خــــــــــودنویس
-
Valium
-
درختان دوباره زنده شده اند....
-
تو میتونی
اگه بخوای -
من عاشق این جور عکسام -
گذر زمان
-
قاصدک...
-
خودنویس هایم را برمیدارم و به درون طبیعت قدم میگذارم
شایدکسی باشدکه آنها را هم ببیند...
قدم هایم را آرام آرام برمیدارم
شاید کسی باشد که آنها را بفهمد...
خودنویس هایم را مهمان سنگ فرش ها میکنم
شاید کسی باشدکه انها را بهتر قضاوت کند...
شاید کسی باشد...
-
دوستان اینو یه دفعه نوشتم ولی این ادامه اش هست امیدوارم که به دل بشینه
مه،صبح،غم
بیدار شدم
بی آنکه کسی مرا صدا بزند
چشمانم نوری نداشت
قلب من خانه ی ابر های سیاه
صبح بود
روشنایی کو
خورشید را بردند
سارقش کیست؟
دیدگان شبنم بر گرد گل
جوانه میزد
نوری نبود
گل از لطافتِ مِه خشکید
در خودش حبس شد
نالید
در تکاپوی این سیاهی ها
از غمِ بی کسیِ خود خوابید
کاش خوابِ او را ببینم من
در تکاپویِ این کفرِ روشنگر
کاش دستانِ او را بگیرم من
کاش پس از طوفانِ سیاهی ها
آرامشی از جنس نور باشد
آرامشی از جنس آرامش
آرامشی با بوی گل باشد
کاش پس از طوفانِ سیاهی ها
خورشید از پشتِ ابر آید
تا شاید خوابِ نازِ گل ها را
آشفته و آشفته تر سازد
#رامسس کبیر
امیدوارم که به دل نشسته باشه