کافــه میـــم♡
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۶:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۷:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۰۷ آخرین ویرایش توسط nafas.m انجام شده
فکرت را که میکنم
پر میشم از حس ترانه
پر میشم از بهونه
وقتی که فکرت یکباره صدایم می زند
درون دلم پر میشود از حس پرواز
گم میشوم در خیالت
فکرت را که میکنم
پر میشوم از وجودت
غم و غصه هام میمیره
دنیام رنگ بهاره
فکرت راکه میکنم
خالی میشم از من
پر میشم از تو
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۰۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میشنوی؟
گوش کن...
صدایی می آید...
خوب گوش کن...
صدای ناله زمین است...
که مردی با کلنگی
گودالی در حال زدن است...
گودالی به شکل مستطیل...
برای من...
ناله زمین از تیزی کلنگ نیست...
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
مــوجــودات ِ غــریبـی هـستیـم !
نـه طاقــت ِ دروغ را داریـــم ...
و نــه تحــمّل ِ حـقــیــقت را !!
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۱۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
پيرمرد همسايه آلزايمر دارد ...
ديروز زيادي شلوغش کرده بودند
او فقط فراموش کرده بود
از خواب بيدار شود ...! -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلتنگم،
مثل مادر بي سوادي
که دلش هواي بچه اش را کرده
ولي بلد نيست شماره اش را بگيره. -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
گنجشک می خندید به اینکه چرا هر روز
بی هیچ پولی برایش دانه می پاشم...
من می گریستم به اینکه حتی او هم
محبت مرا از سادگی ام می پندارد... -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۱۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
انسان های بزرگ دو دل دارند :
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که می خندد و آشکار است ... -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
در "نقاشی هایم" تنهاییم را پنهان می کنم...
در "دلم" دلتنگی ام را...
در "سکوتم" حرف های نگفته ام را...
در "لبخندم" غصه هایم را...
دل من...
چه خردساااااال است !!!
ساده می نگرد !
ساده می خندد !
ساده می پوشد !
دل من...
از تبار دیوارهای کاهگلی است!!!
ساده می افتد !
ساده می شکند !
ساده می میرد !
ساااااااااااااا ااااااااده -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۱۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قند خون مادر بالاست
دلش اما هميشه شور مي زند براي ما -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۱۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت :
می خورم به سلامتی 2 بوسه !!
بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!!
گفت :
اولیش اون بوسه ای كه مادر بر گونه بچه تازه متولد شده ميزنه و بچه نمی فهمه !
دومیش اون بوسه ای که بچه بر گونه مادر فوت شدش ميزنه و مادرش متوجه نمیشه .... -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
با خدا دعوا کردم با هم قهر کردیم فکر کردم دیگه دوستم نداره
رفتم تو رختخواب چند قطره اشک ریختم و خوابم برد
صبح که بیدار شدم مامانم گفت نمیدونی از دیشب تا صبح چه بارونی میومد… -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۲ فروردین ۱۳۹۹، ۱۸:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خدا تلفن ندارد، اما من با او صحبت میکنم
فیسبوک ندارد، اما من دوست او هستم
توییتر ندارد، اما من او را دنبال میکنم… -
در جهانی ک ما زندگی میکنیم
کلمات
بیشتر از گلوله ها
آدم میکشن