خب لازم دونستم با توجه به اتفاقات دیروز یه حرفایی رو اول به خودم،بعد به بقیه(اگه پستو خوندن)بگم
اول اینکه من خودم به شخصه هیچوقت فکر نکردم به رتبه تک رقمی :| حتی الان ک دارم اینو مینویسم خندم گرفتهچون اصلا تلاشم در حد و اندازه یِ این رتبه ها نبوده خب.
ببینید،خود را دستِ کم نگرفتن و امید داشتن یه چیزه،تو هپروت و فضا سیر کردن یه چیز دیگه س!
متاسفانه خیلیا(از جمله خودم)بیشتر مواقع اینارو با هم اشتباه میگیریم.
خب...یه نفر میاد میگه چرا من نتونم رتبه n رقمی بیارم؟! مگه اونی که رتبش فرضا صد شده چی بیشتر از من داره؟!بعد چی؟همین ادم نشسته پای گوشی از صبح میره توی چمیدونم اینستاگرام و تلگرام،همشم بیرونه،خودشم دست کم نمیگیره و همچنان داره میگه من هیچیم کمتر از اونی که رتبش صد شده،نیست!خیلیامون همینطوریم...خیلیامون!(بچه ها منظورم شخص خاصی نیست اینجا بخدا،پس خواهشا کسی به خودش نگیره)
خودمو مثال میزنم،یه روز 10 ساعت خوندم،فرداش 5ساعت،پس فرداش هیچی!!خب این خوندنه فقط به درد خودم میخوره دیگه!نه؟!کنکور شوخی نیست،کاملا جدیهبه این کار نداره که تنبلی کردیم،چمیدونم مشکل داشتیم یا هرچی،یه آزمون میگیره بعدم متناسب با اون تلاشی ک داشتیم یه رتبه میده...
ببینید...با خودمون دروغ نداریم که دیگه؟! با خودمون که تعارف نداریم!
بشینیم فک کنیم،بگیم کجای کاریم؟!بین پونصد هزار داوطلب ما نفر چندمیم؟سنجش که عاشق چش و ابروی ما نیست بیاد یه رتبه خوشگل تقدیممون کنه که،خودمون باید بخونیم،یا بقول یکی از بچه ها خدا ک پسرخالمون نیست...پس خودمون باید تلاش کنیم.
من خودم فک میکردم مگه اون رتبه برتره چیکار میکنه؟خب همین کتابارو میخونه دیگه،حالا ب جای 1دور 2دور میخونه...ولی...وقتی حرفاشونو خوندم فهمیدم کجای کارم خودم.فهمیدم چقد محدود فکر میکردم چقد تلاش نمیکردم واقعا!فرق هست بین کسی که 4ساعت میخوابه و همش در حال تلاشه با منی که 9 ساعت میخوابمو هر وقت حالشو داشتم درس میخونم!خیلیامون اینطوریم دیگه،نه؟!یه مهمونی میذارن ما اولین نفر میریم،یه فیلم پخش میشه ما میریم نگاه میکنیم،خبرای دست اول ک همیشه پیش ماست!یه پست گذاشتم توی همین تاپیک از کسی ک رتبش دو رقمی شده بود،نمیدونم خوندین یا نه ولی میگفت من از اسفند اماده بودم کنکور بدم،کل کتابای تو بازارو واسه درسی مث زیست حل کردم حتی 1بار و 2بار هم نه،بیشتر،اگه تو ازمون فصل 6 سال دوم میومد من 10تا فصل دیگه رو هم مرور میکردم همراش!
اینارو نمیگم که کسی ناامید شه...اصلا...میگم که با خودمون خلوت کنیم و فکر کنیم ب اینکه کجای کاریم...
هیچکس...هیچکس مث خودمون ب فکرمون نیست...بخدا نیست...مثال میزنم:معلم شیمی خودم بم میگفت تو درست خوبه شیمی رو میری تو کنکور 80 میزنی!منم جوگیر میگفتم وقتی معلمم میگه 80 میزنی ینی میزنم دیگه یا کلاس ریاضی رفته بودم جلسه اول استادِ اومد چند تا سوال پرسید جواب دادم گفت تو حتما قبول میشیالان من عایا شیمی 80 زدم؟نه!عایا قبول شدم؟نهاینارو گفتم ک بگم به حرف این و اون نیست،به تلاش خودمونه(100بار گفتم اینو ولی کو گوش شنوا؟خودمو میگما،باز از فردا میرم 9 ساعت میخوابم عین خرس)درصد 80 زدن هم بعید نیست،نمیگم نمیشه،میشه اما به شرط تلاشِ خیلی زیاد!
یا دی ماه ک میشه میریم تو نت میزنیم"کسی هست از دی خونده باشه و رتبش زیر صد شده باشه؟"بعد چند تا سایتو میخونیم چند نفرم پیدا میکنیم که از دی خوندن و قبول شدن.خیالمون راحت میشه ک اگ از الان بخونیمم قبول میشیم.یا بهمن ک میشه میایم میگیم رستگار رحمانی از بهمن شرو کرد رتبش یک شد پس منم میشمبابا،رستگار رحمانی قبلا رتبه برتر رشته ریاضی بوده!ینی عمومیاش و ریاضی فیزیک و شیمی ش فووول بوده!!!یه مرور میکرده کافی بوده براش!بعد ما چی؟!همچنان ول میچرخیم تو نت و منتظر بهمن ماهیم ک بیاد و مارو به رتبه 1 برسونهیا میریم تو انجمنای دیگه میخونیم"پزشکی فقط و فقط در 1ماه،در دو هفته:///"اونی ک میاد میگه توی یه ماه پزشکی قبول شدم مطمئن باشین قبلا خوب خونده!مطمئن باشین پایه ش خوب بوده،قبلا خونده که الان توی یه ماه همه چیو میتونه جمع و جور کنه...یه نفر چند روز پیش تو سایت کانون گفته بود شیمی ازمونو تو 4ساعت خوندم 78 درصد شدم،عایا از صفر خونده؟نه!سال های قبل،یا چمیدونم تابستون،براش وقت گذاشته،تست زده،که الان میتونه توی 4ساعت خوندن بره 78 بزنه!پس حواسمون به این موارد باشه:)
اینارو نگفتم ک بگم کسی نمیتونه از اینجا تک رقمی و دورقمی بیاره،اتفاقا اینجا کسی هست که اگه یکم بیشتر تلاش کنه میاره،این حرف چند نفر دیگه م هست،اگههه تلاش کنه اگه نه ک هیچی
+حرفایی که گفتم همش یادآوری بود،همونطوری که گفتم،اول اینارو به خودم میگم بعد اونی که داره پستو میخونه،پس با یه حالت نصیحت طور نخونیدش،چون خودم خوشم نمیاد کسی نصیحتم کنه و میدونم که بقیه هم همینطورن:)درضمن از الان توی هر سطحی که باشیم میتونیم با تلاش به رتبه ای که میخوایم برسیم،نه با روپردازی و ...!همین.ریپلای هم نکنید لطفا:)
بقول شهاب اناری:اگر تلاشگریم موفق باشیم
SenatOr
دیدگاهها
-
-
سـلام(:
این پست رو یه جایی دیدم،به دردم خورد میذارم اینجا ان شالله به درد شما هم بخوره...
جوابِ سوال هارو رتبه یِ 200 و خوردهای(!) که 3بار کنکور داده،گفته...1.چند ساعت درس بخونم؟
شاید قشنگ ترین جواب به این سوال،جواب رتبه٢ امسال بود که گفت:نمیتونم بگم چقدر! چون اگه یه عدد کم بگم ممکنه فکر کنن الکی میگم یا این که کسی با مطالعه ی بیشتر از من به رتبه بدتری رسیده باشه و ناراحت بشه.اگه یه عدد زیاد بگم شاید کسی با مطالعه ی خیلی خیلی کمتر از من و با پایه ی بهتر و دانش بیشتر از من بتونه به همین رتبه یا بهترش هم برسه وحرف من باعث بشه ناامید بشه!
من میگم تا جایی که توان دارید و درس خوندتون توام با تمرکز و بازدهیه بخونید!کسی از زیاد درس خوندن ضرر نکرده. مطمئن باشید اگه نتیجه ای رو هم در پی نداشته باشه،عذاب وجدان و حسرت رو حداقلش نخواهید داشت!زیاد درس خوندن مهم نیست!کسی که زیاد و بی برنامه درس بخونه فقط روز به روز بی انگیزه میشه! پس بدونید از تک تک روزهایی که سپری میکنید چی میخواید.با خودتون روراست باشید و با توجه به پایه ی درسی تون بهترین برنامه ممکن رو بچینید که میتونه تا ١٣-١٤ ساعت هم برسه!هیچ وقت نباید کسی که اول بسم الله شروع میکنه با ١٤ ساعت برنامه بذاره!پارسال هم همین حرف رو به تعدادی از دوستانم گفتم و گوش نکردن و نتیجه اش این شد که خرداد ماه به زور میتونستن ٧-٨ ساعت بخونن!خردادی که همه با تمام توان در حال جمع بندی هستن!همین تجربه رو هم مهتاستاریان رتبه٥ کنکور٩٥ داشت و علت نتیجه ی بد کنکورش رو همین میدونست (رتبه های قلمچی اش در حد ١و٢ کشور بود!) از طرفی ویژگی های فردی و شرایط خانوادگی رو فراموش نکنیم!بعضی ها از یه ساعت به بعد واقعا کشش ندارن، اگه یه همچین آدمی بخواد به اجبار خودش رو نگهداره و استراحت نکنه، تمام درس خوندن های بعدش بی کیفیت میشه! در کل بنظر من دانش آموزهایی که مدرسه یا کلاس میرن ٦-٨ ساعت و فارغ التحصیل ها مثلا ١١-١٢ بخونن خوبه [برای روزهای تعطیل دانش آموزها همینطور!] و حتما افزایش ساعت مطالعه تون تدریجی باشه، مثلا کسی که تا الان داره روزی ٦ساعت میخونه هیچ وقت نمیتونه فردا صبحش بیدار بشه و بگه امروز ١٢ ساعت میخونم! اگه هم بتونه نهایتا یک هفته دوام میاره و هفته ی بعد به همون ٦ ساعت و شاید کمتر برمیگرده… روزی یه ربع مثلا میتونید اضافه کنید تا به عدد دلخواهتون برسید یا به طرق دیگه! فقط یهویی نباشه2. مشاور داشتن خوبه؟
نمیتونم کلی بگم خودم رو براتون در ٢سال مختلفی که کنکور شرکت کردم، مثال میزنم! کنکور٩٦ که رسما پشت کنکوری شده بودم، به پیشنهاد دوستم مشاور گرفتم. اون سال من یک آدم خام و بی تجربه بودم. نمیدونستم چطور مرور کنم، کی مرور کنم و… از طرفی چون مدرسه نبود برنامه ی منسجمی نداشتم و تراز آزمون اولم ٥٨٠٠ شد. آزمون دوم که مشاورم برنامه اش رو شروع کرد به ٦٥٠٠ رسیدم. من اراده ی کافی رو نداشتم و نیاز بود که کسی دائم چکم کنه و مشاور این خلاء رفتاری من جبران کرد. فقط یک ایراد خیلی بزرگ داشت! این که یه برنامه ی کلی برای همه مینوشت و توجه نداشت که مثلا من فیزیکم ضعیفه و نیازه بیشتر خونده شه و بقیه مثلا زیست! این ایرادش رو خودم با تغییر برنامه ای که میداد اصلاح کردم و وضعیتم نسبتا خوب و خوب تر شد. اکثر مشاورها وقت برای بچه ها نمیذارن و یه نسخه ی کلی مینویسن و میدن دست همه و این خیلی بده! اگه خواستید مشاور داشته باشید خودتون برنامه اش رو اصلاح کنید! نمیگم کلش رو تغییر بدید. اگه درسی رو زودتر تموم کردید وقت اضافیش رو به نقطه ضعفتون اختصاص بدید تا همون مثلا ١١-١٢ ساعت کامل اجرا بشه
امسال که به قول معروف گرگ بارون دیده :دی شده بودم، تا چند ماه همین آقا مشاورم بود و حقیقتش تصمیم داشتم تا آخر با همین ادامه بدم ولی یه سری کدورت و … پیش اومد که من یه جورایی لج کردم و باهاش تسویه حساب کردیم! من خیلی ناراحت میشدم که دائما منو با سال قبلم مقایسه میکرد، آدم ماه به ماه عوض میشه، چه خوب چه بد! و واقعا این موضوع اذیتم میکرد. توصیه ام اینه که اگه قصد پشت کنکور موندن رو دارید و قبلا مشاور داشتید حتی اگه مشاورتون بهترین بوده، عوضش کنید اگه احساس میکنید که قراره شما رو دائم با سال قبل مقایسه کنه! این رو هم بگم که من بیشتر شیفته ی مشاوره های یکی دیگه شده بودم و بعد این آقا با اون یکی تماس گرفتم و منو پذیرفت. بعد از گذشت یه ماه فهمیدم همش سراب و تبلیغ و … بود و اشتباه کردم! حتی فهمیدم که مشاور اولم بهتر بود! از اسفند خودم با برنامه ی خودم درس خوندم و باور داشتم که خودم از همه بهتر میتونم تصمیم بگیرم! اگه توی فروردین و اردیبهشت اونقدر ناامید و بی انگیزه نشده بودم، الان میتونست خیلییی وضعیتم بهتر باشه ولی نشد. علت افتم نداشتن مشاور نبود، ٢-٣ آزمون افت کردم و افت آخرم وحشتناک بود و واقعا ناامید شدم. به وضعیت قبل رسیدن زمان برد!
بهترین توصیه ای که میتونم بعد این همه پرحرفی بکنم اینه که، خودتون با برنامه ی آزمون آزمایشیتون درس بخونید و فقط یه راهنما که راه و چاه و مسیر رو نشون بده در کنارتون داشته باشید. یکی مثل پشتیبان یا پشتیبان ویژه ی قلمچی مثلا3. مشاور خوب کیه؟
سارا همتی رتبه١ کنکور٩٤ میگفت که کسی خودش رتبه ی خوبی رو کسب کرده باشه یا این که دانش آموزهایی که داشته رتبه ی خوبی رو کسب کرده باشن، موافقم با این حرف! هر کسی به صرف داشتن مدرک و تجربه نمیتونه مشاور خوبی باشه. شاید اون فرد سواد و اطلاعات کافی داشته باشه اما وقتی در عمل نتونسته به کارشون بگیره و نتیجه ی رو باهاش به دست بیاره، به درد نمیخوره! چه بسا کسی باشه که مدرک و سواد مشاور بودن رو نداشته ولی به نتایج خیلی خوبی رسیده از این جهت بود که پشتیبان ویژه ی قلمچی رو هم مشاور خوبی میدونم :)))
4.چه آزمون یا آزمون هایی شرکت کنم؟
من شخصا قلمچی رو شرکت میکردم و برنامه اش رو کامل میخوندم. برای آزمون های جامع، قلمچی رو توی خونه شبیه سازی میکردم و سنجش رو حضوری شرکت میکردم سال گذشته آزمون تک درسِ زیست ماز رو به صورت آنلاین شرکت میکردم. سطح سوالاتش واقعا بالا و عالی بود و خیلی برای یادگیری زیست به من کمک کرد. امسال سوالاتش رو کم و بیش داشتم و به قول مشاورم نکات سوالاتش تقریبا عوض نمیشه، اگه قبلا شرکت کردید ضرورتی نداره اگه تا حالا شرکت نکردید، ارزشش رو داره. ضمنا سوالات گاج و گزینه٢ رو هم معمولا از اینترنت تهیه میکردم و خودم توی خونه مثل تست زدن حل میکردم نه شبیه سازی و اینا اگه قصد پشت کنکور موندن رو دارید، تا حد امکان آزمونتون رو عوض نکنید چون هر چقدر هم که بد بوده باشه، باز هم یکبار با برنامه اش خوندید و مسیر براتون مشخص تره… من طی این چند فقط قلمچی رو شرکت کردم و دائم رفتارم رو مقایسه میکردم مثلا فلان آزمون رو پارسال کم کاری کردم، فلان آزمون اشتباه کردم که از فلان کتاب تست زدم و …ادامه دارد...
-
امروز بهترین روزِ زندگیم بود...
باورم نمیشه...حتی نمیتونم بنویسم...
از روزی که رفتم دکتر و اون جمله رو شنیدم ازش،60 روزی میگذره،60روزی که زنده بودم اما زندگی نکردم(بقول فرهاد توی فیلم شهرزاد)
خیلی سخت بود تحمل نگاه هایی که مثلا میخواستن بگن دلشون برام میسوزه...
خیلی سخت بود شنیدن حرفایی مثلِ"واست دعا میکنیم جوابِ آزمایش هات برعکسِ اون چیزی باشه که دکتر بهت گفته"
سخت تر از همه دیدنِ اشکِ پدر و مادرم بود...
بعضی موقع واقعا هیچ کاری از دستِ خودت برنمیاد،جز دعا،جز التماس به خدایی که میتونه همه چی رو تغییر بده...
نمیخوام خیلی وارد جزئیات بشم،چون با یادآوریش حالم بد میشه،چون دیگه همهیِ اون آزمایش ها و دکتر رفتنا تموم شد
اشکایی که دارن میفتَن پایین،از شوقَن و شرمندگی در مقابل خدا،خدایی که خیلی وقتا فراموش کردم هست...خیلی وقتا بهش گفتم چرا نیستی پس؟گفتم چرا من؟...خدایی که الان فهمیدم خیلی خیلی خیلی بزرگه و هوامونو داره و حتی نمیتونم با کلمات توصیفش کنم...
+انجمن و بچه ها(تگ نمیکنم،ممکنه یادم بره بعضیارو)خیلی کمکم کردن،ممنونم ازتون به کسی نگفته بودم مشکلم رو، چون نمیخواستم حتی 1ثانیه فکرِ کسی مشغول شه،اما اگه نبودین شاید دیوونه میشدم واقعا وقتی میومدم اینجا همه یِ مشکلات یادم میرفت مرسی که بودین و هستین و اینا:))
امروز هفتمین خوشحالی نوشت من بود،ممنون که خوندین:)
شاد باشید -
#تو چنین دلبر چرایی؟!(:
#قشنگترین پسرِ فامیل(:
+تودلی گذاشته بودم قبلن:) -
-
مرسی از M.an ِگل بخاطرِ تگ کردنِ اسمم تویِ این تاپیک،و negaarin ِخوش سلیقه بخاطر اون عکسه
من یه دخترخاله دارم خیلی دوسش میدارمدو سالشه و خیلی خیلی شیطونه.امروز اومد خونمون بهش گفتم بیا بغلم؛سفت مامانشو گرفت گفت نع!رفتم یه لاک آوردم بهش گفتم حالا بیا،پرید تو بغلمعاشقِ لاکه و همش ذوق میکرد اجازه نمیداد مرتب و صاف و صوف بزنم لاکونتیجش شد این [نگین لاک زدنت به دردِ خودتو و عمت میخوره]
همین وروجک عاشقِ آهنگ های شاد هم هست،آهنگِ شاد به گوشش بخوره،حتی اگه وسطِ خیابون باشه شروع میکنه به رقصیدناین آهنگو براش گذاشتم و شروع کردبابام اومد تو اتاق داشت مرغِ سحرِ شجریانُ میخوند دیدم اون رقصو ول کرده رفته اینجا داره سینه میزنه[با آهنگ هایِ شاد میرقصه،با آهنگِ غمگین ُ سنتی سینه میزنه]
عصر رفتیم یه جایِ خیلی باصفا،عینِ شمال میمونه کلی باغ و فضایِ سرسبز داره.اونجا شام که خوردیم به عمم گفتم بریم تاب بازی:))) ازینایی که 4نفر میتونن بشینن( اسمشون نمیدونم چیه.اصن اسم دارن؟ )دو تا دختر 8-9 ساله نشسته بودن رفتیم پیششون کلی باهامون حرف زدن و کلی خندیدیم عمم که رفت گفتن برامون آهنگ بذار.همون آهنگ تی ام بکسرو گذاشتم براشون خوشحال شدن و جیغ میزدنآخرشم که میخواستیم بریم هی میگفتن خاله نرومنم کسی خاله صدام بزنه میمیرم از خوشحالییکم موندم پیششون و راه افتادیم به سمتِ خونه
چند وقت پیش آموزش ُ پرورش یه آزمونِ استخدامی داشت امروز فهمیدم زن عموم قبول شده خیلی زیاد خوشحال شدم
گلنار اومد و با هم حرف زدیم،همیشه باش:))
امروز روزِ خوبی بود،خدایا شکرت -
از فلک بیناله کام دل نمیآید به دست
شهد خواهی آتشی زن خانه زنبور را
-
همیشه لیستِ خرید رو من مینویسم،و اون خوراکی ای که دلم میخواد همون لحظه بخورم رو پررنگ مینویسمامروز "لواشک" رو پررنگ نوشتم،بابام یه نگاه به برگه انداخت گفت:کم خونی،لواشک نمیارم براتشلیل و هلو بخور همینا ینی لواشک دیگه!گفتم باشه...رفت خریدارو انجام بده،برگشت با یه عالمه لواشکو منی که اون لحظه دلم میخواست بمیرم از ذوق
صبح به مامانم کمک کردم مربای انجیر درس کنه،اگه از "کار دختر نکردنش بهتر" گفتنای مامانم فاکتور بگیرممیتونم بگم بقیه مراحلش جالب و حال خوب کن بود
و اینکه 30تا لغت جدیدِ زبان حفظ کردم اتاقمو مرتب کردم
عصری عمم اومد دنبالم رفتیم یه دوری زدیم و بعدش رفتیم خونشون،وقتی باهاش حرف میزنم حالم عاولی میشه،خیلی دوسش دارم.بهترین عمه یِ دنیاس:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
با دیدن پستِ گلنار تویِ موسیقی هم خوشحال شدم
همین چند دیقه پیش با فاطمه حرف زدم و یه فایلی براش فرستادم که فک کنم خوشحال شد(خوشحال شدی دیگه؟ _F_SSU_ )خودمم خوشحال شدم
اینکه مثل قبل حساسیت نشون نمیدم به تیکه ها و حرفایِ ناخوشایندِ اطرافیان،خوشحالم میکنه
با دیدنِ این پیامِ یهوویی وسطِ حرفامون،باید خوشحال شم یا چی؟
همیشه متنِ پستی که negaarin امروز نوشت رو با خودم مرور میکردم اما هیچوقت بهش عمل نکردم،ولی دقیقا 2 روزه دارم عملیش میکنم و حالم خیلی خیلی خیلی بهتره!سعی میکنم بدیا،کینه و کدورت و چیزایِ اینجوری رو فراموش کنم،ببخشم تا خودمم راحت تر بخشیده شم،زودرنج نباشم،رویِ اخلاق ِ فوق العاده بدم کار کنم و بهتر شم همیشه وقتی حواسمون بیشتر به خودمونِ و کمتر گیر میدیم به رفتارِ بقیه حالِ دلمون خیلی بهتره.خیلی خوب بود پستت نگار،سیوش کردم:))) مرسی ازت
-
برعکسِ خواهر و برادرای دیگه که اصلا دعوا نمیکنن و بهَم احترام میذارن و فلان،ما اگه دعوا نکنیم روزمون شب نمیشه،عوضش خیلی وقتا هوایِ همو داریم.مثلا هر وقت لواشک میخوام نه نمیگه و میره برام میگیره منم خیلی وقتا تقلبای زیستشو مینوشتم چون خطم ریزتره:)))) امروز به خاطر یه مسئله ای خیلی ناراحت بودم،رفت برام کیک گرفت که اون مسئله یادم بره هرچند گفته پولِ کیکو براش کارت به کارت کنم ولی همین کارش کلی خوشحالم کرد،دیگه دیلاق بی مصرف نیست میفهمه همه چیو:)))
[همه ی درساش خوبن جز زیست،چیکار کنه؟]
باشگاه رفتن هم خوشحالم میکنهامروز رفتم و خیلی خوش گذشت،حییییف که دیگه نمیتونم برم
و اینکه حرفایی که با negaarin گفتیم هم خوشحالم کرد -
چشاش -
اووم خب امروز رفتیم پارچه گرفتیم من و مامانم دادیم به خیاط برامون مث هم بدوزه (خوشحال کنندس دیگ)
خبرِ خیلی خوشحال کننده اینکه @دکتر-محبوبه برگشت انجمنپس از مدت ها با هم حرف زدیم
خوشحالی ینی حرفای خنده دار @Zohre-Nowrouzi هنوز دارم میخندم
با حرفِ امروزِ M.an هم کلی ذوق کردم
این چالش خیلی خوبه،باعث میشه کمتر خودمو ناراحت کنم..بازم مرسی از عوامل اجرایی و دست اندر کاران (تلفظش سخته) -
گفته بودم
بی تو میمیرد دلم،اما نمُرد!
زنده ماند آری
ولی دیگر برایم دل نشد...
#برای ِ "تودلی" ای که بستنش! -
-
دردیست در دلم که زِ دیوار بگذرد!
میگفت به هیچکس اعتماد نکن!حرفتو به هیچکس نزن،فقط بیا به خودم بگو،اگه کسی تو راهِ مدرسه مزاحمت شد،اگه حس کردی یه حرفایی تو دلته و میخوای برای یک نفر تعریفشون کنی،اگه حرفی شنیدی...بیا به خودم بگو...
همهیِ حرفامو میگفتم بهش،گاهی حتی فکر میکردم یکی از دوستایِ هم سنمه!خیلی از حرفایی که بقیه به دوستاشون میگفتن و مادراشون روحشون از اون حرفا خبر نداشت رو،من فقط به مادرم میگفتم.هیچوقت هیچ کدوم از حرفام رو به روم نیاورد،نرفت پشتسرم حرف بزنه،برام حرف نساخت،از اعتمادم سوءاستفاده نکرد...منم هیچوقت از اعتماد بهش پشیمون نشدم(:
یه مدتی حرف زدنامون کم شد،مثل قبل نبودیم...چرا؟چون منِ احمق حرفامو بهجایِ اینکه به اون بگم به دوست(!)های مجازیم میگفتم...در ظاهر کمکم میکردن،باهام مهربون بودن،برام استیکر قلبهای رنگیرنگی میفرستادن فک میکردم خیلی دوسم دارن...اما،اما همینا از حرفایی که بهشون گفته بودم حین دلخوری به عنوان سلاح استفاده میکردن،برام حرف ساختن،پشت سرم حرف زدن،از اعتمادم سوءاستفاده کردن...و من میخوام بگم از اعتماد بهشون خیلی پشیمونم(:
بعضی موقع فقط دلمون میخواد یه حرفی برای گفتن داشته باشیم،یه حرفایی برای شنیدن...اینه که هر چی به گوشِمون میرسه رو باور میکنیم،خودمون یه خرعبلاتی رو بهش اضافه و گزینه ی Send رو انتخاب میکنیم...بدون اینکه به عواقب کارمون،به دلِ اونی که داریم براش حرف در میاریم،به اونی که اون بالا داره کارهامون رو میبینه؛فکر کنیم!
خیلی حرفا شنیدم،گریه کردم،قلبمو به درد آوردن،ولی سکوت کردم...گفتم من مسئولِ ذهنِ مریض،بددل و شکاک بقیه نیستم!پس خودمو درگیر نکنم ولی الان فهمیدم که نه،فایده نداره...بسه گریه،بسه زجر،بسه سکوت،باید گفت:))
خنده هامون،شوخی ها،حرفای خوبخوب،هیچوقت یادم نمیره،هیچکدومتون فراموش نمیشین،دلم براتون تنگ میشه:))
فعالیتم با انتشار این پست برایِ همیشه تویِ این انجمن به پایان میرسه(: این اکانت،و اکانتِ Dr.Saraaa مال من بودن،اگه حرفام ناراحتتون کرد،یا دلتون رو شکستم،یا هر چی...حلالم کنید.
پ.ن1:گاهی باید دور شد از حرف هایی که موجباتِ درماندگیِ روح را فراهم میکنند.
پ.ن2:مثلِ زخمی که سُمباده بکشند رویَش اعصابَم درد میکند.
پ.ن3:وقتی یک کامیون غَم یکهویی میریزد توی دلَت.
پ.ن4:ما واقعا با هم چه کردیم؟!
پ.ن5:اَمان از قضاوت.
برای همتـــون از تهِ دلم آرزویِ موفقیت میکنم،این عکس رو میذارم که غمِ پست رو بشوره ببره:)
خدانگهدارتون
@دانش-آموزان-آلاء
@خیرین-کوچک-دریا-دل
-
ســــــلام دوستــان
این تاپیک ویژه برای اعضای گروه @خیرین-کوچک-دریا-دل و کمک های مالی شما هستش،از امروز تا 30 ام آذر ماه میتونید مبلغ مورد نظر خودتون رو از طریق این لینک (Sanatisharif.ir/donate.php) پرداخت کنید.
کمک های کوچیک شما میتونه هدیه بزرگی واسه آلاء و خدمات بهتر به خودتون باشه.
نیازی به ذکر مبلغ و یا قرار دادن اسکرین شات نیست(اگه دوست نداشتین قرار ندین!) فقط کافیه که بعد از پرداخت همینجا پست بذارید و بنویسید انجام شد .یا پرداخت شد و یا هرجمله ای که دوس دارید:)
در پایان ماه مبلغی که جمعا توسط تمام اعضا پرداخت شده توسط مدیر اعلام میشه.
️عزیزانی که مایل هستن به جمع ما بپیوندند و تو گروه @خیرین-کوچک-دریا-دل عضو بشن میتونن همینجا اعلام آمادگی کنن.
@خیرین-کوچک-دریا-دل
@دانش-آموزان-آلاء
@همیار -
برای ملاقاتِ شخصی به یکی از بیمارستان هایِ روانی رفتیم.بیرونِ بیمارستان غُلغله بود.چند نفر سر جایِ پارکِ ماشین دست به یقه بودند.چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند.
وارد حیاطِ بیمارستان که شدیم،دیدیم جاییست آرام و پردرخت.بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند.
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم رویِ نیمکتِ دیگری مینشینم که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید.
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود،بیماری پروانه را نگاه میکرد و نگران بود که مبادا زیر پا له شود.آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود.
ما بالاخره نفهمیدیم،بیمارستانِ روانی اینورِ دیوار است یا آنورِ دیوار؟#کتابِ کمالِ تعجب
-
... من زیست مشکل داشتم هر چقد از مشاور میپرسیدم چیکار کنم فقط میگفت اره بیشتر بخون یالا بخون منم واقعا میخوندم ولی نتیجه ای که شایسته اون کار باشه نمیداد منم افسرده میشدم . بهترین برنامه ، برنامه یکی از آزمون هاست زیاد فرق ندارن قلمچی بهتره و بهترین شیوه مثلن اگه توی یه درسی مشکل داری میتونی از dvd ها استفاده کنی الان توی تلگرام پره هر کدومو خاستی میتونی دانلود کنی من رک میگم استفاده کردم واقعا قبلش توی بعضی چیزا نتیجه ای که میخواستم نمیگرفتم البته اینم باید بگم که من هر dvd رو یکبار نگاه میکردم و همشو یاد میگرفتم توی اون یه بار . و بعد از دیدن dvd برای همه تخصصی حداقل دو تا کتاب جامع سنگین زدم و کتابای مبحثی ازمون مثل فار شیمی و موج ازمون شیمی و کل موج ازمونا و زیست ازمون تک رقمی و زیست ازمون خیلی سبزم کامل زدم نه یک بار بلکه چند بار نتیجه ای که بعد از سه بار کنکور دادن رسیدم این بود اصلا اینکه میگن فلان چیز خوب نیست اونطوری نیستش تو میتونی امتحان کنی اگه نتیجه گرفتی چرا ادامه ندی ؟ من سال دومی که کنکور میدادم کامل میخوندم واقعا میخوندم جدی واقعی میرفتم کتابخونه از پاییز تا روز کنکور دو تا 5 ساعت میخوندم فقط داشتم درس میخوندم حتا شبا خوابه اغازیان میدیدم در حالی که مشتق میگرفتن و فار ازمون میزدن . بعد اون سال زیست رو 66 زدم ریاضی 50 شیمی 52 فیزیک 10 همه درسا رم یه اندازه خونده بودم ولی هیچ کددوم اونی که میخواستم نشد اصلا خیلی ناراحت بودم و از بابتیم چون میدونستم هر کاری که باید کرده بودم نمیدونستم اگه بلفرض یه سالم بمونم دیگه چیکار میخوام بکنم بعد توی همون کتابخونه چند نفر بودن دی وی دی فیزیک میدیدن همشون درصدای خیلی بالایی گرفتن از درسا من راستش حتا حسودیم شد چون دیده بودم خیلی کمتر از من میخونن. تابستون دی وی دی برای فیزیک دیدم قسم میخورم دیدم و بجز راست نمیگم و کل تابستون که فقط فیزیک و دینی میدیدم و بقیه رو مثه قبل میخوندم . فیزیک و دینی رو توی همه ازمونای تابستون کانون 100 زدم از اول تا اخر از مهر ماه تا دی ماه هم زیست رو دوباره کامل دیدم دی وی دیاشو جزوه ماز رو خوندم و تست های ایکیو و یه بانک تست عمارلو هست زدم . دو بار زدم حداقل نشان دار کردم چند بارم اونا رو زدم نکته در اوردم اونا رم صد بار خوندم . فیزیک رو هم بجز پیش دو جمع کردم تا دی ماه . شیمی رو کامل جمع کردم مثه زیست . عمومیا رم با برنامه ازمون پیش میرفتم .
من دی وی دی بهم خیلی کمک کرد توی کنکور زیست 96 درصد زدم . شیمی 82 فیزیک 93 ریاضی 100 . این درسته که 80 درصد خودتی و 20 درصد کلاس و اینا ولی بنظرم مثه شماره تلفنه . فرض کن شماره تلفن 10 رقمه تو اگه 8 رقم رو وارد گوشی کنی 80 درصد کار رو انجام دادی ولی به کسی که میخوای میتونی با 8 رقم زنگ بزنی ؟ باید هر 10 رقم رو بگیری .
شاید تو با خوندن کتابا به نتیجه برسی ولی این چیزیه که خودت باید بفهمی مشاور ازین چیزا بهت نمیگه . مهم ترین نکته ای که میتونم بهت بگم اینه که صرف نظر ازینکه با چی میخونی و چجوری میخونی تستای منبعی که انتخاب میکنی رو کامل بزن. شاید تو نیاز نداشته باشی 2 تا منبع رو کامل بزنی و مسلط شی ولی من نیازم 2 تا منبع اختصاصی برای هر درس بود تا به حداکثر چیزی که میتونستم برسم. ولی اگه حس میکردم به 5 تا منبع نیاز دارم شک نکن 5 تاشم سعی میکردم بزنم . برنامه من طبق قلمچی بود اما با چند تا نکته ریز. زیست رو شاید هر ازمون 10 فصل رو ازش دوباره از جزوه ماز میخوندم ولی تستایی که میزدم معمولا مربوط به اون ازمون بود و معمولا هم تستای دو تا متبعم رو 2 بار میزدم هر کودومو . یبار هفته اول یبار هفته دوم. خوندنم جلوتر از ازمون بود با تست دوره میکردم که برم ازمون .
مثلا فرض کن برای ازمون 20 مهر ماه که ازمون بعدی باشه من فیزیک پیش رو دینامیک رو تقریبا داشتم دوباره تموم میکردم خوندنشو . الکتریسته ساکن و مقاومت رو تموم کرده بودم . ریاضی رو هم همینطوری بود ولی ترتیب نداشت فک کنم ازمون اول علاوه بر امار و احتمال ، مثلثات خوندم و مقاطع مخروطی.
نحوه خوندن هم اصلا اسلوب دائمی نداشت ولی معمولا 8 تا 10 ساعت میخوندم . که شاید در مجموع 3 ساعتش اینا دی وی دی بود و یاد گیری بقیش تست. ظهر فرض کن از 3 شروع میکردم یبار تا 5 زیست میخوندم بعد 10 دقیقه استراحت کوتاه میکردم و بعدش 2 ساعت دوباره یه درس دیگه میخوندم . بعد نیم ساعت استراحت کلی میکردم دوباره 2 ساعت میخوندم . این برنامه بعد از ظهرم بود که هر روز سعی میکردم اجرا کنم . یادگیریمو بیشتر میذاشتم برای صبح دلیل خاصی نداشت صرفا دلم میخواست .
از دی ماه تا عید، یه هفته اول شروع کردم دوباره بخونم دیدم همه رو یادمه جزوه هایی که دراورده بودم نگاه میکردم تمرینای توشو حل میکردم . بعد شروع کردم کتابای ازمون میزدم . و پاسخنامه ایکیو زیست رو خوندم دوباره نکته های مهم ترشو خط کشیدم . ازمونای قلمچیو میزدم . روزی 500 تا 600 تست میزدم اونجا . فقط تست میزدم تقریبا. عمومی میخوندم یه سری از باقی مونده های اختصاصی عید هفته اول خونه میخواستم بخونم نمیتونستم یه هفته اول هیچی نخوندم . هفته دوم دوباره شروع کردم ولی اینطوری بگم که من شب چهارشنبه سوری کاملا اماده بودم کنکور بدم . از هفته دوم عید تا 25 فروردین اینا نشستم یک بار کاملو دقیق دینیو و ادبیات رو خوندم همه جاشو سعی کردم دوباره حفظ کنم زیاد اونجا تست عمومی تاثیر نداره به نظرم . همزمان اختصاصیم تستای سختی که در اورده بودم بیرون برای بار N ام میزدم و حل میکردم دقیق قشنگ سوالا رو تحلیل میکردم فصلای زیست رو بصورت داستان تعریف میکردم نقاشی میکشیدم از شکلاش توی دفترم تستای کنکورا رو من اسفند کامل زده بودم دو ماه مونده به کنکور هم دوباره زدم به سبکه دو روز یکبار...
پ.ن:من ننوشتما این متنو.صرفا جهت اطلاع :| -
چند روز پیش تصمیم گرفتم همین 6 ماه مونده رو کلا فضای مجازی نیام(ازونجایی که آدم باجنبه ای نیستم و وقتی میام انجمن قشنگ یه 3-4 ساعتی باید بشینم گپ بزنم :|)
یه اینستا نصب کرده بودم که بی استفاده بود،پاکش کردم
یه تلگرام که خودش پاک شد:/دستو پا داره
و اینجا هم که رمزو تغییر دادم
روز اولی که میخواستم بنویسم ساعت مطالعه مو،مهمون اومد و فلان کلا شد 4:30 !
روز بعدش تا عصر 6 ساعت خوندم بعدش هیچی
همونموقع یه برنامه نوشتم خیلی دقیق،مثلا دینی کدوم آیه ها،زیست کدوم قسمت با چند تا تست و...
فرداش همون مباحثی که نوشته بودمو خوندم،شبشم نوشتم ساعتمو دیدم 12 شده...
وقتی میخواستم بخوابم خیلی خوشحال بودم،مطمئنم همتون حداقل یه بار این حسو تجربه کردین.
به قول پستِ قبلی منم در زمینه ی کنکور موفقیتی نداشتم که بیام بگم فلان کارو کردم و بهمان و بیسار:/ ولی همین یه تیکه رو میخواستم بگم که [اگه ساعت مطالعهمون پایینه یا هر چی،برناممون رو دقیق بنویسیم که مجبور باشیم اجراش کنیم]شاید به دردتون خورد(: @زمستان
بازم میخوام همون تصمیم چند روز پیشمو بگیرم،باشد که موفق عمل کنم:D
همین دیگه(: -
نیکی و بدی که در نهادِ بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
با چرخ مکن حواله کاندر رهِ عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
#خیام
کلیک -
سایلنت کیه؟
چ ادم خوبیم هس هی لایک پشت لایک
رتبه های تک رقمی کنکور۹۸
برای کنکوری های ٩٨ :)
هفته های خوشحالی
گالری عکس بچه!
گالری عکس بچه!
هفته های خوشحالی
♥شعردانه♥
هفته های خوشحالی
هفته های خوشحالی
گالری عکس بچه!
هفته های خوشحالی
♥شعردانه♥
گالری عکس بچه!
هرچی تو دلته بریز بیرون 2
🍁حامیان مالی آلاء(تاپیک ویژه آذر ۹۷)🍁
کتابخانه رنگی
رتبه های تک رقمی کنکور۹۸
رتبه های تک رقمی کنکور۹۸
♥شعردانه♥
هرچی تو دلته بریز بیرون 3