Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. آزاد اندیشی
  4. کافه ی نقدِ قند
طرح ولایت دانشجویی!
زهرا بنده خدا 2ز
سلام بچه ها! امیدوارم حالتون خوب باشه اومدم این دوره رو بهتون معرفی کنم که اگه کسی مایل بود شرکت کنه و منم دعا کنه . بچه هایی که با طرح ولایت اشنایی ندارید من یه توضیح بدم: این دوره یه دوره‌ی حدودا ۴۰روزه است بنیان گذارش علامه مصباح یزدی هستن برگذار کننده‌ی اصلی دوره موسسه‌ی امام خمینی هست منتها بخشای مختلفی میان و زیر نظر موسسه امام،اجرای طرح رو برعهده میگیرن، که من خودم طرح ولایت بسیج دانشجویی رو رفتم و پیشنهادمم همینه چون به نظرم جو دانشجویی خیلی قشنگ تر و خلاق تر و پر فکر تره... خیلی کارا توی طرح انجام میشه ولی! مهم ترین و در واقع پایه و اساس این طرح شناخت مبانی اندیشه ایه دین اسلام هستش تعارف که نداریم ،خیلی از بچه مذهبیا دینشون صرفا ارث و میراث خانوادگی بوده! خیلیامون کوچیک ترین کاری برای شناخت و انتخاب مسیر زندگیمون نکردیم یه وقتایی شک و شبهه میاد سراغمون و کسی نیست که بدون قضاوت یا حتی با هزارتا قضاوت جوابمونو بده!(این برا بچه‌های مذهبی بیشتره...چون مذهبیا باید جوابشونو بدن و متاسفانه خودِمذهبی ها هم نمیدونن چیکار میکنن و چرا!) فک میکنم این مسئله ممکنه برای هممون پیش اومده باشه اما طرح ولایت! این دوره،دوره‌ی آموزش مبانی اندیشه اسلامی هستش توی این ۴۰روز ۶تا کتاب تدریس میشه: 1️⃣معرفت شناسی(کی گفته اصلا میشه حقیقت رو یافت؟...آیا اصلا حقیقت واحدی وجود داره؟!) 2️⃣خداشناسی( بخش جذاب و شیرین اثبات عقلانی وجود خدا...) 3️⃣انسان شناسی( ما کی هستیم؟..نسل میمون؟! کی گفته روح داریم؟! کی گفته اصلا دنیای بعد از مرگی هست؟!) 4️⃣فلسفه اخلاق(کی تعیین میکنه ارزش های اخلاقی چی باشن؟! بر چه اساسی خوب و بدها تعیین میشن؟! صرفا خدا چون خداست دلش خواسته بگه دروغ بده ؟!ممکن بود دلش بخواد و بگه خوبه؟به هرحال الان خدا گفته دروغ بده و ماهم صرفا واسه همین نباید دروغ بگیم وگرنه میریم جهنم؟) 5️⃣فلسفه حقوق(چرا قانون؟ اونم قوانین اسلامی؟!مگه بیانیه‌ی حقوق بشر مشکلش چیه؟! شبهات حقوق زن و مرد و ارث و مهریه و حضانت فرزند و و و) 6️⃣فلسفه سیاست(اصلا کی گفته حکومت اسلامی؟! کی گفته ولایت فقیه؟! این آخوندا از خودشون در آوردن! و شبهات مربوط به ولی فقیه و حکومت...) و این نکته مهم رو هم بگم! اصلاااا این شکلی نیست که صرفا یک طرفه از اسلام بگن و بعدم بگن خب حالا دیگه باید مسلمون بشید و برید خونه‌هاتون! نه! توی هر مسئله میان نظرات مخالفان رو هم نقد و بررسی میکننیعنی نظرات فیلسوفهای بزرگ! امثال نیچه ، فروید و هیوم و کانت و... . اساتید دوره ،حوزه علمیه درس خوندن و باسوادن...(خودِ منِ ظاهرا مذهبی هم آخوند این مدلی ندیده بودن...کلا طرح ولایت فرق داشت با همه جا) قرار نیست چون اساتید حوزوی ان،برن روی منبر و یه طرفه برا خودشون صحبت کنن و خودشونم نتیجه بگیرن که اسلام دین حقه و بگن حالا برید خونه‌تون! نه! اولا که روضه نمیخونن دوره برمبنای فلسفه و عقل پیش میره(یادمه کتاب خداشناسی رو که تدریس میکردن،بچه ها گفتن خدا هست پس فلان استاد گفتن کی گفته خدا هست؟!مگه هنوز اثبات شده؟!) دوما؛ میدونن که دلیل حضور بچه ها توی این دوره چیه و خودشون اجازه و درخواست نقد و پرسش میدن سوما اینکه! برای هرکتاب جلسات مباحثه در نظر گرفته شده! یعنی چی؟ یعنی بعد از تدریس مقدار مشخصی از هر کتاب بچه ها گروه بندی میشن و با هم گفت و گو میکنن راجع به مباحث تدریس شده شبهاتشون رو مطرح میکنن و پرسش و پاسخ بین گروهی انجام میشه اگر هم جایی متوجه نشده بودن اساتید حضور دارن و پاسخگو هستن(البته که این بخش به جز گفت و گوی بچه ها با هم، توی خودِ کلاس هم برقراره...) هزینه ثبت نام امسال رو من دقیق در جریان نیستم(یادم موند میام میگم...) پارسال فک میکنم ۲۰۰تومن بود که یک چهارمش موقع ثبت نام پرداخت میشد و بقیه اش هم واسه بعد از مصاحبه و انتخاب شدن بود و دیگه تمام هزینه ها با خودشونه... من شنیدم واسه کار و اینها هم مدرکش به درد بخوره ولی پیگیر نشدم که آیا درسته یا نه که احتمالا بی تاثیر نیست هرچند مدارک اصلیمون هم هنوز به دستمون نرسیده(انگار باید بریم مرکز استان بگیریم که من نرسیدم برم) دیگه اینکه قرار نیست فقط سرکلاس باشید کارای دیگه‌ی دوره ،خودشون به شدت گسترده ان و جذاب و دوست داشتنی و مفید! از مسابقات ورزشی گرفته تا کلاس اخلاق و اردوهای تفریحی و گردشی و زیارتی و ... ولی اجباری نیستن توصیه ام اینه که: به هیچ عنوان! واسه مدرک کار تفریح حرم امام رضا علیه السلام دیدن اساتید بزرگ کشوری و شخصیت های سیاسی روز حتی واسه دیدن خود رهبری این دوره رو شرکت نکنید! درصورتی برید که دغدغه‌ی اعتقاداتتون رو دارید دغدغه‌ی اینکه چرا الان مسلمون ام؟چرا بسیج؟!...اصلا آیا مسیرم درسته؟....مسیر درست چیه؟!!! دوره‌ فشرده‌است و اساسش کار فکریه اگه واسه دلایل سطحی تر برید ممکنه اذیت بشید و بدون تعارف! اذیت هم میشید!! ولی اگه دغدغه‌ی"حداقل خودتون" رو دارید کل دوره شیرینه و دلتون برای تک تک ثانیه هاش تنگ میشه...( : و اینکه! بعد از دوره کسی از شما به زور کاری نمیخواد کسی نمیخواد که حتما، عقلا هم مسلمون شده باشید حتما تو بسیج بمونید یا برید و فعالیت داشته باشید دیگه خودتونید که تصمیم میگیرید چه مسیری رو انتخاب کنید... اگر هم کاری خواسته بشه هیچ اجباری درش نیست چون کار خدا لنگ ماها نیست که بیان دنبالمون... این کانال ایتای طرح‌ولایت دانشجوییه: https://eitaa.com/tvelayat_ir میتونید برید و یه سر به لینکا و توضیحاتی که گذاشتن بزنید اینجا بارگذاری فیلم و توضیحات بیشتر یه کم سخته . سعی کردم هر چیزی که به نظرم مهمه و سوال هست رو بگم اگه بازم سوالی داشتید بپرسید خوشحال میشم جواب بدم و اگر هم اطلاعیه های ثبت نام رو ندیدید بگید براتون بفرستم @jahad.20 شما هم شرکت کردین اگه چیزی لازمه که بچه ها بدونن و نگفتم دیگه باشما @jahad_121 @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-مهندسی @دانشجویان-پیراپزشکی @دانشجویان-پزشکی
آزاد اندیشی
محفل تعقل 📚
Kourosh MousaviK
Topic thumbnail image
آزاد اندیشی
فقط حیدر امیرالمومنین است:)
Anzw 18A
Topic thumbnail image
آزاد اندیشی
کمی آن طرف تر (روزگار گذرای ما)
Reza-HR
به خود می آیم. دوباره "روح" بر کف چوبی و خاکی درونم زمین می خورد. باز زنجیر های پایبند، او را محدود کرده اند. ماه هاست در تقلاست. به حرف می آید آخر: چرا این چنین گشته ای؟ آیا دیگر لذت برایت معنا دارد؟ به کجا می خواهی برسی؟ می گویم: چه کنم؟ مجبورم در این تکرار دست و پا بزنم تا شاید آنچه را دیگران به من وعده داده اند را به دست آورم. به دست آورم آنچه را دیگران بدان نرسیده، لذت به دست آوردن آن را به زور به من می خواهند بچشانند. می گوید: آیا واقعا در آن لذتِ واقعیست؟ از آن چه می دانی؟ آیا در پرواز من با رسیدن تو منافاتیست؟ سرم را پایین می اندازم. به واقع نیست. نباید باشد... سکوتم را که می بیند آهی می کشد. می گوید: آنچه داری بردار، از این کلبه خارج شو. آنجاست که آنچه می خواهی، خواهی یافت. دستم را می گیرد و به بیرون می برد. در برگ ریزان وارد کلبه شدم و حالا سبزی، چشمانم را لبریز می کند. به واقع ماه هاست درون پیله خویش آرمیده ام در غفلت از حیات بیرون؟ از پاییز تا بهار؟ روحم می گوید: حال کتابت را بگشا. می گشایم. درون آن پر از کلمه است. پر از کلمه است. دیگر صفحه خالی نیست. پس این است که باید بخوانم. نور بر کتاب ریخته، اندرونی های آن را آشکار کرده. حال می فهمم داشتم در دور باطل گمان خویش -درون کلبه- دست و پا می زدم. می خواهم به روح چیزی بگویم می بینم آزاد گشته، دور شده، نور شده، به آسمان پیوسته. [image: 1681431812564-soul-in-chains-square-resized.jpg] از پیله خود بیرون شو. در مصاف با رنج های زندگی، %(#00bd06)[لذت] از زندگیست که باید درون انسان بجوشد. . . آزادی روح را در این روز ها از دست نده. نکند از رحمت الهی ناامید باشی. اندیشیم که چرا ناامیدی و یاس و بی هدفی در بسیاری از ما رخنه کرده؟ در موقعی که خویش، در بند این ناامیدی گرفتار بودم، تصویر حالِ خویش را به مانند تصویر بالا دیدم... و در آخر "انّ الله کان علیکم رقیبا" ر.ح @یازدهم @دهم @دوازدهم @دانش-آموزان-آلاء
آزاد اندیشی
انسانِ صلح طلب یا جنگ طلب
D
یک سوالی که همیشه داشتم اینکه اگه انسان واقعا به دنبال صلح با همنوع هاش هست پس چرا بازی های جنگی بیشتر از بقیه بازی ها بیشتر فروش دارن؟ چرا مردم از فیلم های ترسناک خوششون میاد؟ انسان از درد کشیدن لذت میبره؟ فقط از درد کشیدن بقیه لذت میبره یا خودشم در تظر میگیره؟ تاریخ ما (نه صرفا ایران کل جهان) رو در نظر بگیرید پر بوده از خشونت. همیشه یک عده ظالم و یک عده مظلوم بودند. همیشه "درد" با انسان بوده. اگه دقت کنید تا به اندازه کافی درد نکشی هیچ چیز خوبی رو به دست نمیاری. این یعنی درد با لذت پیوند خورده؟ پس میشه گفت تو ذهن انسان میتونه منشا خشونت باشه؟ اگه جنگی نبود یا خشونتی نبود زندگی کسل کننده نمی شد؟ یعنی خب انسان نیاز نبود از حقی دفاع کنه همه چی هم اوکی بود. به نظرم در اون صورت انسان ها برا تفریح هم که شده همدیگر رو شکار میکردن!
آزاد اندیشی
محفل مذهبی
UraniumU
سلام به همگی راستش حس میکردم همچین تاپیکی لازمه تاپیکای مذهبی زیاد داریم اما اکثرا خلاصه شدن توی عکس و شعر و متن. اما اینجا میخوایم درباره اعتقاداتمون صحبت کنیم اگه سوالی داریم درباره فلسفه احکام داریم بپرسیم تا کسی که بلده جواب بده و خلاصه کلام یکم بینشمونو درباره دینمون بالا ببریم و فقط مسلمان شناسنامه ای نباشیم!! برای اینکه بتونیم از تاپیک استفاده کنیم بهتره موارد زیر رو رعایت کنیم خوداری از توهین به اعتقادات هم دیگه✓ رعایت ادب و احترام نسبت به هم✓ امیدوارم این تاپیک بتونه اندک کمکی کنه تا دینمونو بهتر بشناسیم. @دانش-آموزان-آلاء
آزاد اندیشی
00:00
ایلین حیدرزهیا
بخاای ارزو کنی چه ارزویی میکنی ؟
آزاد اندیشی
آیا ما انسان ها قدرت اختیار داریم یا نه!؟
ramses kabirR
داشتم ماتریکس میدیدم یه جمله گفت از سر صبح تا الان ذهنم درگیرشه و اون این بود که ما جوری طراحی شدیم که فکر کنیم کارامون تصمیم خودمونه! و یاد یه سوال افتادم که خیلی وقتا تو تنهاییام از خودم میپرسیدم که آیا ما انسان ها قدرت اختیار داریم یا نه!؟ و این تو ذهنم تداعی شد که خدایی که از اول و آخر ما آگاهه و دنیا رو خودش ساخته (حتی اختیار ما رو)و ما مگه نه بهش میگیم جبار یعنی کسی که کاراش از روی جبر و علمه پس اختیار چه معنی میده؟یعنی من وقتی متولد شدم خدا قطعا میدونست که من قراره با کی ازدواج کنم کی بمیرم و چه زمانی گناه کنم....و حالا من چطور میتونم برخلاف علم خدا کاری بکنم؟ اینجاست که تو فلسفه ما بهش میگیم اجتماع نقیضین رخ داده.یا خدا از تک تک انتخابای من آگاهه و میدونه که وقتی منو خلق کرده من میرم جهنم یا بهشت و یا خدا نمیدونه که انتخاب های من چیه و جبار نیست که اینجا خودش میره زیر سوال. و من از امروز تا الان مغزم کلا داره سوت میکشه واسه ی این و خواهشا یکی ک میتونه جواب بده بیاد و منو از این بدبختی نجات بده
آزاد اندیشی
صحبت در مورد زنان در کل جوامع بشری
عباس زنگارکیع
سلام روز بخیر یه راست میرم سر اصل مطلب من اکثر اوقات که اموزش ، استریم ، فیلم سنیمایی و... میبینم یه موضوعی خیلی اذیتم میکنه چرا وقتی صحبت از دخترا میشه اون کرکتر فیلم، اون استریمر یه راست حرفش میره سمت بدن اون دختر ؟ این خیلی منو اذیت میکنه درحالی که اصلا ربطی به من نداره شما دخترا بگید با اینجور برخورد و رفتار مردا مشکلی ندارین؟ @دانش-آموزان-آلاء
آزاد اندیشی
زندگی
Gharibe GomnamG
زندگی چیست؟ @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @فارغ-التحصیلان-آلاء
آزاد اندیشی
حسرت شما چیه ؟
Arian KhademiA
در زندگی همه ی مردم قطعا حسرت هایی وجود داره که باعث میشه با به یاد آوردنش غمگین بشیم و آفسوس بخریم و خیلی هاش بنظرم اونقدر بد هستن که خیلی خوبه با در میون گذاشتنش ۱ حال خودمون رو بهترین کنیم و ۲ عبرتی باشه برای دیگران. حالا شما در زندگی چه حسرت هایی دارین؟ @تجربیا @ریاضیا @انسانیا @دانش-آموز @دانش-آموزان-آلاء @بچه-های-تجربی-راه-ابریشم @بچه-های-ریاضی-راه-ابریشم @بچه-های-همخوانی @بچه-های-کنکور-تجربی-1400 @بچه-های-کنکور-ریاضی-1400
آزاد اندیشی
اندکی حس افتخار
UraniumU
سلام به همگی عزاداریتون مورد قبول درگاه حق راستش توی این روزا که اخبارای مایوس کننده زیادی منتشر میشه و شاید خیلیامون ناامید شدیم چشمم به این متن خورد که واقعا بسیاری از مواردشو خودم تا امروز نمیدونستم اصلا بحث من الان سیاسی و... نیست پس لطفا جبهه نگیرید اینو میزارم تا یکمم که شده به خودمون افتخار کنیم به کشورمون افتخار کنیم امید به آیندمون بالا بره و بدونیم وقتی تونستیم اینهمه پیشرفت کنیم قطعا بازم میتونیم و یروز مشکلات تموم میشه و باید به عنوان جوونای این سرزمین ما این مسیرو ادامه بدیم و حتی موارد بیشتریو بهش اضافه کنیم و مشکلات رایج رو از بین ببریم چرا در ایران بمانم و به چه ایرانی اعتماد کنم؟ به ایرانی که در زمره امن ترین کشورهای جهان است . (طبق رده بندی دو موسسه معروف انگلیسی بنام «انترنشنالsos» و «کنترل ریسک») به ایرانی که قطب پزشکی خاورمیانه است به ایرانی که نامی از آن در لیست 50 کشور پر سرطان جهان وجود ندارد (طبق لیست منتشر شده توسط بنیاد بین المللی پژوهش در مورد سرطان) به ایرانی که دارای دومین ارتش قدرتمند سایبری جهان (به اقرار نشریه اکونومیست) به ایرانی که چهارمین کشور جهان در زمینه علم نانو است به ایرانی که دارای سومین مرکز پیوند عضو برتر جهان (بیمارستان نمازی شیراز) به ایرانی که سریع ترین کشور جهان از نظر رشد نوآوری است به ایرانی که سومین کشور پیشرفته جهان در زمینه دانش سلول های بنیادی است به ایرانی که ششمین کشور پرتاب کننده موجود زنده به فضا است به ایرانی که طراح و سازنده قدرتمند ترین سلاح تک تیرانداز جهان است. (باهر) ‌ به ایرانی که دومین کشور جهان در زمینه ساخت «هواپیمای خورشیدی استراتژیک ارتفاع بالا» بعد از آمریکا است . به ایرانی که بزرگترین تولید کننده متانول جهان است به ایرانی که یکی از چند کشور سازنده جت جنگنده در جهان است (جت کوثر) به ایرانی که پنجمین کشور تولید کننده کاغذ از سنگ در جهان است به ایرانی که تنها سازنده داروی آنژی پارس(درمان زخم های دیابتی) و ایمود (کنترل بیماری ایدز) در جهان است به ایرانی که یکی از چند کشور سازنده دستگاه جراحی الکتریکی فرکانس بالا در جهان است به ایرانی که 37 امین صادر کننده برتر جهان دربین 227 کشور است (طبق گزارش بخش اقتصادی سازمان سیا) به ایرانی که دومین کشور سازنده دستگاه شتاب دهنده خطی پرتو درمانی در جهان است به ایرانی که بزرگترین شکارچی پهپادهای فوق پیشرفته جاسوسی جهان است به ایرانی که دوازدهمین کشور جهان در زمینه دندانپزشکی است به ایرانی که یکی از چند کشور جهان که بیش از 95 درصد داروهای مورد نیاز مردمش را خودش تولید میکند به ایرانی که سیزدهمین قدرت برتر جهان از نظر سیاسی نظامی و اقتصادی (طبق گزارش روزنامه ایندیپندنت انگلستان) است به ایرانی که پرشتاب ترین کشور دنیا در زمینه رشد امید به زندگی (طبق جدول سازمان ملل) است به ایرانی که یکی از چند کشور سازنده ناوشکن های اقیانوس پیما در جهان است به ایرانی که پر سرعت ترین کشور جهان در زمینه رشد شاخص توسعه انسانی است (بر اساس جدول سازمان ملل) به ایرانی که پنجمین کشور جهان در زمینه فناوری برتر قرن 21 یعنی لیزر است به ایرانی که رتبه اول خاورمیانه و هفدهم جهان در زمینه پرورش آبزیان است به ایرانی که هشتمین کشور جهان از نظر گسترش خطوط لوله کشی گاز و بهره مندی مردم از گاز است به ایرانی که از پیشرفته ترین کشورهای جهان در زمینه درمان ناباروری است به ایرانی که بیستمین کشور جهان از نظر ترانزیت دریایی است به ایرانی که دارنده چهارمین نیروی بزرگ دریایی جهان است (بر اساس رده بندی وب سایت آمریکایی BusinessInsider) به ایرانی که دارنده بالاترین نرخ رشد پذیرش دانشجوی خارجی در جهان است (طبق گزارش سازمان یونسکو) به ایرانی که پانزدهمین کشور جهان در زمینه دانش سلول های بنیادی است به ایرانی که پر افتخار ترین کشور جهان از نظر فعالیت های قرآنی و تنها کشور جهان که یکی از شروط تصویب قانون در آن ، عدم تضاد با قرآن است به ایرانی که رتبه نخست جهان در زمینه مبارزه با مواد مخدر در خاک خود را دارد. (طبق گزارش سازمان ملل) به ایرانی که برگزار کننده و مدیریت کننده بزرگترین تجمعات گسترده تاریخ جهان است. (راهپیمایی های داخلی و خارجی و پیاده روی اربعین) به ایرانی که تنها کشور جهان است که شکل حکومت آن از طریق انتخابات مشخص شده است. (رای 98 درصدی به جمهوری اسلامی) به ایرانی که تاب آورده ترین، مقاوم ترین و بالنده ترین کشور جهان در زیر سنگین ترین و گسترده ترین تحریم های جهان است به ایرانی که هدف مسموم ترین موج های شایعه و القای اخبار نا امید کننده است به ایرانی که بزرگترین نگرانی آمریکا بوده و هست به ایرانی که این طومار، ظرفیت انعکاس همه ی افتخاراتش را نداشت ... × برگرفته از داناب @دانش-آموزان-آلاء
آزاد اندیشی
هدفتون چیه
samira pournazarS
سلام اینجا بگین اصلی ترین هدفتون از درس خوندن چیه بچه ها؟ حواستون به اصلی ترین بودنش باشه. @دانش-آموزان-آلاء
آزاد اندیشی
محل دفن نمیتونم ها 😉
aynaz masoumiA
سلااااااام خوبین؟️🤎🤍 اهم اهم... خب!! صدا صافه؟ خوبه؟؟؟ خب خدارو شکر. . اینجا محل دفن یا قبرستون فکرای منفیه..!‍️‍️ هر چیزی که باعث میشه نا امید بشی رو اینجا خاک کن و یه فاتحه هم واسش بخون منظورم اینه که فاتحه رو واقعا بخونیااااا، فک نکنی فقط یه حرف زدم.!!!!نه مثل یه بچه خوب یه فاتحه براش میخونی و همیشه از ذهنت پاکش کن🥰 هر وقت هم که اومد تو ذهنت به خودت بگو: اِععع اونکه مرده چرا بهش فک میکنم خب!!!! امیدوارم این تاپیک رو قفل نکنن...! @مدیر و دعوت میکنم از @masoume-azarpara @Mahsa-Najafi @جهاد @دانش-آموزان-آلاء @تجربیا @ریاضیا @انسانیا و همه وهمه
آزاد اندیشی
این متن از باباطاهر چه چیزی رو به مخاطبش میگه؟
Arian KhademiA
یکی درد و یکی درمان پسندد یک وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد “بابا طاهر”
آزاد اندیشی
این جمله شما رو یاد چی میندازه؟
sohrabS
سلام این جمله شما رو یاد چی میندازه؟ یارب روا مدار که گدا معتبر شود -- .......گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود @دانش-آموزان-آلاء
آزاد اندیشی
تأمل
P
سلامی چو بوی خوش آشنایی/ بدان مردم دیده روشنایی درودی چو نور دل پارسایان/ بدان شمع خلوتگه پارسایی سلاام الایی های عزیز تأمل!!! مخصوصاً درمود چیزایی که جلو چشم هست اما شاید توجه نمی‌کنیم همین طور برای تبادل نظرات،عقاید و ارزش ها گفته بشه با بقیه تبادل نظر کرد میشه تصاویر و متن های مفهومی رو قرار بدیم و درموردشون صحبت بشه و نظرات گفته بشه با دیدگاه های متفاوت آشنا بشیم،توانایی بحث کردن و پذیرش نظرات بقیه رو در خودمون افزایش بدیم و.... ممنون از حضورتون @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء
آزاد اندیشی
روح خدا
pouya hosein pourP
بحثمون در مورد خدا که جنسش از چیست؟
آزاد اندیشی
صحبت با امام زمان
سالار باقریس
هر چی که دوست دارین به امام زمان(عج) بگین اینجا بنویسید @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @امام_زمان @دانش-آموزان-آلاء
آزاد اندیشی
تبر
Sourena TanhaS
سلام!!!!! یه جمله است دوست دارم.نظرتون رو راجبش بگید و برداشتی که از این جمله دارید.... ((تبر ها عامل صاحب هایشان هستند و درختان نیز فقط هستند که باشند))
آزاد اندیشی

کافه ی نقدِ قند

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده آزاد اندیشی
114 دیدگاه‌ها 18 کاربران 1.3k بازدیدها 13 Watching
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • ramses kabirR ramses kabir

    Mono و من بهت پیشنهاد میکنم که در مورد شخصیت مهر طلب هم مطالعه کنی
    چون زیاده نمیرسم همشو اینجا بنویسم

    MonoM آفلاین
    MonoM آفلاین
    Mono
    اخراج شده
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #81

    ramses kabir باوشع در اسرع وقت

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    2
    • Dr.RashidiD Dr.Rashidi

      ramses kabir در کافه ی نقدِ قند گفته است:

      Mono این کاملا درسته
      اما
      کسی که کمبود محبت دیده
      بیشتر از همه دارای این احساساته

      ولی از یه جایی به بدی وقتی محبت نبینی نسبت به همه چی سرد میشی یه جورایی دیگه همه چی تموووووم 😔
      وقتی به این حد برسه دیگه برگشت نداره این محبت حالا هرچقدم تلاش کنن

      ramses kabirR آفلاین
      ramses kabirR آفلاین
      ramses kabir
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #82

      @Dr-Rashidi نه اینطوریا هم نیست
      کسی که محبت نبینه
      سرد نمیشه
      اتفاقا به اواین کسی که بهش محبت کنه
      شدیدا وابسته میشه و بهش اعتماد میکنه
      چون اون محبتی رو که باید در جامعه نسیبش میشده رو پیدا نکرده پس مجبوره برای از دست ندادن این محبته دست به هر کاری بزنه
      و این میشه که بعضی از دخترها به بعضی از پسر هایی که حتی نمیشناسنم اعتماد میکنن و نهایتش اینی میشه که تو جامعه امون میبینی

      اگ کامل نیستی
      مثه ماه بدرخش

      Dr.RashidiD 1 پاسخ آخرین پاسخ
      2
      • ramses kabirR ramses kabir

        Mono این کاملا درسته
        اما
        کسی که کمبود محبت دیده
        بیشتر از همه دارای این احساساته

        mahta najiM آفلاین
        mahta najiM آفلاین
        mahta naji
        تجربی دوازدهم
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #83

        ramses kabir در کافه ی نقدِ قند گفته است:

        Mono این کاملا درسته
        اما
        کسی که کمبود محبت دیده
        بیشتر از همه دارای این احساساته

        من کاملا با این جملتون مخالفم

        قدر خودتو بدون

        ramses kabirR 1 پاسخ آخرین پاسخ
        0
        • mahta najiM mahta naji

          ramses kabir در کافه ی نقدِ قند گفته است:

          Mono این کاملا درسته
          اما
          کسی که کمبود محبت دیده
          بیشتر از همه دارای این احساساته

          من کاملا با این جملتون مخالفم

          ramses kabirR آفلاین
          ramses kabirR آفلاین
          ramses kabir
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #84

          @mahta-kamali بحث ما بسته به زاویه ی دیدمون نسبت به قضیه داره
          مثل همون جریان 6 و 9 انگلیسی که دو نفر از زوایای مختلف دارن به این دوتا عدد نگاه میکنن
          و یکی اون رو ۶ میخونه و یکی اون رو ۹
          حرفی که ما میزنیم بسته به زاویه ی دید ما برداشت های متفاوتی میشه ازش کرد

          اگ کامل نیستی
          مثه ماه بدرخش

          mahta najiM 1 پاسخ آخرین پاسخ
          1
          • ramses kabirR آفلاین
            ramses kabirR آفلاین
            ramses kabir
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
            #85

            ۲۰۲۰۰۹۱۰_۱۹۳۵۲۷.jpg
            مثله این که به گفتار دوگانه ی ما در موضوعات مختلف اشاره میکنه
            و ما باید در تشخیص این گفتار های دوگانه توانا باشیم

            اگ کامل نیستی
            مثه ماه بدرخش

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            2
            • ramses kabirR آفلاین
              ramses kabirR آفلاین
              ramses kabir
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #86

              ۲۰۲۰۰۹۱۰_۱۹۴۸۰۱.jpg
              و فاصله ی اجتماعی فقط جوون ایرانی و آرزوهاش...🖤

              اگ کامل نیستی
              مثه ماه بدرخش

              1 پاسخ آخرین پاسخ
              2
              • ramses kabirR ramses kabir

                @mahta-kamali من افراد زیادی رو میشناسم که خونوادشون بسیار خونواده ای فرهیخته ای هستن اما شخصیت فرد به تربیت خونوادگیش نرفته
                مثال پسر نوح که پدرش با اینکه پیامبر بود اما عاقبتش در طوفان غرق شد
                در روانشناسی میگن که شخصیت تو اکسیری از شخصیت ۵ نفری هست که تو باهاشون نشست و برخاست میکنی
                متاسفانه برخی از افراد هم با داشتن دوستان ناسالم و برقراری ارتباط با این افراد به طوری که رفتار دوستاشون به رفتار این افراد اثر گذاشته دچار این اختلالات میشن

                mahta najiM آفلاین
                mahta najiM آفلاین
                mahta naji
                تجربی دوازدهم
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #87

                ramses kabir در کافه ی نقدِ قند گفته است:

                @mahta-kamali من افراد زیادی رو میشناسم که خونوادشون بسیار خونواده ای فرهیخته ای هستن اما شخصیت فرد به تربیت خونوادگیش نرفته
                مثال پسر نوح که پدرش با اینکه پیامبر بود اما عاقبتش در طوفان غرق شد
                در روانشناسی میگن که شخصیت تو اکسیری از شخصیت ۵ نفری هست که تو باهاشون نشست و برخاست میکنی
                متاسفانه برخی از افراد هم با داشتن دوستان ناسالم و برقراری ارتباط با این افراد به طوری که رفتار دوستاشون به رفتار این افراد اثر گذاشته دچار این اختلالات میشن

                خب ببینین اره اینم درسته ولی خانواده تاثیر زیادی در طرز تفکر فرد داره
                کسی که ارتباط خوبی با خانوادش داره کم تر دچار اینجور احساسات میشه
                ولی کسی هم که کمبود محبت داره لزوما فردی احساسی نیس و در یه رابطه ا ی احساسی برخورد نمیکنه
                این طرز برخورد به طرز تفکر طرف برمیگرده بستگی داره وسع تفکر فرد چقدر باشه
                خب یه سریا هستن از نظر روحی بزرگ نشدن و اصلا نمیدونن چطور باید حرف بزنن و رفتار کنن برا همین میگم تربیت خیلی مهمه
                ممکنه تربیت چند تا معنی داشته باشه و اون تربیتی که شما میگین با تربیتی که من میگم فرق داشته باشه
                برا اینجور مسائل فرد باید ارتباط خوبی با خانوادش داشته باشه. .. ارتباط خوب ... نمیگم از نظر محبت حمایت بشه
                ارتباط خوب با حمایت شدن از نظر محبت خیلی فرق داره

                قدر خودتو بدون

                1 پاسخ آخرین پاسخ
                3
                • ramses kabirR ramses kabir

                  @mahta-kamali بحث ما بسته به زاویه ی دیدمون نسبت به قضیه داره
                  مثل همون جریان 6 و 9 انگلیسی که دو نفر از زوایای مختلف دارن به این دوتا عدد نگاه میکنن
                  و یکی اون رو ۶ میخونه و یکی اون رو ۹
                  حرفی که ما میزنیم بسته به زاویه ی دید ما برداشت های متفاوتی میشه ازش کرد

                  mahta najiM آفلاین
                  mahta najiM آفلاین
                  mahta naji
                  تجربی دوازدهم
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط mahta naji انجام شده
                  #88

                  ramses kabir خب اره همه ی ما عقاید و نظر هایی داریم که همشون قابل احترامه

                  قدر خودتو بدون

                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  1
                  • ramses kabirR ramses kabir

                    ۲۰۲۰۰۹۱۰_۱۴۵۸۴۳.jpg
                    واقعا؟؟
                    دانش-آموزان-آلاء

                    Nazanin JamaliN آفلاین
                    Nazanin JamaliN آفلاین
                    Nazanin Jamali
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #89

                    ramses kabir اصلا این طوری نیست

                    Nazanin JamaliN 1 پاسخ آخرین پاسخ
                    1
                    • Nazanin JamaliN Nazanin Jamali

                      ramses kabir اصلا این طوری نیست

                      Nazanin JamaliN آفلاین
                      Nazanin JamaliN آفلاین
                      Nazanin Jamali
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #90

                      Nazanin Jamali مگه واقعا اون دختر از طرف خانوادش کم بود داشته باشه و بهش اهمیت ندن
                      اونجا شاید این جوری فتار کنه

                      به هرحال همیشه استثناها وجود دارن نمیشه همرو یه جور دید
                      تربیت خانوادگی ام خیلی تاثیر داره

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      2
                      • ramses kabirR ramses kabir

                        ۲۰۲۰۰۹۱۰_۱۴۵۸۴۳.jpg
                        واقعا؟؟
                        دانش-آموزان-آلاء

                        Dark EyeD آفلاین
                        Dark EyeD آفلاین
                        Dark Eye
                        اخراج شده
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Dark Eye انجام شده
                        #91

                        ramses kabir در کافه ی نقدِ قند گفته است:

                        ۲۰۲۰۰۹۱۰_۱۴۵۸۴۳.jpg
                        واقعا؟؟
                        دانش-آموزان-آلاء

                        علاقه ای؟
                        منظور از علاقه میتونه خیلی چیزا باشه
                        گاهی وقتا بای نفر حرف میزنی علاقه پیدا میکنی ب صحبت کردن بیشتر بااو
                        گاهی وقتی بای نفر تفریح میری و اینقدر خوش سفر هست ک علاقه پیدا میکنی ب معاشرت بیشتر بااو
                        علاقه اگه ب معنای عاشقی ورابطه احساسی هست خیر
                        ی رابطه احساسی خیلی فراتر از اونی هست ک بای تمجید و تعریف طرف مقابل این افکار ب ذهنت خطور کنه
                        (درمورد کشورایران حرفی ندارم:/)
                        اما تعریف کردن از برخی خصوصیت ها انسان ها
                        بنظر من میتونه ب ۲ معنا باشه
                        ۱:تو توی این زمینه خوب عمل کردی
                        ۲.اینقدر خوب بودی ک من مایلم دراین زمینه بیشتر تورو همراهی کنم

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        3
                        • ramses kabirR آفلاین
                          ramses kabirR آفلاین
                          ramses kabir
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
                          #92

                          ۲۰۲۰۰۹۱۰_۲۰۰۲۴۲.jpg
                          پیش به سوی مرحله آخر😐😐
                          سرتیتر:یکی از اختر شناسان مطرح ژئوفیزیک اروپا گفته
                          زمینی ها باید خودشون رو برای حمله احتمالی موجودات فضایی در اینده ای نزدیک آماده کنن

                          اگ کامل نیستی
                          مثه ماه بدرخش

                          Dark EyeD mahta najiM 2 پاسخ آخرین پاسخ
                          3
                          • ramses kabirR ramses kabir

                            ۲۰۲۰۰۹۱۰_۲۰۰۲۴۲.jpg
                            پیش به سوی مرحله آخر😐😐
                            سرتیتر:یکی از اختر شناسان مطرح ژئوفیزیک اروپا گفته
                            زمینی ها باید خودشون رو برای حمله احتمالی موجودات فضایی در اینده ای نزدیک آماده کنن

                            Dark EyeD آفلاین
                            Dark EyeD آفلاین
                            Dark Eye
                            اخراج شده
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #93

                            ramses kabir در کافه ی نقدِ قند گفته است:

                            ۲۰۲۰۰۹۱۰_۲۰۰۲۴۲.jpg
                            پیش به سوی مرحله آخر😐😐
                            سرتیتر:یکی از اختر شناسان مطرح ژئوفیزیک اروپا گفته
                            زمینی ها باید خودشون رو برای حمله احتمالی موجودات فضایی در اینده ای نزدیک آماده کنن

                            این آینده نزدیک بی شک ب عمر حداقل نسل ما انسان ها کفاف نمیکنه
                            وجود موجودات فضایی هنوز ب اثبات نرسیده چ برسه ب حمله:/
                            یادفیلم مسافران افتادم چرا:/
                            پوست موز رو خوردن خودش رو ن:/

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            2
                            • ramses kabirR ramses kabir

                              ۲۰۲۰۰۹۱۰_۲۰۰۲۴۲.jpg
                              پیش به سوی مرحله آخر😐😐
                              سرتیتر:یکی از اختر شناسان مطرح ژئوفیزیک اروپا گفته
                              زمینی ها باید خودشون رو برای حمله احتمالی موجودات فضایی در اینده ای نزدیک آماده کنن

                              mahta najiM آفلاین
                              mahta najiM آفلاین
                              mahta naji
                              تجربی دوازدهم
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #94

                              ramses kabir در کافه ی نقدِ قند گفته است:

                              ۲۰۲۰۰۹۱۰_۲۰۰۲۴۲.jpg
                              پیش به سوی مرحله آخر😐😐
                              سرتیتر:یکی از اختر شناسان مطرح ژئوفیزیک اروپا گفته
                              زمینی ها باید خودشون رو برای حمله احتمالی موجودات فضایی در اینده ای نزدیک آماده کنن

                              موجودات فضایی؟؟؟!!!

                              قدر خودتو بدون

                              ramses kabirR 1 پاسخ آخرین پاسخ
                              2
                              • ramses kabirR آفلاین
                                ramses kabirR آفلاین
                                ramses kabir
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
                                #95

                                وقتی آدما میتونن تو یه نگاه عاشق بشن،چرا نتونن تو یه نگاه فارغ بشن:)؟

                                اگ کامل نیستی
                                مثه ماه بدرخش

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                2
                                • mahta najiM mahta naji

                                  ramses kabir در کافه ی نقدِ قند گفته است:

                                  ۲۰۲۰۰۹۱۰_۲۰۰۲۴۲.jpg
                                  پیش به سوی مرحله آخر😐😐
                                  سرتیتر:یکی از اختر شناسان مطرح ژئوفیزیک اروپا گفته
                                  زمینی ها باید خودشون رو برای حمله احتمالی موجودات فضایی در اینده ای نزدیک آماده کنن

                                  موجودات فضایی؟؟؟!!!

                                  ramses kabirR آفلاین
                                  ramses kabirR آفلاین
                                  ramses kabir
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #96

                                  @mahta-kamali گویا

                                  اگ کامل نیستی
                                  مثه ماه بدرخش

                                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  1
                                  • _ آفلاین
                                    _ آفلاین
                                    _Sajjad_
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #97

                                    d61a895e-eeeb-40b3-924f-1afa2d7efb2f-image.png امروز در شهر همچنان آزادی خواهان را جست‌وجو می‌کردند و هر که را می‌یافتند، دستگیر می‌کردند و به باغشاه می‌بردند. از آن‌سو، امروز ملک‌المتکلمین و میرزا جهانگیر خان را بی‌آنکه بازپرسی کنند یا به داوری کشند، نابود کردند.
                                    جهانگیرخان هنگام طناب انداختن با بیان «زنده باد مشروطه» به زمین اشاره کرد و گفت: «ای خاک، ما برای تو کشته شدیم.»
                                    *تاریخ مشروطه ایران ؛ احمد کسروی


                                    بخشی از نامه‌ای که میرزا جهانگیر خان به عمه خود نوشت:

                                    عقیده مرا به خوبی می‌دانید که دلبستگی به زندگانی و عمر نداشتم و همیشه مرگ با شرف و افتخار را از زندگی بد، بهتر می‌دانستم، زیرا همواره شنیده‌اید که می‌گفتم مکررات خواب و خوراک اهمیتی ندارد و از این تکرار، آدم حساس، خسته و کسل می‌شود.

                                    امروز سعادت و اقبال فرزندان ایران، بسته به تکمیل معنی مشروطیت است، ولی فرزند «ام‌الخاقان» (لقب مادر محمد علی شاه، دختر میرزا تقی خان امیرکبیر) که ننگ تاج و تخت چند هزار ساله ایران است، برای استقلال کامروایی سبعانه خود، می‌خواهد این سعادت ما را به یک بدبختی و ذلّت دائمی مبدل نماید.

                                    از دیروز تا به حال نقشه‌ای که ترسیم کرده آفتابی شد. فردا ما به فداکاری حاضر می‌شویم. اگر از پیش نبردیم و کشته شدیم و خبر مرگ من به شما رسید، غمگین نشوید و هول نکنید، زیرا که در راه آزادی ایران، یک افتخاری برای شما و فرزندان شما به یادگار گذاشتم. مُردن که از لوازم طبیعی است. آدم که باید بمیرد، چرا با درد و مرض مرده باشد و به جانبازی از تألم نشاة زندگی بد، در یک چشم بهم زدن نمیرد...
                                    *تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، به قلم مهدی ملکزاده، چاپ تهران، ۱۳۲۷، جلد دوم
                                    رکن الدین خسروی، نشریه چیستا، خرداد ۱۳۶۷، شماره ۵۰، برگ ۸۰۱


                                    در شماره ی 22 صوراسرافیل در آخر ذیحجه ی 1325 چنین نوشته است : " یکی از افراد ایرانی که از قدیم از همه مشروطه خواه تر بود و از روز اول به سفارت و شاه عبدالعظیم و بعد پای پیاده همراه آقایان به قم رفته و از روز اول آقایان فرنگی مآبها به او حالی کرده اند که مشروطه یعنی عدالت ، مشروطه یعنی رفع ظلم ، مشروطه یعنی آسایش رعیت ، مشروطه یعنی آسایش رعیت ، مشروطه یعنی آبادی مملکت و همین که انتخابات مجلس انجام می گیرد وکلای ملت را خوب می شناسند و می بینند وکلاً به قطر شکم ، کلفتی گردن و گرفتن کالسکه به چیز دیگری فکر نمی کنند ."


                                    میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل در روزنامه اش به کمک قزاقان روسیه دست به کودتا زد . در همان زمان که مشیر السلطنه نخست وزیر مشروطه بود مجلس به دستور محمد علی شاه و توسط لیاخوف گلوله باران شد ، عده ای از نمایندگان مجلس و آزادیخواهان و ارباب جراید ، از جمله میرزا جهانگیرخان شیرازی وملک المتکلمین ، از طریق بهارستان مخفیانه به پارک امین الدوله چهار راه فخرآباد پناه بردند .
                                    میرزا محسن خان امین الدوله شوهر خانم فخر الدوله موضوع پناهندگی صوراسرافیل و عده ای دیگر را تلفنی در باغشاه به اطلاع محمد علی شاه رسانید و چند ساعت بعد میرزا جهانگیر خان شیرازی ، ملک المتکلمین و سلطان العلمای خراسانی مدیر روح القدس را محاکمه کردند .
                                    رئیس دادگاه محسن صدرالاشراف بود که با نهایت بی رحمی و برای خوش آیند محمد علی شاه در بازجویی به دستگیر شدگان بسیار سخت می گرفت . بالاخره در سوم تیر ماه 1287 شمسی میرزا جهانگیرخان و ملک المتکلمین و مدیر روح القدس به گردن آنها طناب انداخته شد و آنها را با طناب خفه کردند .
                                    *محمود ستایش ، کشتار نویسندگان در ایران ، نشر البرز ، 1378


                                    او ( میرزا جهانگیرخان شیرازی)فرزند آقا رجبعلی در ۱۲۹۲ در شهر شیراز به دنیا امد. پدرش وقتی که خردسال بود دار فانی را وداع گفت.عمه و مادربزرگش بخاطر همین وقایع مسئولیت او را بر عهده گرفتند. در پنج سالگی به تهران آمد و نه سال بعد در ۱۳۰۶ مجدداً به شیراز بازگشت. پس از پایان تحصیل مقدماتی در شیراز و فراگرفتن دوره‌های نجوم، ریاضی، منطق و خوشنویسی در نزد فرصت شیرازی۱ نوزده ساله بود که بار دیگر راهی تهران شد و تحصیل خود را در مدرسه دارالفنون تکمیل کرد.۲ این دوره مصادف بود با سالهای آغازین سلطنت مظفرالدین شاه و به نظر می‌رسد که در همین اوقات با حاجی شیخ هادی نجم‌آبادی آشنا و “از مریدان مخصوص”۳ شد
                                    *بدون منبع(پیدا نکردم)


                                    (درمورد شیخ هادی نجم آبادی )
                                    علمای بزرگی چون سیدحسن صدر و محسن امین عاملی و علامه جعفری که با شخصیت، زندگی و آثار و اندیشه های او آشنا بودند. مراتب تقوا،‌ دیانت، زهد و صراحت کلام او را ستوده اند.
                                    محسن امین مؤلف کتاب معروف اعیان الشیعه درباره او می نویسد: «از شدت زهد و پارسایی و عدم وابستگی به ریاست، صوفیان و صاحبان فرقه های باطله به او گرایش داشتند و همنشینی با او را دوست داشتند و او نیز از این امر پروا نمی نمود و با آنان گفتگو می کرد در اذهان ایشان شبه ها می افکند ( تا در عقاید باطل خود به شک افتند)… او در نظر من مردی درستکار، کامل و مجاهد از علمای آل محمد است…».
                                    نجم آبادی به سبب برداشت خاص خود از مسائل دینی، نه تنها از اختلاف های مذهبی حمایت نمی کرد، بلکه بر جنگ های مذهبی و فرقه ای می تاخت. خانه او در تهران ملجأ همه بی پناهان بود و بسیاری از ارامنه و آشوریان تهران در پناه او احساس آرامش و امنیت می کردند.
                                    او از تأسیس مدارس جدید جهت ترویج علوم و فنون جدید در کشور،‌حمایت می کرد. علاوه بر آن از فعالیت های اجتماعی نیز غافل نبود، چنان که پس از ۱۳۱۰ ق یک باب بیمارستان و سه باب حمام در تهران بنا کرد.
                                    *
                                    ۱. امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۲۳۵.
                                    ۲ ایران (روزنامه)، س۴، ش۱۰۰۲، ص۱۱.
                                    ۳. کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۱۴.
                                    ۴. کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۶۳.
                                    ۵. کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۸۶.
                                    ۶. کرمانی، ناظم‌الاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، ج۱، ص۸۹.
                                    ۷. نجم آبادی تهرانی، هادی، تحریرالعقلا، ج‌۴، ص۱۱۳.
                                    ۸. نجم آبادی تهرانی، هادی، تحریرالعقلا، ج‌۴، ص۱۹.
                                    ۹. نجم آبادی تهرانی، هادی، تحریرالعقلا، ج‌۴، ص۲۰.
                                    ۱۰. نجم آبادی تهرانی، هادی، تحریرالعقلا، ج‌۴، ص۶۰.
                                    ۱۱. حائری، عبد الهادی، تشسیع و مشروطیت در ایران،‌۹۲-۹۲.
                                    ۱۲. حائری، عبد الهادی، تشسیع و مشروطیت در ایران،‌۹۵-۹۶.
                                    ۱۳. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، ج۳، ص۴۱۰-۴۰۸.
                                    ۱۴. صبح امروز (روزنامه)، ش۳۵۴، ص۱۱.
                                    ۱۵. کیهان اندیشه،‌ ش۷۴، ۱۹۸-۱۹۵.
                                    ۱۶. معلم حبیب آبادی، میرزا محمد علی، مکارم الآثار، ج۴، ص۱۳۷۷.


                                    میرزا جهانگیر خان شیرازی ۱۲۵۳ خورشیدی به دنیا آمد و ۱۲۸۷ اعدام شد


                                    شیخ فضل الله نوری (14 دی 1221 شمسی به دنیا آمد و 9 مرداد 1288 اعدام شد)
                                    cfdba55b-96d4-4f16-8dbf-54a556c0ad92-image.png
                                    آقای علی دوانی در جلد اول نهضت روحانیون ایران به نقل از ضیاءالدین دری می‌نویسد: «من تا آن وقت با آن مرحوم (حاج شیخ‌فضل‌الله) آشنایی نداشتم. زمانی که مهاجرت کردند به زاویة مقدسه یک روز رفتم وقت ملاقات خلوت از ایشان گرفتم.

                                    پس از ملاقات عرض کردم می‌خواهم علت موافقت اولیة حضرت عالی را با مشروطه و جهت این مخالفت ثانویه را بدانم. دیدم این مرد محترم اشک در چشمانش حلقه زد و گفت من والله با مشروطه مخالفت ندارم با اشخاص بی‌دین و فرقة ضاله و مضله مخالفم که می‌خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند.

                                    روزنامه‌ها را لابد خوانده و می‌خوانید که چگونه به انبیاء و اولیاء توهین می‌کنند و حرفهای کفرآمیز می‌زنند. من عین حرفها را در کمیسیون‌های مجلس از بعضی شنیدم از خوف آنکه مبادا بعدها قوانین مخالف شریعت اسلام وضع کنند خواستم از این کار جلوگیری کنم لذا آن لایحه را نوشتم (منظور اصل دوم متمم قانون اساسی) تمام دشمنی‌‌ها از همان لایحه سرچشمه گرفته است.

                                    دکتر تندرکیا ماجرای دستگیری و محاکمه و دار زدن آیت‌الله نوری را درکتاب شاهین از زبان «مدیر نظام نوابی» معروف به «آقا بزرگ» افسری که مستحفظ حاج شیخ بوده است چنین می‌نویسد: مدیرنظام می‌گوید: وضعیت شهر وخیم بود. مشروطه‌طلبان شهر را زیر آتش خود گرفته بودند مأموریت من درجنوب شهر بود.

                                    فرمانده به ما پیشنهاد کرد که از بیراهه به مجاهدان ملحق شویم من نپذیرفتم و خود را کنار کشیدم. تا آنکه می‌گوید: به خانه شیخ شهید رفتم و به دستور شیخ شهید تفنگچی‌های محافظ خانه را به باغ شاه فرستادیم و گفت من مستحفظ برای چه می‌خواهم؟ از آن پس در خانه فقط من ماندم و میرزا عبدالله واعظ و آقا حسین قمی و شیخ خیرالله و همین؛ آن روزها آقا مریض بود و چلو و زیره می‌‌خورد.

                                    روز چهارم پناهندگی شاه بود که آقا، میرزا عبدالله و آقاحسین و شیخ خیرالله را صدا کرد و گفت: «عزیزان من اینها با من کار دارند نه با شما. این خانه مورد هجوم اینها خواهد شد. از شما هیچ کاری ساخته نیست. من ابداً راضی نیستم که بیهوده جان شما به خطر بیفتد.

                                    بروید خانه‌های خودتان و دعا کنید. ایشان هم پس از آه و ناله رفتند. من ماندم و آقا... راستی یادم رفت بگویم دیروزش در اتاق بزرگ همه جمع بودیم و آقایان هر یک به عقل خودشان راه علاجی به آقا پیشنهاد می‌کردند و او جوابهایی می‌‌داد، یک مرتبه آقا رویش را به من کرد و به اسم فرمود آقا بزرگ‌خان تو چه عقلت می‌رسد؟ من خودم را جمع و جور کردم و عرض کردم آقا من دو چیز به عقلم می‌رسد: یکی این که در خانه‌ای پنهان شوید و مخفیانه به عتبات بروید آنجا در امن و امان خواهید بود و بسیارند کسانی که با جان و دل، شما را در خانه‌شان منزل خواهند داد. اینکه نشد اگر من پایم را از این خانه بیرون بگذارم اسلام رسوا خواهد شد. تازه مگر می‌گذارند؟! خوب دیگر چه؟ عرض کردم دوم اینکه مانند خیلی‌ها تشریف ببرید به سفارت. آقا تبسم کرده فرمود شیخ خیرالله برو و ببین زیر منبر چیست؟ شیخ خیرالله رفت و از زیر منبر یک بقچة قلمکار آورد فرمود بقچه را بازکن باز کرد چشم همه ما خیره شد. دیدیم یک بیرق خارجی است! خدا شاهد است من که مستحفظ خانه بودم اصلاً‌ نفهمیدم این بیرق را کی آورد و از کجا آورد؟ دهان همه ما از تعجب باز ماند! فرمود: حالا دیدین این را فرستاده‌اند که من بالای خانه‌ام بزنم و در امان باشم اما رواست که من پس از هفتاد سال که محاسنم را برای اسلام سفید کرده‌ام حالا بیایم و بروم زیر بیرق کفر؟ بقچه را از همان راهی که آمده بود پس فرستاد!

                                    روز چهارم بود، چهارم رفتن شاه به سفارت. نزدیک نصف شب دیدیم در می‌زند وا کردیم میرزاتقی‌خان آهی است به آقا خبر دادیم گفت بفرمایند تو. رفت تو. گفت میرزاتقی‌خان چه عجب یاد ما کردی این وقت شب چرا؟! گفت آقا کار واجبی بود. از امام جمعه و امیربهادر پیغامی دارم... گفت بفرمائید ببینم چه پیغامی دارید؟ گفت پیغام داده‌اند که ما در سفارت روس هستیم و در اینجا مخلای طبع شما یک اتاق آماده کرده‌ایم خواهش می‌کنیم برای حفظ جان شریفتان قدم رنجه فرمایید و بیایید اینجا البته می‌دانید در شرع مقدس حفظ جان از واجبات است. گفت میرزاتقی‌خان از قول من به امام جمعه بگو تو حفظ جان خودت را کردی کافیست لازم نیست حفظ جان مرا بکنی! آن شب هم گذشت. شب چهارم بود. فردا و یا پس فردا و یا پس فردایش درست یادم نیست. روز پنجم یا ششم، آقا مرا خواست. رفتم توی کتابخانه. گفت فرزند! تو جوانی، جوان رشیدی هم هستی – بیست و هفت، هشت ساله بودم – من حیفم می‌اید که تو بی‌خود کشته شوی. اینجا می‌مانی چه کنی؟ برو فرزند. از اینجا برو!. من قلباً به این امر راضی نبودم. رفتم در اندرون. حاج‌میرزاهادی (پسر شیخ نوری) را صدا کردم گفتم آقا مرا جواب کرده تکلیفم چیست؟ حاج میرزاهادی رفت و به خانم قضیه را گفت که یک مرتبه ضجة خانمها بلند شد. نمی‌‌خواستند من بروم! آقا از کتابخانه ملتفت شد و حاج‌میرزاهادی را صدا زد و گفت این سر و صداها چیست؟! می‌خواهید جوان مردم را به کشتن بدهید... همه ساکت شدند و من رفتم توی کتابخانه. زانوی آقا را همان طور که نشسته بود بوسیدم که مرخص شوم فرمود: فرزند من خیلی خیالات برای تو داشتم افسوس که دستم کوتاه شد. برو پسرجان برو تو را به خدا می‌سپارم» (مراجعه شود به جلد اول نهضت روحانیون ایران، تألیف آقای علی دوانی، ص 150 و بعد).

                                    ده‌ها نفر روز یازده ماه رجب وارد منزل شیخ فضل‌الله شدند. وی را دستگیر و با درشکه به ادارة نظمیه بردند و زندانی کردند. رئیس نظمیه یپرم‌خان ارمنی از فاتحین تهران بود. مورخین به صور مختلف جریان بعد از بازداشت حاج شیخ‌فضل‌الله را نقل کرده‌اند. محاکمه‌ای که ترتیب داده شده با حضور چند نفر و حاکم آن حاج‌شیخ ابراهیم زنجانی بود. نامبرده عصر روز سیزده رجب شیخ را به عمارت خورشید واقع در کاخ گلستان بردند. تالار مفروش نبود وسط تالار یک میز گذاشته بودند یک طرف میز یک صندلی بود و یک طرف دیگرش یک نیمکت. شش نفر روی این نیمکت حاضر و آماده نشسته بودند. شیخ را روی صندلی نشاندند. مدیرنظام می‌گوید: من توی درگاه ایستاده بودم تقریباً بیست نفر تماشاچی هم بود. مجاهد و غیرمجاهد ولی همه از هم عقیده‌های خودشان بودند که به ایشان اجازه ورود داده بودند. سه نفر از این شش مستنطق را می‌شناخت یکی حاج شیخ‌ابراهیم زنجانی بود من او را می‌شناختم. اصلاً معلوم نبود این آخوند چه دین و آیینی دارد. در رأس این شش نفر مستنطق شیخ‌ابراهیم قرار داشت که فوراً آقا شروع کرد به سئوالات از اول تا آخر همه‌اش از تحصن حضرت عبدالعظیم سئوال کرد که چرا رفتی؟ چرا آن حرفها را زدی؟ چرا آن چیزها را نوشتی؟ پول از کجا آورده‌ای و از این چیزها. و آقا جواب می‌داد. خیلی می‌خواستند بدانند آقا مخارج حضرت عبدالعظیم را از کجا می‌آورده. آقا هم یکی یکی قرضهای خود را شمرد و آخر سرگفت دیگر نداشتم که خرج کنم وگرنه باز هم در حضرت عبدالعظیم می‌ماندم.

                                    یکی از آن شش نفر از آقا سئوال کرد مگر محمدعلی شاه مخارج حضرت عبدالعظیم شما را نمی‌داد؟ آقا جواب داد شاه وعده‌هایی کرده بود ولی به وعده‌های خود وفا نکرد. در ضمن استنطاق، آقا اجازه نماز خواست، اجازه دادند. آقا عبایش را همان نزدیکی روی صحن اتاق پهن کرد و نماز ظهرش را خواند اما دیگر نگذاشتند نماز عصرش را بخواند. آقا این روزها همین طور مریض بود و پایش هم از همان وقت تیر خوردن درد می‌کرد زیر بازوی او را گرفتیم و دوباره روی صندلی نشاندیم و دوباره استنطاق شروع شد دوباره شروع کردند در اطراف تحصن حضرت عبدالعظیم سئوالات کردند. در ضمن سئوالات یپرم از در پایین آهسته وارد تالار شد و پنج شش قدم پشت سر آقا برای او صندلی گذاشتند. و نشست. آقا ملتفت آمدن او نشد. چند دقیقه‌ای که گذشت یک واقعه‌ای پیش‌ آمد که تمام وضعیت تالار را تغییر داد. در اینجا من از آقا یک قدرتی دیدم که در تمام عمرم ندیده بودم. تمام تماشاچیان وحشت کرده بودند. تن من می‌لرزید.

                                    یک مرتبه آقا از مستنطقین پرسید: کدام یک از شما یپرم‌خان هستید؟! همه به احترام یپرم سرجایشان بلند شدند و یکی از آنها با احترام یپرم را که پشت سر آقا نشسته بود نشان داد و گفت یپرم‌خان ایشان هستند. آقا همینطور که روی صندلی نشسته بود و دو دستش را روی عصا تکیه داده بود به طرف چپ نصفه دوری زد و سرش را برگرداند و با تغیّر گفت: یپرم تویی؟! یپرم گفت: بله. شیخ فضل‌الله تویی؟! آقا جواب داد بله منم! یپرم گفت: تو بودی که مشروطه را حرام کردی؟! آقا جواب داد: بله من بودم و تا ابدالدهر هم حرام خواهد بود. مؤسسین این مشروطه همه لامذهبین هستند و مردم را فریب داده‌اند. آقا رویش را از یپرم برگرداند و به حالت اول خود درآورد. در این موقع که این کلمات با هیبت مخصوص از دهان آقا بیرون می‌آمد نفس از در و دیوار بیرون نمی‌آمد همه ساکت شده گوش می‌دادند. تن من رعشه گرفت با خود می‌‌گفتم این چه کار خطرناکی است که آقا دارد در این ساعت می‌کند؟ آخر یپرم رئیس مجاهدین و رئیس نظمیه آن وقت بود! بعد از چند دقیقه یپرم از همان راهی که آمده بود رفت و استنطاق هم تمام شد... فردای شهادت آقا، ورقه‌ای منتشر شد راجع به محاکمه شدن آقا چیزهایی در آن نوشته بودند که ابداً و اصلاً ربطی به آنچه من روز پیش دیده و شنیده بودم نداشت!

                                    مدیرنظام می‌افزاید: از همان وقت آقا می‌دانست که او را می‌کشند. مخصوصاً وقتی که موقع برگشتن در توپخانه، آن بساط را دید دیگر حتم داشت. خود من در این هنگام به فاصلة یک متری آقا به لنگة شمالی در نظمیه تکیه داده بودم به کلی روحیه‌ام را باخته بودم هیچ امیدی نداشتم شب قبلش دار را در مقابل بالاخانه‌ای که آقا در آن حبس بودند برپا کرده بودند صحن توپخانه مملو از خلق بود. ایوان‌های نظمیه و تلگراف‌خانه و تمام اتاقها و پشت‌بامهای اطراف مالامال جمعیت بود. دوربینهای عکاسی در ایوان تلگراف‌خانه و چند گوشه و کنار دیگر مجهز و مسلط به روی پایه‌های سوار شده بودند. همه چیز گواهی می‌داد که هیچ جای امیدی نیست. تمام مقدمات اعدام از شب پیش تهیه دیده شده بود! یک حلقه مجاهد، دور دار دایره زده بودند. چهارپایه‌ای زیر دار گذاشته شده بود. مردم مسلسل کف می‌زدند و یک ریز فحش و دشنام می‌دادند. هیاهوی عجیبی صحن توپخانه را پر کرده بود که من هرگز نظیر آن را ندیده بودم. ناگهان یکی از سران مجاهدین که غریبه بود و من آن را نشناختم به سرعت وارد نظمیه شد و راه پله‌های بالا پیش گرفت تا برود پله‌های بالا آقا سرش را از روی دستهایش برداشت و به آن شخص آرام گفت: اگر من باید بروم آنجا (با دست میدان توپخانه را نشان داد) که معطلم نکنید آن شخص جواب داد: الآن تکلیف معین می‌شود و با سرعت رفت بالا و بلافاصله برگشت و گفت: بفرمائید آنجا! (میدان توپخانه را نشان داد).

                                    آقا با طمأنینه برخاست و عصازنان به طرف نظمیه رفت. جمعیت جلوی در نظمیه را مسدود کرده بود. آقا زیر در مکث کرد. مجاهدین مسلح مردم را پس و پیش کرده راه را جلوی او باز کردند آقا همان‌طور که زیر در ایستاده بود نگاهی به مردم انداخت و رو را به آسمان کرد و این آیه را تلاوت فرمود: «وَ اُفُوِضُ اَمْری اِلَی‌الله اِنَ‌‌اللهَ بَصیرٌ بِالْعِباد» و به طرف دار به راه افتاد...

                                    روز 13 رجب 1327 قمری بود. روز تولد امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام). یک ساعت و نیم به غروب مانده بود. درهمین گیراگیر باد هم گرفت و هوا به هم خورد. آقا هفتادساله بود و محاسنش سفید بود. همین طور عصازنان و به طور آرام و با طمأنینه به طرف دار می‌رفت و مردم را تماشا می‌کرد.

                                    یک مرتبه به عقب برگشت و صدا زد «نادعلی»... نادعلی فوراً جمعیت را به هم زد و پرید و خودش را به آقا رسانید و گفت بله آقا. مردم که یک جار و جنجالی جهنمی راه انداخته بودند یک مرتبه ساکت شدند و می‌خواستند ببینند آقا چکار دارد خیال می‌کردند مثلاً وصیتی می‌خواهد بکند حالا همه منتظرند ببینند آقا چکار می‌‌کند... دست آقا رفت توی جیب بغلش و کیسه‌ای درآورد و انداخت جلوی نادعلی و گفت: علی این مهرها را خرد کن! الله اکبر کبیر! ببینید در آن ساعت بی‌صاحب، این مرد ملتفت چه چیزهایی بوده نمی‌خواسته بعد از خودش مهرهایش به دست دشمنانش بیفتد تا سندسازی کنند... نادعلی همانجا چند تا مهر از توی کیسه درآورد و جلوی چشم آقا خرد کرد.

                                    آقا بعد از این که از خردشدن مهرها مطمئن شد به نادعلی گفت برو و دوباره راه افتاد و به پای چهارپایه دار رسید. پهلوی چهارپایه ایستاد. اول عصایش را به جلو میان جمعیت پرتاب کرد قاپیدند عبای نازک مشکی تابستانی دوشش بود. عبا را درآورد و همانطور که جلو میان مردم پرتاب کرد قاپیدند زیر بغل آقا را گرفتند و از دست چپ رفت روی چهارپایه رو به بانک شاهنشاهی و پشت به نظمیه قریب ده دقیقه برای مردم صحبت کرد.

                                    چیزهایی که از حرفهای او به گوشم خورد و به یادم مانده اینها هستند: «خدایا تو خودت شاهدی که من آنچه را که باید بگویم به این مردم گفتم، خدایا تو خودت شاهد باش که من برای این مردم به قرآن تو قسم یاد کردم گفتند قوطی سیگارش بود. خدایا خدایا تو خودت شاهد باش در این دم آخر باز هم به این مردم می‌گویم که مؤسسین این اساس لامذهبین هستند که مردم را فریب داده‌ اند این اساس مخالف اسلام است... محاکمه من و شما مردم بماند پیش پیغمبر محمدبن عبدالله...».

                                    بعد از این که حرفهایش تمام شد عمامه‌اش را از سرش برداشت و تکان تکان داد و گفت از سر من این عمامه را برداشته‌اند از سر همه برخواهند داشت. این را گفت و عمامه‌اش هم همان‌طور به جلو میان جمعیت پرتاب کرد قاپیدند.

                                    در این وقت طناب را به گردن او انداختند و چهارپایه را از زیر پای او کشیدند و طناب را بالا کشیدند... تا چهارپایه را از زیر پای او کشیدند یک مرتبه تنه سنگینی کرد و کمی پایین افتاد اما دوباره بالا کشیدند و دیگر هیچ‌کس از آقا کمترین حرکتی ندید! پس از اینکه آقا، جان تسلیم کرد دستة موزیک نظامی پای دار آمد و همانجا وسط حلقه شروع کرد به زدن و مجاهدین با تفنگهایشان همینطور می‌رقصیدند. وقتی که موزیک راه افتاد مخالفین و ارامنه‌ای که توی ایوان جمع بودند کف می‌زدند و شادی می‌کردند.

                                    *موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران – دکتر سیدجلال‌الدین مدنی، جلد دوم، دفتر انتشارات اسلامی صص 205-200


                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    2
                                    • ramses kabirR ramses kabir

                                      @Dr-Rashidi نه اینطوریا هم نیست
                                      کسی که محبت نبینه
                                      سرد نمیشه
                                      اتفاقا به اواین کسی که بهش محبت کنه
                                      شدیدا وابسته میشه و بهش اعتماد میکنه
                                      چون اون محبتی رو که باید در جامعه نسیبش میشده رو پیدا نکرده پس مجبوره برای از دست ندادن این محبته دست به هر کاری بزنه
                                      و این میشه که بعضی از دخترها به بعضی از پسر هایی که حتی نمیشناسنم اعتماد میکنن و نهایتش اینی میشه که تو جامعه امون میبینی

                                      Dr.RashidiD آفلاین
                                      Dr.RashidiD آفلاین
                                      Dr.Rashidi
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #98

                                      ramses kabir در کافه ی نقدِ قند گفته است:

                                      @Dr-Rashidi نه اینطوریا هم نیست
                                      کسی که محبت نبینه
                                      سرد نمیشه
                                      اتفاقا به اواین کسی که بهش محبت کنه
                                      شدیدا وابسته میشه و بهش اعتماد میکنه
                                      چون اون محبتی رو که باید در جامعه نسیبش میشده رو پیدا نکرده پس مجبوره برای از دست ندادن این محبته دست به هر کاری بزنه
                                      و این میشه که بعضی از دخترها به بعضی از پسر هایی که حتی نمیشناسنم اعتماد میکنن و نهایتش اینی میشه که تو جامعه امون میبینی

                                      درسته اینم حرفیه 😊

                                      هیچ اگر سایه پذیرد
                                      منم آن سایه ی هیچ ...

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      2
                                      • ramses kabirR آفلاین
                                        ramses kabirR آفلاین
                                        ramses kabir
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط ramses kabir انجام شده
                                        #99

                                        چرا من و بیل گیتس و برخی از دانشمندان به مثبت اندیشی باور نداریم؟!
                                        چن وقت پیش ی مقاله از وبسایت آلن دوباتن میخوندیم برام جالب بود گفتم ارزش اینو داره وقت شما رو هم باهاش تلف کنم از اینکه میخونید ممنونم.
                                        نمیدونم چند سالتونه ولی برید یکی از کتاب داستان های خواهر یا برادر کوچیکتون رو بردارید ویا بشینید یه چند تا از کارتن هایی رو که نگاه میکنه نگاه کنید.متاسفانه بلااستثنا(به جز اَوِنجرز ۱😂) یه چیز بدی که توی همه ی این داستانا یا کارتن ها وجود داره اینه که اگه پسرونه باشه همیشه یه قهرمان هست که دنیا رو نجات میده؛یه سوباسا هست که مهم نیست بازی چند چند عقبه آخرش باعث میشه که بازی رو ببریم؛و اگه دخترونه باشه همیشه یه دختر خانم کلبه نشینی هست که پسر پادشاه عاشقش میشه و به دور از چشم حسود به خوبی و خوشی زندگی میکنن.
                                        اما متاسفانه مشکل این کارتون ها و داستانا اینه که درشون هیچ اثری از شکست نیست،هیچ باختی هم در کار نیست و هیچ اتفاق بدی هم وجود نداره و اگه وجود داشته باشه،آخرش خوب تموم میشه،و آخرش آدم خوبا برنده میشن،قهرمانا همیشه قهرمان میمونن و پرنسس ها همیشه اون بوسه رو میگیرن و از ترشیدن نجات پیدا میکنن،میبینیم که توی همه ی این داستانا همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه درحالی که توی دنیای واقعی هرگز اینطوری نیست و نخواهد بود.
                                        خب شاید بپرسید که مشکل چیه حاج رامسس؟
                                        مشکل اینه که همین پسر با اولین اخراج از کار پیکان حاجی قنبرو بر میداره و خودشو از اولین دره ای که میبینه پرتاب میکنه پایین چون براش قابل هضم نیست؛و فردا همین پسر یا دختر با یه شکست توی کنکور ۱۵ سال افسردگی میگیرش؛وبا یه شکست عاطفی رگ دستشو میزنه.و ما یاد نگرفتیم که شکست و باخت روجزئی از زندگیمون بدونیم چون فقط تو دنیایی از مثبت اندیشی های بچه گانه زندگی میکنیم اونم تو دنیای خیالی که دوست داریم وجود داشته باشه ولی نه وجود داره و نه خواهد داشت.
                                        حالا میگید این چه ربطی به بیل گیتس داره؟احتمالا مستحضر هستید که جناب گیتس شرایط امروز جهانو ۶ سال پیش در یه سخنرانی تد پیش بینی کرده بود.و وقتی یکی از بزرگترین کار آفرینان جهان شرایط امروزه رو تا این حد بد پیشبینی میکنه،چرا ما همیشه اینقدر دلمون خوشه،نمیدونم!
                                        و ما هر وقت یه ذره از این معجون بدبینی رو به خودمون تزریق کنیم قدر مادر و پدرمون رو بیشتر میدونیم چون میدونیم بخوایم یا نخوایم یه روزی میرن،و هیچ نیمه ی گم شده ای وجود نداره و احتمالا این مجید یا سکینه ای که عاشق چت کردنش شدیم،نه اون و نه هیچ کس دیگه ای قراره که خوشبختمون کنه.و با اولین نمره ی بچه های آیندمون کفگیرو به سمتش پرتاب نمیکنیم چون درک کردیم که همیشه قرار نیست نمره ی بچه هامون همیشه برگه ی آرزوی پدر و مادرش باشه.
                                        شاید بگید که آدم همیشه باید شاد باشه و مثب فکر کنه اما اتفاقا داشتن یه ذره ای از بد بینی،دید واقع بینانه تری به دنیا بهمون میده و درنتیجه آرامش و شادی بیشتری داریم.وقتی انتظار بهترین ها رو داریم،بهترین همسر،بهترین شغل،بهترین زندگی و بهترین و بهترین های دیگه،فردا که دنیای واقعی بهمون نشون داد با این بهترینای ما جور در نمیاد شدیدا ناراحت میشیم.
                                        من همیشه باور داشتم دلیل بیشتر ناراحتی های ما آدم های بد و شرایط بد نیست بلکه انتظارات بی خود و توقعات بیجهت ما از آدما و از شرایطه.به نظرم آدم های درست همیشه تا حدی بد بین هم هستن و تنها کسایی به خوبی میتونن از نیمه ی تاریک این دنیا رد بشن که قبلش فکر اینجاشو کرده باشن و یه بسته کبریت توکلی گذاشته باشن تو جیبشون برای تاریکی.
                                        ابته نمیگم از این آدمای چندشی باشیم که دائما غر میزنن و احساس میکنن همین فردا یه چند تا آدم فضایی از اون ور تپه های تُلِ خسرو(تپه ای در استان ک-ب)میان و دنیا رو نابود میکنن ولی مثبت اندیشی خشک و خالی دردی از ما دوا نمیکنه.مثبت اندیشی نه رازِ شادیه نه فرمول خوشبختی و خوشبین باشیم اما با یه قاشق بدبینی،دنیا رو مثله گلستان ببینیم که ممکنه خار هم داشته باشه.
                                        ممنون که خوندید😘
                                        پذیرای نظرات،درد دل ها،و فحش هاتون هستیم.
                                        دانش-آموزان-آلاء
                                        انسانیا تجربی

                                        اگ کامل نیستی
                                        مثه ماه بدرخش

                                        sandiiiiS SEPEHR ALIZADEHS 2 پاسخ آخرین پاسخ
                                        7
                                        • ramses kabirR ramses kabir

                                          چرا من و بیل گیتس و برخی از دانشمندان به مثبت اندیشی باور نداریم؟!
                                          چن وقت پیش ی مقاله از وبسایت آلن دوباتن میخوندیم برام جالب بود گفتم ارزش اینو داره وقت شما رو هم باهاش تلف کنم از اینکه میخونید ممنونم.
                                          نمیدونم چند سالتونه ولی برید یکی از کتاب داستان های خواهر یا برادر کوچیکتون رو بردارید ویا بشینید یه چند تا از کارتن هایی رو که نگاه میکنه نگاه کنید.متاسفانه بلااستثنا(به جز اَوِنجرز ۱😂) یه چیز بدی که توی همه ی این داستانا یا کارتن ها وجود داره اینه که اگه پسرونه باشه همیشه یه قهرمان هست که دنیا رو نجات میده؛یه سوباسا هست که مهم نیست بازی چند چند عقبه آخرش باعث میشه که بازی رو ببریم؛و اگه دخترونه باشه همیشه یه دختر خانم کلبه نشینی هست که پسر پادشاه عاشقش میشه و به دور از چشم حسود به خوبی و خوشی زندگی میکنن.
                                          اما متاسفانه مشکل این کارتون ها و داستانا اینه که درشون هیچ اثری از شکست نیست،هیچ باختی هم در کار نیست و هیچ اتفاق بدی هم وجود نداره و اگه وجود داشته باشه،آخرش خوب تموم میشه،و آخرش آدم خوبا برنده میشن،قهرمانا همیشه قهرمان میمونن و پرنسس ها همیشه اون بوسه رو میگیرن و از ترشیدن نجات پیدا میکنن،میبینیم که توی همه ی این داستانا همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه درحالی که توی دنیای واقعی هرگز اینطوری نیست و نخواهد بود.
                                          خب شاید بپرسید که مشکل چیه حاج رامسس؟
                                          مشکل اینه که همین پسر با اولین اخراج از کار پیکان حاجی قنبرو بر میداره و خودشو از اولین دره ای که میبینه پرتاب میکنه پایین چون براش قابل هضم نیست؛و فردا همین پسر یا دختر با یه شکست توی کنکور ۱۵ سال افسردگی میگیرش؛وبا یه شکست عاطفی رگ دستشو میزنه.و ما یاد نگرفتیم که شکست و باخت روجزئی از زندگیمون بدونیم چون فقط تو دنیایی از مثبت اندیشی های بچه گانه زندگی میکنیم اونم تو دنیای خیالی که دوست داریم وجود داشته باشه ولی نه وجود داره و نه خواهد داشت.
                                          حالا میگید این چه ربطی به بیل گیتس داره؟احتمالا مستحضر هستید که جناب گیتس شرایط امروز جهانو ۶ سال پیش در یه سخنرانی تد پیش بینی کرده بود.و وقتی یکی از بزرگترین کار آفرینان جهان شرایط امروزه رو تا این حد بد پیشبینی میکنه،چرا ما همیشه اینقدر دلمون خوشه،نمیدونم!
                                          و ما هر وقت یه ذره از این معجون بدبینی رو به خودمون تزریق کنیم قدر مادر و پدرمون رو بیشتر میدونیم چون میدونیم بخوایم یا نخوایم یه روزی میرن،و هیچ نیمه ی گم شده ای وجود نداره و احتمالا این مجید یا سکینه ای که عاشق چت کردنش شدیم،نه اون و نه هیچ کس دیگه ای قراره که خوشبختمون کنه.و با اولین نمره ی بچه های آیندمون کفگیرو به سمتش پرتاب نمیکنیم چون درک کردیم که همیشه قرار نیست نمره ی بچه هامون همیشه برگه ی آرزوی پدر و مادرش باشه.
                                          شاید بگید که آدم همیشه باید شاد باشه و مثب فکر کنه اما اتفاقا داشتن یه ذره ای از بد بینی،دید واقع بینانه تری به دنیا بهمون میده و درنتیجه آرامش و شادی بیشتری داریم.وقتی انتظار بهترین ها رو داریم،بهترین همسر،بهترین شغل،بهترین زندگی و بهترین و بهترین های دیگه،فردا که دنیای واقعی بهمون نشون داد با این بهترینای ما جور در نمیاد شدیدا ناراحت میشیم.
                                          من همیشه باور داشتم دلیل بیشتر ناراحتی های ما آدم های بد و شرایط بد نیست بلکه انتظارات بی خود و توقعات بیجهت ما از آدما و از شرایطه.به نظرم آدم های درست همیشه تا حدی بد بین هم هستن و تنها کسایی به خوبی میتونن از نیمه ی تاریک این دنیا رد بشن که قبلش فکر اینجاشو کرده باشن و یه بسته کبریت توکلی گذاشته باشن تو جیبشون برای تاریکی.
                                          ابته نمیگم از این آدمای چندشی باشیم که دائما غر میزنن و احساس میکنن همین فردا یه چند تا آدم فضایی از اون ور تپه های تُلِ خسرو(تپه ای در استان ک-ب)میان و دنیا رو نابود میکنن ولی مثبت اندیشی خشک و خالی دردی از ما دوا نمیکنه.مثبت اندیشی نه رازِ شادیه نه فرمول خوشبختی و خوشبین باشیم اما با یه قاشق بدبینی،دنیا رو مثله گلستان ببینیم که ممکنه خار هم داشته باشه.
                                          ممنون که خوندید😘
                                          پذیرای نظرات،درد دل ها،و فحش هاتون هستیم.
                                          دانش-آموزان-آلاء
                                          انسانیا تجربی

                                          sandiiiiS آفلاین
                                          sandiiiiS آفلاین
                                          sandiiii
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط sandiiii انجام شده
                                          #100

                                          ramses kabir خیلی خوب بود
                                          رعایت تعادل مهمه!
                                          خوش بینی خوبه ولی ن زیادش
                                          بد بینی هم خوبه ولی ن زیادش
                                          این افراطی بودن ما کار رو خراب میکنه
                                          واقع بینی بهترین نعمتی هست ک امیدوارم همه
                                          بهش برسن👌
                                          مرسی که اینقد کامل وقت گذاشتی و توضیح دادی:)

                                          ramses kabirR 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          2
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 3
                                          • 4
                                          • 5
                                          • 6
                                          • درون آمدن

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع