-
چند بار خواب پسره رو هم میدیم
بهم گفت ب مامانم بگو جام خوبه
اسمش علی بود
آخ بمیرم ۱۴سالش بود -
MaryaM._.sh
هیچی پسر خالم بهمون گفت بیاین بیرون بعد زیر پاش ترقه انداخت بد باهم دعوا کردن دلم نیومد کتک خوردنشو نبینم -
dani.mobina گناهه پسره فکر نکنم دیگه بیاد خونه تون
-
-
MaryaM._.sh در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:
@fatiii من دیدم
وواقعا اذیت شدم خیلیولی یادمه
دبستان که بودم
یه جایی رفتیم
یه امام زاده بود
کنار این امام زاده
یه مرده شور خونه بود
با بچه ها رفتیم دم درش
از بد شانسی ما درش باز بود
از رو شیطونی رفتیم داخلش
تا یه هفته هممون
تو شک بودیم -
MaryaM._.sh
نه بابا میخواییم بریم باغ مادر بزرگم میگه اونجا هولش میدم تو اسخر یعنی ای کاش از اول میدادمش دست امیر -
dani.mobina دنیاست دیگ چی بگم
-
@fatiii من پسر همسایه مون
توخونه بوده دچار سکته میشه
گردنش دور ی پارچه گیر میکنه و خفه میشه
وقتی مامانش جیغ زد من بی اختیار رفتم توخونه
دیدمش داشتن بهش نفس میدادن
وای سیاه سیاه شده بود
فقط اشک میرختم فقط
تاچندماه کامل افسرده بودم و خوابش میدیدم -
MaryaM._.sh
آقا نگو....... -
MaryaM._.sh ن بابا ترس نداره ک
-
بدترین لحظات عمرم بود
اسمش علی بود
چند روز قبلش اومد شارژر بگیره ازم
ک یهویی در بسته شد
من ۱۷ سالم بود فکر کنم اون ۱۴
خنده ش هنوز یادمه
قیافش
مامان هنوز ک هنوز لباس مشکی از تن درنیاورده
بعد علی ی دختر ب دنیا آورد -
MaryaM._.sh یه بار بچه که بودم داشتم از خیابون رد میشدم یه ماشینه کم مونده بود بزنه بهم رانندش پیاده شد داد زد سرم هنوزم که هنوزه از خیابون رد شدن ميترسم
-
MaryaM._.sh من چون عزیزام جلو چشام جون دادن دیگ ترسی ندارم
-