-
man;12801 said:
> ميشه من دانلود كردم اگه اي دي ام رو فعال كني روي پخش كه بزني مي نويسه گرفتن فايل تصويري از اين صفحه دانلود رو بزن
نیگاکردم اه ای دی ام حذفیده اوووف ...
ادم میاد نت گیرمیکنه بهتره برم خودم بخونم به سازخودم برقصم -
@lovesick;12796 said:
> بیخیال سوالشو تو کنکور ببینم ورقه رو جر میدم
خب الان اعصابت داغون کرده برو سراغ یه درس دیگه گیر نده
-
-
- updated - - -
-
@lovesick;12796 said:
> بیخیال سوالشو تو کنکور ببینم ورقه رو جر میدم
خب الان اعصابت داغون کرده برو سراغ یه درس دیگه گیر نده
-
-
خدا : بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است .
بنده : خدايا ! خسته ام ، نمي توانم .
خدا : بنده ي من ، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان .
بنده : خدايا ! خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم .
خدا : بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان .
بنده : خدايا ! سه رکعت زياد است .
خدا : بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان .
بنده : خدايا ! امروز خيلي خسته ام ! آيا راه ديگري ندارد ؟
خدا : بنده من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله .
بنده : خدايا ! در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد !
خدا : بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله .
بنده : خدايا ! هوا سرد است ! نميتوانم دستانم را از زير پتو در بياورم .
خدا : بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب ميکنيم .
بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد .
خدا : ملائکه ي من ! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده ، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده .
ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بيدار کرديم ، اما باز خوابيد .
خدا : ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست .
ملائکه : پروردگارا ! باز هم بيدار نمي شود !
خدا : اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر ميآورد .
ملائکه : خداوندا ! نمي خواهي با او قهر کني ؟
خدا : او جز من کسي را ندارد ... شايد توبه کرد ...
بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری . -
@**مهدی**;12842 said:
> خدا : بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است .
> بنده : خدايا ! خسته ام ، نمي توانم .
> خدا : بنده ي من ، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان .
> بنده : خدايا ! خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم .
> خدا : بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان .
> بنده : خدايا ! سه رکعت زياد است .
> خدا : بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان .
> بنده : خدايا ! امروز خيلي خسته ام ! آيا راه ديگري ندارد ؟
> خدا : بنده من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله .
> بنده : خدايا ! در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد !
> خدا : بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله .
> بنده : خدايا ! هوا سرد است ! نميتوانم دستانم را از زير پتو در بياورم .
> خدا : بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب ميکنيم .
> بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد .
> خدا : ملائکه ي من ! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده ، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده .
> ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بيدار کرديم ، اما باز خوابيد .
> خدا : ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست .
> ملائکه : پروردگارا ! باز هم بيدار نمي شود !
> خدا : اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر ميآورد .
> ملائکه : خداوندا ! نمي خواهي با او قهر کني ؟
> خدا : او جز من کسي را ندارد ... شايد توبه کرد ...
> بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری .خدا خیرت بده مهدی جان......اشکم دراومد
-
@**مهدی**;12842 said:
> خدا : بنده ي من نماز شب بخوان و آن يازده رکعت است .
>
> بنده : خدايا ! خسته ام ، نمي توانم .
>
> خدا : بنده ي من ، دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بخوان .
>
> بنده : خدايا ! خسته ام برايم مشکل است نيمه شب بيدار شوم .
>
> خدا : بنده ي من قبل از خواب اين سه رکعت را بخوان .
>
> بنده : خدايا ! سه رکعت زياد است .
>
> خدا : بنده ي من فقط يک رکعت نماز وتر بخوان .
>
> بنده : خدايا ! امروز خيلي خسته ام ! آيا راه ديگري ندارد ؟
>
> خدا : بنده من قبل از خواب وضو بگير و رو به آسمان کن و بگو يا الله .
>
> بنده : خدايا ! در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم مي پرد !
>
> خدا : بنده ي من همانجا که دراز کشيده اي تيمم کن و بگو يا الله .
>
> بنده : خدايا ! هوا سرد است ! نميتوانم دستانم را از زير پتو در بياورم .
>
> خدا : بنده ي من در دلت بگو يا الله ما نماز شب برايت حساب ميکنيم .
>
> بنده اعتنايي نمي کند و مي خوابد .
>
> خدا : ملائکه ي من ! ببينيد من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابيده است چيزي به اذان صبح نمانده ، او را بيدار کنيد دلم برايش تنگ شده است امشب با من حرف نزده .
>
> ملائکه : خداوندا ! دوباره او را بيدار کرديم ، اما باز خوابيد .
>
> خدا : ملائکه ي من در گوشش بگوييد پروردگارت منتظر توست .
>
> ملائکه : پروردگارا ! باز هم بيدار نمي شود !
>
> خدا : اذان صبح را مي گويند هنگام طلوع آفتاب است اي بنده ي من بيدار شو نماز صبحت قضا مي شود خورشيد از مشرق سر بر ميآورد .
>
> ملائکه : خداوندا ! نمي خواهي با او قهر کني ؟
>
> خدا : او جز من کسي را ندارد ... شايد توبه کرد ...
>
> بنده ی من تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا میدهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صد ها خدا داری .fuı ıikə ...
-
چه حرصی میخورن ایسان خانوم....از بس که تاپیکا قاطی پاتی شده
-
معین جان بالاخره فهمیدی که مردیم دیگه......دیشب خندم گرفته بود خداییش ..... میگی خانوم
-
@nebula110;12867 said:
> معین جان بالاخره فهمیدی که مردیم دیگه......دیشب خندم گرفته بود خداییش ..... میگی خانوم
برادر به دل نگیر............. همه اعضای یک دیگریم.......... خانوم و مرد نداره... مهم اینه که همه انسانیم برادر گلم........هههههههه
-
moein;12869 said:
> برادر به دل نگیر............. همه اعضای یک دیگریم.......... خانوم و مرد نداره... مهم اینه که همه انسانیم برادر گلم........هههههههه
نه معین جان.....به دل نگرفتم.....شوخی کردم
-
@nebula110;12870 said:
> نه معین جان.....به دل نگرفتم.....شوخی کردم
میددونم عزیزم.........
-
![]([[[http://up.98love.ir/up/mamadzar/pictures/amozandeh%20%2812%29.jpg][0]][0]][0])
[0]: [[http://up.98love.ir/up/mamadzar/pictures/amozandeh%20%2812%29.jpg][0]][0]
[0]: [http://up.98love.ir/up/mamadzar/pictures/amozandeh%20%2812%29.jpg][0]
[0]: http://up.98love.ir/up/mamadzar/pictures/amozandeh%20%2812%29.jpg