Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
ftm.dh
می خواهمت
ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری!
چه بی تابانه تو را طلب می کنم!
بر پشت سمندی
گویی
نوزین
که قرارش نیست.
و فاصله
تجربه یی بیهوده است...
بوی پیرهنت
این جا و اکنون.
کوه ها در فاصله
سردند!
دختر بهار دلا گر چه که تلخ است بیخ صبر.. ولی چو بر امید وصال است خوشگوار اید
دختر بهار دل از سیاست اهل ریا بکن خوش باش هوای مملکت عاشقان سیاسی نیست
دل گرفتار خواهشی جانسوز
از خدا راه چاره می جویم دوستت دارم ای خیال لطیف
دوستت دارم ای امید محال
mj323
تا نهان سازم از تو بار دگر راز این خاطر پریشانرا میکشم بر نگاه ناز آلود نرم و سنگین حجاب مژگان را
دختر بهار از قلب من گرما نمیگیری من تکه از آهنم ، میخم در لاک خود هر دفعه میمیرم من خسته از تکرار تاریخم
دختر بهار لاله و گل زخمی خمیازه اند ... عیش این گلشن خماری بیش نیست:)
من ساده لوح میپوسم میسوزم میمیرم بدون روشنایی بدون صدایی فریادم را بشنو نت هایت را بسوزان آلوده از خونن میدانم که نمیدانی
اعتماد حیوانی اهلی نیست .... و به من خیانت خواهد کرد.
تو را با غیر می بینم؛ صدایم در نمی آید دلم می سوزد و کاری ز دستم، بر نمی آید… شبان آهسته می گریم؛ که شاید کم شود دردم تحمل می رود؛ اما شبِ غم سر نمی آید
دختر بهار دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
چون بحق بیدار نبود جان ما
هست بیداری چو در بندان ما
دختر بهار در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز ... هر کس بر حسب فکر گمانی دارد
دوستت دارم و دانم که تويی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
دختر بهار مگوی ان سخن کاندران سود نیست ... کزین اتشت بهره جز دود نیست
ترسم آخر بر اغيار برم نام عزيزت چکنم بی تو چه سازم شده ای ورد زبانم
آيد آن روز عمادا که ببينم تو گويی شادمان از دل و دلدارم و راضی ز جهانم
دختر بهار من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را با ش.. که گناه دیگری بر تو نخواهند نوشت
اخ که من چقد موافق این بیتم
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را!
تو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان را..
دختر بهار ادمیزاد اگر بی ادب است ادم نیست .... فرق ذر بین بنی ادم و حیوان ادب
بار ده بار دگر ای شه خوبان که مبادا تا قيامت به غم و حسرت ديدار بمانم
مرغکان چمنی راست بهاری و خزانی من که در دام اسيرم چه بهارم چه خزانم
دختر بهار ماه درخشنده چو پنهان شود ....شپره بازیگر میدان شود