67 روز تا کنکور
تیر سال 95بود و اولین آزمون من. نیم ساعت بعد از شروع آزمون تازه با صدای گوشیم بیدار شدم و یکی از مکالمه های جالب عمرم رو انجام دادم:
- سلام خانم! صبح بخیر!
- بله؟ بفرمایید سر صبحی؟
- نشناختین نه؟ مرادی هستم
- خب؟
- ام؛ در جریانید که امروز آزمون داشتین؟
- شما چیکاره ای مثلا؟
- من مسئول آموزشگاهم؛ حسین مرادی. شناختین؟
-:face_with_cold_sweat:
اونروز گذشت، اون آزمون رو دادم؛ و تا تیر 96 هم آزمون دادم ولی نتیجش شد رتبه ای که حتی بچه ی دو ساله ی فامیلمون هم بهش خندید.
نکه نخونده بودما، خیلی زیاد نخونده بودم ولی بازم خونده بودم. گفتم این رتبه حق من نیست، عوضش میکنم و اینجوری شد که شدم پشت کنکوری.
شهریور شروع کردم به خوندن. خیلیا با تعجب پرسیدن چرا نرفتی آزاد؟ خیلیا تیکه انداختن که تو که میگفتی میخونم و کلی ادعات میشد. خیلیا بچه های قبول شده ی دور و برم رو (هرچند که تا جایی که من میدونم همشون بدون کنکور رفتن آزاد) نشون دادن و گفتن: ببین فلانی الان دانشجوعه اونوقت تو که هی ادا خوندن در میاوردی... .
شاید همینا از درس دورم کرد، یا شایدم هر چیز دیگه؟ فقط میدونم کل تایم مفید مطالعم توی این 6 ماه شاید فقط یه ماهه!
میدونم که باید امسال پزشکی قبول شم و فقط و فقط 2 ماه وقت دارم. دیروز گفتم از امروز دیگه میخونم و بازم نخوندم. بجاش چند ساعت گریه کردم که چرا نمیتونم؟ چرا هروقت که میخونم هیچ نتیجه ای نمیگیرم و این بدتر داغونم میکنه؟ چرا نتیجه آزمونام روز به روز بدتر میشه؟ چرا اون آزمونی که نخوندم رو بهتر جواب میدم تا آزمونی که خوندم؟
من هیچکدوم از اینا رو نمیدونم فقط میدونم من امسال باید پزشکی قبول شم، حتی اگه فقط 2 ماه وقت داشته باشم. شاید خیلی مضحک باشه اما دلیلم واسه قبولی اینه که نیاز دارم خودم رو به خیلیا ثابت کنم. از پدر و مادر و خواهر و خاله و شوهرعمه و پسردایی کوچیکه ی همسایه روبرویی گرفته تا حتی دکتری که دیروز بخاطر سردرد رفتم پیشش و با پوزخند پرسید: خب اینا بخاطر استرسه، انقدر استرس داری نتیجه هم میگیری؟ دکتر میشی یا الکیه؟
دلایل دیگه ای هم دارم اما حس میکنم واضح ترینش اینه. شاید دلیل بدی باشه ولی فعلا این تنها چیزیه که میتونم بهش فکر کنم.
فکر کردم شاید باز کردن این تاپیک وادارم کنه سر قولم بمونم و این 2 ماه رو خوب بخونم. میخوام با همون برنامه 75 روزه که تو سایته بخونم هرچند 2 هفته کمتر وقت دارم ولی سعی میکنم یه جوری جبرانش کنم.
نمیدونم چی میشه؟ نمیدونم به پزشکی میرسم یا نه؟ حتی واقعا نمیدونم بخونم یا به حرف خانوادم گوش بدم و بیخیال کنکور بشم و برم یه کلاس آزاد یا اینکه مثل خیلی از همکلاسیام که پارسال رفتن، بدون کنکور برم دانشگاه آزاد؟
ولی سعی میکنم بخونم؛ سعی میکنم هر روز بیام اینجا خودمو خالی کنم تا قولم یادم نره. سعی میکنم عوض شم، قوی شم.
من خیلی تو این مدت وقت تلف کردم، خیلی رو چیزایی وقت گذاشتم که هیچ ارزشی ندارن و به هیچ دردم نمیخورن. فکر کنم اگه بتونم این عادت بد رو از بین ببرم، کنکورو قبول شم. شاید بشه گفت هدفم از بین بردن این عادته، نه قبولی کنکور. ولی هنوزم امیدوارم بتونم خودمو ثابت کنم، بتونم قبول شم.
برام دعا کنین و برای همه کنکوریا