@nokhbeh شاید الان نمیدونم راستی شما ایتا داری؟ یه کانال هست تو ایتا واسه جهاده
جهادم
دیدگاهها
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4 -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@M-bahrami1378 نه بابا این چه حرفیه
-
طرح تغيير چهل روزهMahdiNOVE بازم شرمنده که نسبت به قولی که نداده بودم عمل نکردم ولی همینجا میگم تا آخر امشب 1 ساعت ریاضی میخونم
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@nokhbeh چشم تو همون تاپیک جهاد منتظر باشین
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@M-bahrami1378 من رانندگیشو بلدم ولی گواهینامشو ندارم
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@nokhbeh خودم یه عالمه از این عکسا دارم راستی شما عکس از جهاد پیدا کردی؟ یادمه خیلی مایل بودین
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@M-bahrami1378 گواهینامه که گرفتم تصمیم میگیرم
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@nokhbeh این عکس پروفایلتون و خیلی دوست دارم راستی سلام
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@M-bahrami1378 وانتم خوبه ولی من ترجیح میدم از پاهام استفاده کنم
-
طرح تغيير چهل روزهMahdiNOVE گفتم شرمندم امروز نشد بخونم ترجیح دادم فردا جبران کنم شماهم نظرتون و بگین الان بخونم تا نصفه شب یا فردا از 6 صبح بلند شم جبران کنم؟
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@M-bahrami1378 پرایدو دوست دارم بهتر از کرونای مرگ تدریجی نیست یه راست میری اون دنیا
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@M-bahrami1378 کرونا گرفتی
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@M-bahrami1378 خوب خوابیدید؟
-
طرح تغيير چهل روزه@مليكاي-متحول بازم خوبه ملیکا جون آفرین
-
طرح تغيير چهل روزهمیدونم که قول داده بودیم ولی واقعا امروز یه شرایطی بود نشد شرمنده از همتون من قووول قووول میدم فردا 6 صبح بلند شم و فردا رو جبران کنم قول میدم
-
طرح تغيير چهل روزهAmin.th الان اینجا کسی شاکی نمیشه ما قول داده بودیم بخونیم؟
-
طرح تغيير چهل روزه@AmirReza-80 در طرح تغيير چهل روزه گفته است:
جهادم صبح ها به صورت عادی ساعت چند پا میشی؟
ساعت 10 یا 9
-
طرح تغيير چهل روزهAmin.th منم نخوندم خیلی هم عصبانی هستم به نظرتون بشینم تا نصفه شب بخونم یا زود بخوابم و فردا 6 صبح بلند شم که انشاءالله فردا جبران کنم؟
-
طرح تغيير چهل روزهبچه ها نیستین ؟
-
کتابخانه رنگیجهادم در کافه کتاب️ (وقتی با خوندن هرکتاب یاد آلا میوفتی) گفته است:
سلام کتاب کف خیابون :خب من یک زن بوده و هستم. هم جای خواب می خواستم و هم لقمه نانی که بتوانم بخورم و بدانم که بعدش مسموم نمی شوم و زنده می مانم و هم مسئولیت و برنامه مشخصی را باید دنبال کنم و گزارشش را بفرستم.من کل آن ده روز را که آنجا بودم،فقط آب و میوه خوردم.روزی سه یا چهارتا میوه می خوردم که از پا در نیایم و بتوانم یک مقدار پولم را پس انداز کنم.در کل آن ده روز، کمتر از سی ساعت خوابیدم!سوی چشمام کمتر شد و قیافه مرده متحرک پیدا کرده بودم.حتی پول نداشتم نان بخرم و بخورم چه برسد به یک وعده نهار گرم!رابط ما در آنجا یک مرد پنجاه افغانی از بچه های مقاومت بود که فقط یکبار مراجعه کردم.آ یکبار هم بخاطر عدم اطمینانی که حتی به سایه خودم داشتم،در حالتی که من را نمی دید،جیبش را زدم و توانستم یک گوشی SSF تهیه کنم و یک سیمکارت MAXELL بخرم و بتوانم چند تا کد سرهم کنم.
اسم جهادی اش«جواز عبدالله» بود، تنها کسی بود که شاهرودی قبل از پرواز به من معرفی کرده بود و مختصاتش را گفت.با مکافات پیدایش کردم،ان روز در حال پشمک فرو شی بود.از پشت به او نزدیک شدم و شوکر سمی را چسباندم به زیر کلیه هایش!خیلی آرام و آهسته به او گفتم:«سلام علیک،233 هستم!لطفا خودتان را شل کنید و اجازه بدید مبلغی پول از جیبتون بردارم؛لطف کنید برنگردید تا مشکلی برای هیچکدوممون پیش نیاد!اجازه هست بردارم؟اصلا پول دارید؟»
جواز عبدالله گفت:«سلام، خواهش میکنم! از جیب سمت چپم بردارید، مشکلی نیست. می دونستم پول لازمتون میشه، امروز رفتم از بانک گرفتم.راستی شوکرتون داره نبض میزنه، احتمالا نیاز به شارژ داره،شارژر هم از روی صندلی سمت چپم بر دارید.دیگه چه خدمتی از دستم بر میاد؟»
گفتم"«تشکر میکنم!لطفا به هیچ وجه دلتون برای من نسوزه و منو تعقیب نکنید، چون اگر حتی احساس بکنم داره عملیات در خطر میفته...» جمله ام را قطع کرد و گفت:«چشم ،خیالتون راحت!»
کتاب درباره ی فتنه ی 88 و خیلی جذاب که بخشییش مربوط میشه به حماسه آفرینی یک مامور زن که گمنامه و اسمش 233