هرچی تودلته بریز بیرون۶

[ftm.dh]

[ftm.dh]

باید یاد بگیری برای ارزوهات پرواز کنی و همت:)

[Mono]

@دختر-بهار

[ramses kabir]

بهترین دیالوگی که تا به حال شنیدم
The one's that can really hurt you
are the one's that are close enough to do it,
people that get inside you and tear you apart
and make you feel that you're never gonna recover
آدمایی که بهت صدمه میزنن
نزدیک ترین آدما بهتن
اونایی که وارد قلبت میشن و
بعد
تیکه پارت میکنن
و کاری میکنن که دیگه هیچ وقت بلند نشی

[ramses kabir]

این روزا آدما همه درد دارن....
درد عشق،دردپول،درد تنهایی
چقدر یادمون میره که زندگی کنیم...

[Mono]

[ramses kabir]

یک دو سه
صدامو داری؟
هر روز دارم واسه هدفام میجنگم
متاسفانه هفته پیش تو یکی از این جنگا تیر خوردم
خورده وسط مغزم
الان یه هفته اس توی کمام
حواسم نیست...
خدارو شکر،البته به همینم راضیم
چون اگه مرگ مغزی بود برگشت پذیر نبودم!
دکترا هنوز قطع امید نکردن
میگن کُماس
شاید یه روزی به زندگی عادی برگشتم
حاجی؟!این جنگ تمومی نداره؟
حاجی؟!اگه بمیرم شهید محسوب میشم؟
راستی حاجی؟!
اعضامو اهدا کردم
اگه مرگ مغزی شدم همشو بدین بره
به جز قلبم...
اونو حتما خاکش کنید
چون هرچی کشیدم از قلبم بود
تو سینه هرکی بتپه بدبخت میشه
نفرینم میکنه
و همین جسم بی عضومو توی قبر میلرزونه
نصیحتمو گرفتی حاجی؟
دیگه سفارش نکنما
زود تر از خودم خاکش کن
به فرموده سلطان
وسلام...

[negar salehi]

همیشه!!!!
مراقب حرف هایی
که میزنی باش!!
مخصوصا وقتی
عصبی یادلخور هستی.
بعضی کلمات
همچو تَرکِشی می ماند
که کنارِ قلب می نشیند.
نمی کُشد!!
ولی.....
تاآخر عمر عذاب میدهد

[ftm.dh]

بالاخره بعد از یک بارونه خون پیداش میشه رنگین کمون

[Mono]

[Bio]

[Bio]

[Bio]

[negar salehi]

[negar salehi]

امواج زندگی را بپذیر ...

حتی اگر گاهی تو را

به عمق دریا ببرند.

آن ماهی آسوده که بر

سطح دریا می بینی

مرده است...

[ramses kabir]

دلم میخواست
الان یکی صدام میکرد میگفت:
بیدار شو
داشتی خواب بد میدیدی:(

[Doyle]

‌
گاهی از خودمان می‌پرسیم: «دوست داشتن به چه دردمان می‌خورد؟»
راستش به راحتی می‌شود به این سوال جواب داد: هیچ!
و راستش در واقعیت هم دوست داشتن چندان به درد کسی نمی‌خورد.

فقط بعضی شب‌ها هست که آدم حس می‌کند هیچ چیز برایش باقی نمانده است: نه توان تلاشی، نه طاقت صبری، و نه حوصله و امیدی.
در منتهی‌الیه چنین بن‌بستی، چند قدم مانده به وضعیتی که نام «استیصال محض» به آن برازنده است، دو کلمه از پوست سیاه و بی‌جان شب بیرون می‌افتد:

• دوستت دارم.
  دو کلمه‌ی مشخصن به‌دردنخور،انتزاعی و مبهم، اما آخرین دو رگ زنده‌ای انگار، که روح خسته و محتضر ما را به کالبد حیات متصل نگه می‌دارد...
  #اعتقاد
  #میم_اصانلو

[ramses kabir]

ماهیا از تلاطم دریا به خدا شکایت کردن
و وقتی دریا آروم شد
خودشونو اسیر صیادا دیدن
توی تلاطمای زندگی هم حکتی نهفته است
از خدا بخواییم که دلامون آروم شه
نه اطرافمون

[Doyle]

هرکی گفته از دل برود، هرآنکه از دیده برفت بدونید هول بوده، هوس بوده! وگرنه عشق، بودن نبودن نمیشناسه.!

[Doyle]

...))