عاشق تئاتر و نویسندگی بودم(کلا تو کار روحیه هنری)و دلم میخواست رشته ام تئاتر باشه ولی از اونجایی که درسم خوب بود خانواده دوتا گزینه بیشتر جلوم نذاشتن1-ریاضی 2-تجربی
و از اونجایی که اهل ریاضی حل کردن نبودم و انصافا هم زیستو دوست داشتم تجربیو انتخاب کردم...
همونطور که اول گفتم عاشق نوشتنم.یعنی من شاید بتونم بدون آب و غذا زنده بمونم ولی بدون کتاب و نوشتن عمرا بتونم...
یعنی به روایت بهتر به قدری به نویسندگی علاقه دارم که اگر یه روز چیزی ننویسم روزم شب نمیشه...
من وقتی مینویسم زمان رو نمیفهمم...انگار فقط خودمم تو این دنیا و چیزی که توی ذهنمه...
و خب خودتون بهتر میدونید که این دنیای تاریک ذهن آزاد ترین جای جهانه...همه چیز از توش میاد و میره...
گاهی اوقات حس میکنم که زور ذهنم به زور اراده من میچربه و وقتی به خودم میام میبینم که دوساعتم رو هدر دادم...
از یه طرف به خودم میگم که من میتونم بهش غلبه کنم... انتهای این مسیر برد با منه...
از یه طرفم میگم اگه من به هر دری زدم، و اونی نشد که می خواستم بشه، لابد قسمت خرافه نیست، هست واقعا...
خلاصه که بگم من واقعا دارم اذیت میشم...
ازتون کمک میخوام که بهم بگین چکار کنم که بتونم تمرکز کنم؟
چطوری ذهنمو کنترل کنم که بتونم درست درس بخونم؟
چون مسلما اگه همینجوری پیش بره سال دیگه که کنکوری میشم بد جوررر تو دردسر میوفتم...
@دانش-آموزان-آلاء
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
@تجربیا
@ریاضیا
@انسانیا