کاف‍ــه می‍ـــم♡
-
نگاهم از نفس افتاد
اینقدر نگاه کردم و
نروییدی
اینقدر صدایت زدم و
سایه نشدی
کُتَم را از خستگی می تکانم
روبه روی خودم زانو میزنم
میگویم :
بی فایده است
به راه آمدنی نیست
تلفن زنگ میزند
%(#7d0909)[(دوست ندارم به خودم بفهمانم دوستم نداری )]
بگذار تلفن هی زنگ بزند
هی زنگ بزند....
#بهار
#
-
دفترچه خاطراتش رو داد بهم و گفت: واسم چند خط یادگاری بنویس...
واسش نوشتم :«%(#0e6f9c)[هر آدمی که وارد زندگیمون میشه همراه خودش یه درس میاره. یه درس که تو هیچ کتابی نیست.]!!!
یه درس که هیچ معلم و استادی نمی تونه یاد بده. %(#ada810)[فرقی نداره اون آدم خوب باشه یا بد]، فرقی نداره پیر باشه یا جوون... هر آدمی با خودش یه درسی رو به زندگیمون اضافه می کنه که قبل از اون نمی دونستیم. %(#9c0654)[اگه درس رو یاد بگیریم برنده ایم...] حتی اگه اون آدم دیگه تو زندگیمون نباشه.!!
اگه یاد نگیریم بازنده ایم حتی اگه اون آدم هنوز تو زندگیمون باشه!! »
چند دقیقه ای به نوشته م خیره بود و هیچی نمی گفت........
انگار داشت با خودش مرور می کرد چه درس هایی رو از چه آدمایی یاد گرفته ... زیر لب می گفت و صداش رو می شنیدم..... %(#82126c)[صبوری]... %(#90b010)[فرق ظاهر و باطن آدم ها] ... %(#914316)[جنگیدن برای آرزوها]... %(#780710)[فرق بین حرف و عمل] ... و و و
درس آدم های زندگیش رو که مرور کرد بهم گفت تو چی از من یاد گرفتی؟ چه درسی رو آوردم تو زندگیت؟
دستش رو گرفتم و گفتم: من با تو فهمیدم %(#8a1758)[آدما جای خالی هم دیگه رو پُر نمی کنن.]
نه من می تونم جای کسی که نیست رو برای تو پُر کنم... نه تو می تونی جای کسی که نیست رو برای من پُر کنی.......
از تو یاد گرفتم کسی که آدمِ زندگیم باشه دنبال پُر کردن جای خالی کسی نیست.چون جای خودش رو تو زندگیم پیدا می کنه.......
دستم رو فشار داد و گفت : پیدا کردم
#
-
شب مصرانه به پیراهنم پیله کرده است ....
می گویند خودم را گم کرده ام در میان کتاب فارسی سال چهارم دبستان لابه لای شعر باز با باران با ترانه ...
می گویند مقصر خودتی
دائم چشمت پی اموال مردم است ،
نمیدانم چرا هنوز هم میگویم ....طُ.... مال منی
هنوز هم قول .....طُ..... را به قلبم میدهم
شده ای پارادوکس زندگی ام .......
دلیل تپش و ایست این قلب کوفتی....
دکتر می گفت حتی یادت هم برایم ضرر دارد ...
قلبی که مدتهاست در میان دستان ....طُ.... گم شده
فقط .....
.
.
.
.
.
.
%(#700808)[از این میترسم که مبادا برای گرفتن دست دیگری قلبم را زمین بگذاری ....]
#بهار
#
-
Mono
melikaaa
@nafas-m
@jahad-20
Abnormal
zzz r
somiiii
sandiiii
AMH
دریا دریایی
@Sh-E
2245Zahra
Zaraa
@miss-besharati
ZDM
@m-hmt
Hoorieh sh
@Miss-Joker
Mbf
Doyle
Fragile
Marziehhhh
amirh_hmyf
Bad Fighter
@Soleyman-h_o_
RAMIN1380 -
باید بیخیال بود گاهی ....
به زمین و زمان
به تنگ نظران
به انها که امدند
خاطره ساختند
و رفتند ....
به انها که همجنسشان را به جنس مخالف فروختند
به انها که خودمان بودیمو و خودشان نبودند
به انها که نردبانشان شدیم
اما دیگر دست خودمان بهشان نرسید ....
باید بیخیال بود گاهی ! -
اخرش مغزم میپوسه از حجم حرفایی که باید میزدم ولی نزدم .....
-
یه آدمی با آهنگ شاد و ریتم جوادی سرحال میاد، یکی با موزیک محلی، یکی این شبا رو با نوحه سر میکنه، یکی با مستی، یکی شورِ دلدار داره، یکی شورِ عزای امام حسینش همه ی اینا میتونن بدون بحث کنار هم زندگی کنن اگه شعور داشته باشیم هضمش کنیم دنیا با تفاوت آدما قشنگه و هرکس منبع الهام شخصیه خودشو داره.
#زندگی_لاکپشتی -
-
این پست پاک شده!
-
یه آدمی با آهنگ شاد و ریتم جوادی سرحال میاد، یکی با موزیک محلی، یکی این شبا رو با نوحه سر میکنه، یکی با مستی، یکی شورِ دلدار داره، یکی شورِ عزای امام حسینش همه ی اینا میتونن بدون بحث کنار هم زندگی کنن اگه شعور داشته باشیم هضمش کنیم دنیا با تفاوت آدما قشنگه و هرکس منبع الهام شخصیه خودشو داره.
#زندگی_لاکپشتیپرسیدم فلان چطور است ؛ گفت چیزی شخصی است
گفتم چیست
گفت شرمنده شخصی است
تعریفش هم شخصی است؟
گفت آری شخصی است
گفتم شخصی چیست؟
نگاه کرد
گفتم چه چیز شخصی است؟
نام برد
تقریب لفظ و مطلوب کردم
" چیز شخصی چه جوری است؟"
نگاه کرد
من که دیگر او را کاری نیست؛ شاید حال هم در شخصی بودنش به خودش میپیچد؛
وای به حال اطرافیانش با این منطق ...
در اجتماع بودن ، قانون میخواهد؛
قرارداد میخواهد،
فرهنگ میطلبد،
من حق ندارم هر گونه ای در اجتماع زندگی کنم،
هر رفتاری داشته باشم ؛ در هر حرفی را بزنم؛
حق ندارم هرگونه که شیرین تر به مذاقم است باشم ، و در جواب معترضان
نگاه روشنفکرانه ام را همچونان که از افق برمیدارم
به چشمانشان بیندازم و عاقل اندر سفیهانه بگویم
این ها از امورات شخصی است، زندگی ات را بکن
اگر از تعمق به درون ، به جمع و از جمع به انفراد از جمع برسیم، خواهیم فهمید:
"اعمال ما روی زندگی دیگران ، مستقیم یا غیر مستقیم تاثیر دارد و در چارچوب درست
حق دارند دخالت کنند"
"چارچوب درست عدالت است"
و اگر از بیرون به درون نگاه کنیم میفهمیم:
" عدالت را ما تعریف نمیکنیم؛
فقط میتوانیم انتخاب کنیم
عادلانه در سختی باشیم
یا ظالمانه راحتی بچشیم"کافی است چند بار جوجه گنجشکی را بکشی
تا بفهمی
آدم کشتن هم میتواند لذت بخش باشد
ظلم؛
گاهی چنین است
گاهی آنقدر خفی است
که در جایی لا به لای تفاوت "عدالت" و "مساوات" قایم شده -
سکوت شب
می تواند دلیلی باشد
برای شروع دلتنگی
درست از همان لحظه ای
که بدانی شنونده ای نیست
برای شنیدن دلتنگی هایت...:)
