روزمرگی های یک دختر کنکوری👩🏻⚕️🍭
-
سلام
تنظیم اسمزی و دفع موادزائد
از جمله فصل هایی اززیست شناسی ک واقعا بهش علاقه داشتم
توهردرسی باید بتونم تصوری از مطالبی ک میخونم داشته باشم
و ذهنم تقریبا ب سمت کوچک ترین چیزاهم میره
و خداکنه نتونم تصور کنم
و اینجاس ک از@Virus کمک میگیرم
یادمه ی شب چقدر درموردقلب باهم صحبت کردیم
و چقدر خوب میتونه منو قانع کنه
خداروشکر امروز تونستم زیست شناسی روخیلی خیلی خوب🥰بخونم
سال اول ک بودم مشاوره م کلی تلاش میکرد ک ب زیست علاقه مند باشم دقیقا مثل معلم سال دوم دبیرستانم
خانم کریمی
امروز از اون روزایی بود ک باعلاقه زیست شناسی روخوندم
وواقعانتیجه گرفتم
جالب تر اینکه من عصر ب شدت خسته میشم و دیگه ادامه نمیدم
نیم ساعتی فیزیک خوندم ک دوباره گفتم بیخیالش خسته م دیگه
گوشی پزشکی🩺 ک با کلی ذوق خریده بودم انداختم دورگردنم و ۳ ساعت درس خوندم عصر
.
.
.
یادمه اولین بار بود ک میرفتم پیش چشم پزشکم
گفت ی عینک برات نوشتم دیگه راحت درس بخونی خانم دکتر بشی یا خانم مهندس
خندیدم و گفتم میخوام پزشک شم️
گفت:چقدر بهت میاد ی خانم جراح یا دندان پزشک باشی
چقدر ذوق کردم از حرفش و چقدر بهم انگیزه میده همین جمله
چقدر دلخوشی هام کوچیکه ن؟
روز اول:
زیست شناسی️3H.30m
شیمی️1H
فیزیک️2H
مجموعا️۶H.30m
.
.
.
میخوای کوسه باشی یا ماهی؟
ب وقت۱۲خرداد۱۳۹۹ -
عشق مغزواعصاب
Virus
@تمام کسایی ک عشق مغزواعصاب هستن -
سلام
میدونی ک چقدر دوست دارم من تاپیک پراز رنگم
اما...
خیلی کارا دارم ک انجام ندادم
عمل ابوالفضلم
ازدواج خواهرم
کنکور خودم
و تشکیل خانواده جدیدم
ومهم تراز همه
میخوام یکم ب فکر خودم باشم،خودمو پیدا کنم
یکم نیاز ب زمان دارم
باید ب خودم فرصت بدم همین.
ب وقت ۱۵ خرداد۱۳۹۹
خدانگهدار -
این پست پاک شده!
-
اسفند ماه بود ک با کلی ذوق تو اینترنت و اینستا جست وجو میکردم تابلو آناتومی رو
وقتی رسید ب دستم رفتن تو ی باکس تا دو روز پیش
...
تایم ظهربود و بایدمیخوابیدم
بیدار شدم و خواستم در اتاق باز کنم ک مامانم اومد داخل
مریم دایی ت کارت داره
_سلام دایی،جانم بفرمایید
+سلام مریم، با خانم زرگران صحبت کردم(دلشوره لعنتی دوباره ب جونم افتاد)
بهم گفته حتی میتونه بعد هفت سال ازدواج کنه(الهی عمه حسین ب فدای حسینش
اخه ابوالفضلم همیشه میگه دوست دارم اسم پسرم بذارم حسین)
۱۴ تا۲۰ روز تو بیمارستان میمونه
حتی گفتن نگران نباشید بعد کرونا دو نفر تاالان توبیمارستان امام پیوند کردیم
آجیش باید باهاش حرف بزنه و زمینه رو فراهم کنه تا روانشناس بهش بگه قراره پیوند شه(دیگه چیزی نشنیدم و فقط دوکلمه)
_اما دایی من...
+مریم تواز همه ب ابوالفضل نزدیک تری
(اما دایی من شب شهادت امام رضا، وقتی فاصله زیادی با حرم نداشتم ب ابوالفضلم قول دادم کسی قلب ابوالفضل منو ازش نمیگیره
اما امام رضا هم منو شرمنده زندگیم کرد...)
دلم میخواست داد بزنم و اینا رو بگم اما اشک رو گونه هام پاک کردم و صدام صاف کردم
بله چشم حتما،نگران نباشید
....
حالا باید برای خواهری توضیح بدم ک از هیچ چیز خبر نداره
اجی زهرا توراخدا گریه نکن، همش برای خودشه
باید خوب بشه دیگه ن؟
مامان و بابای ک اشک میریزن
اشکم ریخت ک آجیم گفت:پس چرا گریه میکنی اگه چیزی نیس
(اخه مگه من از سنگم،کم آوردم بس توخلوت گریه کردم،من دیگه نمیتونم...)
چشم آجی من گریه نمیکنم،شماهم گریه نکن
یعنی میشه ی روزی هم ما بدون دغدغه زندگی کنیم
ابوالفضلم دیگه شکمش ورم نداشته باشه
ابوالفضلم بتونه راه بره
ابوالفضل غذا بخور بدون حالت تهوع
خدایا ابوالفضل من فقط۱۴سالشه همین.
....
حالا درگیر رفتن ب ی خونه دیگه هستیم چون گفتن ۸صبح تماس میگیرن و بایدتا ۲ ابوالفضل رو ببریم بیمارستان
یکی از شماره هایی ک ب بیمارستان دادیم شماره منه
وهرروز منتظر ک تماس بگیرن
وقتش رسیده و من نگران تر ولی خوشحالم و از خدامه یک روز زودتر ابوالفضلم پیوند شه...
بااینکه میدونم
پشت در اتاق عمل کم میارم شدید
اما میدونم
خدای ابوالفضل من ازهمه توانا تر و مهربان تر و دلسوز تر
برای ابوالفضلم دعا کنید -
MaryaM._.sh سلام
ب آقا ابولفضل بگین کسی نمیخواد قلبش رو ازش بگیره فقط قراره میزبان ی قلب مهربون دیگ (مث قلب خودش) باشه...
.
.
تا جایی ک میدونم وقتی ب ی نفر قلب پیوند زده میشه قلب قبلی همچنان تو سینه هست و قلب جدید بهش اضافه میشه...
.
ان شالله خیلی زود میاین و خبر خوشحالی و سلامتی برادرتون و خوشحالی خودتون خانوادتون رو برامون همین جا پست میکنین
از خدا میخوام هرجی زودتر اون روز بیاد و شدیدا منتظر اون روزم... -
سلام
خسته نباشید
چندتا تجربه کوچولو واسه ده سال بعد
وقتی خانم دکتر️
آقای دکتر️شدیم
نمیدونم فقط من این جمله رو شنیدم یا شماهاهم شنیدید
(پزشکی سختیش فقط تاکنکور هست بعدش فقط پاس شدن)
....
ی روزی، وقتی ابوالفضل من خیلی بچه بود وفقط ده سال سن داشت نوارقلبی ب بهونه مدرسه نرفتن ازش گرفتن ک متاسفانه پراز مشکل بود
مشکلی ک...
آنژیوگرافی
عمل(سینه ابوالفضل روواسه ی تشخیص بازکردن و فقط ی نگاه ب قلب انداختن...۴ساعت پشت دراتاق عمل...عملی ک دکترالانش تعجب میکنه کچرا بیهوده سینه نفس منو باز کردن)
اکو،هولتر،نوارقلب و....اینقدر زیاد ک الان توی باکس بزرگ هستن و گاهی سرسام میگیرم از چک کردنشون
ومتاسفانه تشخیص داده نشد
و بدترین اتفاق:
ب تشخیص ی دکتر(یکی از بهترین دکترای تهران)ابوالفضل دوسال دارو نخورد
متاسفانه علاوه بر دهلیزراست هردوبطن هم بزرگ تر از حد عادی شدن
بعداز این اتفاق ودوباره مراجعه ما ب دکتر اینقدرتعجب کرد ک مارو فرستاد پیش دکترالان ابوالفضل
بای اکو همه چیزتقریبا تشخیص داده شد
نارسائی دهلیز راست ب علت وجود ی حفره بزرگ مادرزادی
همه این مدت مسیر اشتباه رو ما رفتیم
خدایا چرا؟
اشتباه صدها دکتر(خدا میدونه شیراز وتهران و یزد صدهادکتررفت)میدونی منجر ب چی شد؟
بزرگ شدن کبد،بزرگ شدن طحال،وجودمایع آزاد توحفره شکم والان درخطر بودن کلیه
ابوالفضل عزیزماهست
وقتی دکتر شدی مسئولی،بخدا مسئولی دربرابر بیمارت
هر اشتباه تومیتونه نابود کنه بیمارت رو
ن تنها بیمار بلکه خانواده بیمار...
دایی م هیچ وقت نبخشید،
ابوالفضل هم نبخشید(حق بهش میدم،تاساعتی ک ابوالفضل منو بردن اتاق عمل تو حیاط بیمارستان داشت بازی میکرد،بخاطر سینه شکافته شده ک هربار با دیدن جای بخیه هاش نابودتر میشم)
پدرومادرم هم نبخشیدندولی...
من بخشیدم
قول دادم اگه روزی پزشک شدم،پزشک خوبی بشم
مثل خانم ...
یادمون باشه پزشکی پول نیست...
پزشکی همه عشق من است🩺 -
هدیه خدا
دخترک: بابا، قلب رو هم میشه مثل عروسک هدیه داد؟ بابا: آره دخترم، اگه دیگه قلبت رو لازم نداشته باشی میتونی هدیه بدی.
دخترک: کی قلبت رو دیگه لازم نداری؟
بابا: وقتی که خدا بهت بگه دیگه نباید روی زمین باشی و باید بیای پیش من.
دخترک: آها فهمیدم، پس خدا بهت میگه دیگه وقتشه قلبت رو هدیه بدی !!!!
....
چشم انتظاری بدترین درد دنیاس..
چندسال پیش بود ک کارت اهداعضو گرفتم
بعد چندماه ب خانوادم گفتم
بابام ک فقط سکوت کرد
ولی مامانموخواهرم ناراحت شدن
اما...
الان اوناهم مدارک شون رو قراره ارسال کنن واسه کارت اهداعضو
دردکشیده رو دردکشیده درک میکنه...
افراد زیادی مثل ابوالفضل من منتظر ی تماسن...
منتظر ی قلب،کبد،ریه،حتی قرنیه چشم...
(پسرکوچولویی ک ۴یا۵ سال سن داشت و مادرش ب دکتر کبد میگفت بهم میگه وقتی نفس میکشم درد دارم.
دخترکوچولویی ک الان باید راه میرفت اما بخاطر سیروز کبدی نمیتونست راه بره
بچه هایی ک تازه یاد گرفتن مامان و بابا بگن)
و...
اشک هایی ک لبخندهدیه می کند -
شنبه زندگیم نوبت دکتر داشت
وقتی خانم دکتر متوجه شدن ابوالفضل میدونه قرار پیوند کنه
بهش گفت ک چقدر
مردکوچولی زندگی آجی قوی هست
ازمامانم درمورد من پرسید
ب مامانم گفته بود دختر وپسرت مغزشون ده سال بزرگ تر از سن شون هست
چرا دروغ کلی ذوق کردم
و درکمال تعجب ب ابوالفضل خانم دکتر گفته بودن ک مانمیتونیم درمورد بعد پیوند بااغلب بیمارامون حرف بزنیم
اما ابوالفضل بدن تو کامل پذیرا قلب جدیدهست
تو نتایج خیلی خوبی با قلب جدیدت میگیری
...
وارد پارکینیگ شدیم
همون جایی ک دفعه قبل من فقط اشک میریختم و مهدی سعی میکرد ارومم کنه
اما الان خوشحال بودم
دایی م فقط ی جمله گفت:
مریم هرموقع کم آوردی واسه درس خوندن فقط
ب ابوالفضلت وقلبش فکرکن.
نگاش کردم
توچشماش اشک بود(آجی فدای چشمات)
هیچ وقت واسه رسیدن ب هدفم پشتم رو خالی نکرده بود.
خدایابهم کمک کن
پ.ن:ازهمه کسایی ک این مدت ب فکر ابوالفضل من بودن ممنونم
ابوالفضل من همیشه ب دعاهای شما نیاز داره
برای ابوالفضلم دعا کنید -
یسنا
سلام
صبح بخیر
این حس وحال رو اغلب کنکوری ها تجربه کردن (حس ترس و ناامیدی)
دیدم ک میگم
شما ن اولین نفر هستید ن آخرین نفر
اما باید بهش غلبه کنید
ب خدا توکل کنید و باور کنید ک خدا تلاش های شمارو دیده
خدا هیچ تلاشی رو بدون نتیجه نمیذاره
این افکار ب قدری سمی هستند کحتی اجازه ادامه زندگی رو ب شما نمیدن چ برسه تلاش برای کنکور
تقریبا۴۷ روزمونده تا کنکور
مبتونید این ۴۷ روز تلاش کنید و روز کنکور حداقل شرمنده خودتون نباشید(تجربش کردید؟من تجربه کردم خیلی بده خیلی)
میتونید عقب بکشید و بذارید سرنوشت واسه ادامه زندگی شما تصمیم بگیره
امیدوارم اولی رو انتخاب کنید -
MaryaM._.sh حتما دعا میکنیم و شما هم حتما با خبر های خوبتون خوشحالمون میکنین.
این روزها زودتر تموم میشن و بعدش زندگی خیلی خوشگلی با داداش کوچولوت داری مطمعنننم -
سلام
ببخشید یه سوال دارم شاید جاش اینجا نباشه ولی خیلی دوست دارم بدونم تابلو های آناتومی رو از کجا تهیه کردید ... -
MaryaM._.sh ممنون میشم ارسال کنید