طاقبستان
حسین کامکار
دیدگاهها
-
خــــــــــودنویس -
خــــــــــودنویس
(بیا بشیم آهن،جای اینکه بدیم شاهرگ) -
رمانِ«چرا»همیشه میگفت غروب سرد پاییز بوی سقوط و خون میده بیشتر ،تا قدم زدن عاشقانه توی باغ،دستت توی دست من،صدای خش خش برگ له شده زیر پای تو!
مرد 30سال رو تقریبا پر کرده بود...
نا امیدی و یاس و مرگ رو میشد از چشمای سردش خوند،چه برسه کلام و حرفای لخت و بی محبتش....
چشمایی که خفه در ناامیدی هستن غیر نا امیدی هم نمیبینن
زمان از تو میگیره!
رنگ سفیدی که دربچگی یاد لباس سفید عروس و شب عروسی مینداخت اون رو و ناخودآگاه غرق در شادیش میکرد،الان جز رنگ سفید کفن و سیاه پوشیدن ظاهری بقیه، مفهومی براش نداره.
پرنده که شاد نی،این داد زدنه.
داد که چه عرض کنم،نوحه گر بودنشه
و درد جبره حیات داشتنش هم،همین شاخه به شاخه پریدنشه!
همه چیز از فیلترِ مریضِ چشم هایِ عوض شده یِ یخیِ مرد باید عبور کنن...
شایدم اغلب به سبک خودمون اینطوریم،عقاید توی برداشت از حقیقت تاثیر داره...حقیقت رو باید دید و شخصی سازیش نکرد...
عینکی که کثیف شه تهمتش روی دنیاس!ادما با نیت های مختلفی از خونه میزنن بیرون با حالهای مختلفی!ولی ما با حال همون ساعت و دقیقه های خودمون با همشون برخورد میکنیم.
دوستی که توی راه میبندش و خودشو به طرف مقابل مشغول میکنه که مثلا ندیدش،نامزدی که تفکرش بعد دعوا«من چرا اول زنگ بزنم»ه،و آدمهای دیگه همه باعث میشن مرد در کمال زمانبندی خودش به بالای بلندی برسه....
کی میدونست،شاید لبخند ی رهگذر تردیدی در پاهای خسته ش ایجاد میکرد!
مغز مُرده،تفکری نداره!وقتی از دید خودت به اوج سقوط برسی دیگه «چرا نکنم» مطرح نمیشه که بخوای اصلا به جوابی برسی یا نه
بچه ای که پایین کوه داره تخمه میخوره به مرد بالای صخره خیره شده وشاید تحسین میکنه شجاعت صعود قدرتشو...
اما در ماورای ناخودآگاه غریزی ذهن مرد سوالی میخواد نفس بکشه:«یعنی هیچی واسه جنگیدن نیست؟»
اما بازم تیکه پاره میشه از سرچ بیخودی توی دنیای بیخودی مَرد!
به پایین نگاه میکنه،وقتی میدونه این تصاویر اخرین تصاویریه که میبینه
ذهن مرد به تلاطم عجیبی میفته:
+اخه لنتی مگه تنها تلویزیونی که داری اگه خراب شه،جای تعمیر، دست از لذت دوباره نگا کردن میکشی و منهدمش میکنی؟!
-نه،تو همیشه فرار کردی بذار حداقل این اخرین فرارت باشه.
+مثل موش کثیف مردن،اخه این باشه اخر داستان من؟
-من بخاطر حماقت گذشته م محکوم به اشد مجازاتم،خودمم حکمو اجرا میکنم،حالا تو میخوای اسمشو بذار خودکشی
+گذشته ای که نیست اخه؟بخاطر چیزی ک الان نیست؟
-عذاب وجدانش که هست
+سرتو بگیر بالا پای خطاها وایسا مَرد،این چه خزعبلاتیه اخع که میگی
-میدونی من دیگه تاب این زندگی رو ندارم،میدونم نباید به این حرفات گوش کنم چون حاصل غریزه زنده ماندن تکامل لعنتی ایه ک درونمون رخ داده وگرنه چرا هرقدم نزدیکتر میشم تو قویتر میشیمرد نذاشت جمله ی مثبت بعدی از راه برسه
با بغض غلیظی دندوناشو فشار میده چشمارو میبنده و خودشو پرت میکنه...
در حال کاهش ارتفاع....
پسر همچنان نگاه به چتر باز!
چرا چتر باز نمیشه؟!نه چرا چتر رو باز نمیکنه،چرا تقلایی نمیکنه!
اونطرف ،ذهن مرد:مثبتا بیشتر میشه چون جدی تر میشه!باشه فقط یادت باشه که میمیری واسه آدمی که بعد تو زندگی میکنه...یادت باشه باز صبر نکردی،اعتماد به خالقی نکردی که بزرگتر از مشکلت هستتتت،مگه نهایت مشکلت چی میشد بگووووو بگووومرد خواست چتر رو باز کنه،اما ظاهرا خیلی دیگه دیر شده بود،خیلی نزدیک به زمین
با نزدیک شدن بیشتر ،پسر هراسان پاشد:
یا خداااا،یا صاجب زمااان
اما
دنیا نه شوخی نداشت،فاقد از هرگونه رحم و پارتی بازی!
شاید این اخرین درس بود،درسی که هیچوقت نتونست ازش استفاده کنه
درسی که مرد توی صدم ثانیه های اخر خیره به چشمای پسر انگار میخواست بهش بگه:پیش دنیا گاهی پشیمون و ناپشیمون با ی چوب زده میشن اگه به موقع پشیمون نشی،دنیا باکش نیست،قوی که نباشی فقط خودت له میشی.
فردا تیتر شد:مرگ به علت خطا فنی چترنجات.....
.
.مرد35ساله از خواب پرید.
..
..
.هر وقت تحت فشار روحی شدید قرار میگیره صحنه ای که بچگی موقع تخمه خوردن تلخش دیده بود،با جزئیات به خوابش میاد!
درحالیکه توی تاریکی نشسته و میخواد لیوان آب کنار تخت رو برداره با ی حالت بی رمق و اغشته به سردرد گفت
«اومدیم صحنه زیبا پریدن چتربازا رو ببینیما ،چی دیدیم ،هییییی، مَرد کجایی،میشنونی صدامو
الان سالها گذشته،پرسیدم جالب بود،میگن نامزدت ازدواج کرد و چندتا بچه دارن و شاد شاد،پدرمادرت رفتن شهرستان پیش داداشت که بچه ش بدنیا اومده
امروز هم تو اداره دیدم که قراره ی پولی بدن خانواده هاتون و اون قبرستان بره زیر طرح،شایدم پول رو یکی بخوره فردا بگن واسه اجر و ثوابشون اون دنیا این اجازه رو بدید،بالاخره هرطور شده با اختیار یا اجبار راضی میشن دیگه میدونی ک چی میگم،هیچی ازت نموند مَرد،تو مُردی و انگار فقط خودت مردی،20سال نگذشت که دیگه هیچکس عین خیالش نیست
اگه زنده میبودی الان مشکلت نبود!میدونی اخه نامزدت هم وقتی به بالای سرت رسید با داد و گریه گفت:نه من نمیتونم تحمل کنم نه منم میام پیشت بخدا همین امروز.... برو الان نگاش کن هییی دنیای عجیبه عجیب»
صدای آروم از کنارش گفت:
اره انقدر عجیبه که اگر روزی دیدی عجیب نبود،شک کن ک این بیشتر عجیبه!
مرد که ازصدا شوکه شد و خواست شروع کنه دنبال صدا بگرده،بلند نشده،آروم بیهوش شد....ظاهرا آب،آب خالی نبود....
«اتمام قسمت اول» -
خــــــــــودنویس(میفتم یاد این....
lay-lay-la-lay-piano.mp3 ) -
شعردانه
چیست در این فتنه زار غیر ستم در بغل
یک نفس و صدهزار تیغ دو دم در بغل -
خــــــــــودنویسبیین پر از حس و حال بدی
سیاهیت از کرونا واگیر تر شده اینبارحرمت ندارن گذشته ی لامپای خونه
قطع و وصل شدی،سطل اشغالی اینبارچرا دیگه ارامش فقط با گریه میاد
این اشک از هسته ی چشمت سیاه تر شده اینبارخفه شدم بین زنجبر و حلقه های دنا
دم از اختیار نزن،بازیچه محیط و ژنتیکه اینبارعقاید رسوخ کرده تو تحیلیل واقعیت
اسکول شب نی،حاصل عینک دودیه اینبارگفت نفهم خان،نفهمیدی،امتحان کردم مردود شدی
گفتم باز امتحان کن میخوام با اختیار مردود شم اینبارترس من دیگه سراسر از خودمه عمه جان
نمیکشی فحشای مردم رو فکر کنم دیگه اینبارپشت خنده ها و شادیام غم نی ببین
اما نبین که پر از دلهره و ترسه اینبارفاتحه بده جای نوشدارو بعد تجزیه سهراب
بخور فدات شم چه فایده داره دیگه اینبار«دکتر یکم دیره دیگه واسه این حال»
عجیب بلند شدع این نیم پله اینبارفکر کردی دنیا همیشه همینطور لالایی میخونه؟
مثل اپاندیسی،یبار دیگه بنالی،رها میشی اینبارچقدر فشار و تلاشی روی این تیکه ماهیچه س
مگر داری جیوه پمپ میکنی خدایی اینبار؟تنها رهامیشی وسط اقیانوسه تنهایی با غم
بیشتر دسپا بزن،بعد غرق شدن مرگی نیست اینبارخسته از نبود قدرت،از تموم خود خودت
تصمیم بر گرفتن تصمیم بگیر اینبارگریه ت واسه کس نداره موضوع
یبار واسه دل خودت زندگی کن اینبار.... -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4اهنگ غمگین بدم گریه کنید؟-:|||||
الان این 1/3 میلیون شک نکنید ی میلیون دارن گریه میکنن این شبا،سخت نگیرید،من چهار سال این شبا گریه کردم هیچی نشد،ب این نتیحه رسیدم من ک قبول نمیشیم،حداقل گریشو نکنم،حرفشم میشنوم از بقیه،دیگ چرا خودزنی کنم:|
هوای خودتون رو داشته باشید:|
#سلطانه_برگشت_بانجمن -
خــــــــــودنویس -
خــــــــــودنویس -
خــــــــــودنویس -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4
قدیمی ولی زیبا -
خــــــــــودنویس -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4حسین کامکار در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
شب قبل کنکور،دست پدر مادراتون رو ببوسید و تشکر کنید ک یکسال تحملتون کردن
درس دوم: وقتی میپرسن چکار کردی؟چرا نشد،چرا شد
از کوره در نرید،قشنگ توضیح بدید،اصلا حتی اگ بحث عاطفی رو بذارید کنار هم،اشخاصی یکسال آب،غذا و مکان رایگان در اختیارتون قرار دادن درعوض اینکه درس بخونید و این کوچکترین حق اوناس ک بپرسند و کامل توضیح بدید،پس طلبکارانه حرف نزنید وقتی بدهکارید
فک کنید35سالتونه و توسط ی شرکت خارجی یکسال ساپورت شدید،در اخر سال کار رو از شما میخوان،با همین لحن هردو حرف میزنید؟! -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4
اینه بعد میدونید توی مسیر راهروی ک ب دسشویی ختم میشه،هنوز ک گاهی از دسشویی میاد ب مادرم میگ اخرشم نفهمیدم چی بود منم میگم اره بابا فک کنم قارچ خاصیه -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4امروز گوشی پسرعموم دستم بود تلش رو نگا کردم توی بایگانیش یه اکانت بود،نگا کردم دیدم اکانت خودشه،باهاش خودشو دلداری میده با یسری پیامای زمان بندی شده و چه حرفای از زندگیش که نمیدونستم
از دیروز این دومین چیزیه که نمیدونم بخندم یا گریه کنم -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4کسیکه خودشو بخواب....
بسیار خب،ما میریم باشد که شما خوبان همچنان پاک بمانید -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4
شهر زیر پاته به روایت تصویر
هشتک سینگل باش و پادشاهی کن،هشتک همین الان از ذوق تعویق کنکور در ارتفاعات -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4شب قبل کنکور،دست پدر مادراتون رو ببوسید و تشکر کنید ک یکسال تحملتون کردن
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4اگرم هیچی نخوندید کتاب10 مجموعه کنکور98 رو بخرید کلا50 تومنی نیست،این سه روز بخونیدش کامل،خب خداروچه دیدید شاید زد و امسال شباهت زیادی داشت کی میدونه چی بشه....اگ عادی بود هی15درصدی دارید،اگ زیادتر بود مثل دکتر85 ک ی دفعه شد60درصد تشابه،اگرم هیچی نبود ک دو روز وقت گذاشتید چیزی از دس ندادید
این یسال مثل ی روز گذشت این سه روز ک دو ثانیه هم نی اخرش،هیچکی هم بی شما تو سه روز نمیمیره اگ تل و انجمن و.... نیاید...
منم بای همگیتون،کنکور خوبی بدید، فعلا