برای رفقایی که رتبشون خوب نشده:)
-
romisa
سلام
حتما که توانایی آدم ها در مقابل تنش های محیطی متفاوته ، ولی به شخصه خیلی دیدم که خانم های شاغل شاکی بودن از انواع آزار هایی که بهشون رسیده ، از انواع متلک ها و آزار های کلامی تا کارشکنی ها و عدم توج به شرایط کاریشون...
قصد زیر سوال بردن توانایی بانوان رو در محیط کاری نداشتم ، صرفا انزار بود برای کسایی که میخوان وارد محیط کار بشن -
سلام رفقای کوچیک تر من
جایگاهی رو که شما امروز درش ایستادید ، من سه مرتبه تجربش کردم!
اتمسفری که تو مغزت مدام این جمله تکرا میشه که چرا اینجوری شد ، چرا نشد که منم مثل فلان رفیق یا دختر یا پسر فلان فامیل رتبه خوبی بیارم
اگه فک کردی میخوام با همون جمله ی کلیشه ایه "کنکور یه مرحله از زندگیه " دلداریت بدم و تو هم بعد خوندن این متن با خودت بگی خب حالا عیبی داره و یه راه خیالی بیاری تو مخت و بعدم کم کم اشتباهاتو فراموش کنی و بیوفتی تو یه سیکل معیوب " حالا سال آینده انشاا..." سخت در اشتباهی
بزار نوار زندگیتو بزارم رو دور تند!
چند روز که بگذره ، چند تا راه مقابل خودت میبینی:
ممکنه با همون رتبه ای که آوردی انتخاب رشته کنی و بری دانشگاه ، حالا هر رشته و هر شهری
اگه دختر باشی شاید فکر ازدواج بیوفته تو مخت و بی خیال درس بشی و منتظر اون مرد رویاهات بشینی تو خونه
اگه پسر باشی غول سربازی رو رو سرت احساس میکنی و با این جمله که "برو سربازی راحت شی" ممکنه این مسیرو انتخاب کنی
یه عده ی قابل توجهی هم میمونن واسه کنکور سال بعد که به قول خودشون حقشونو از کنکور بگیرن!...
اگر راه اولو انتخاب کردی ، برات آرزوی موفقیت میکنم
من توی این راه هیچ تجربه ی ندارم ، ولی میخوام بهت بگم حواست به طبقه اجتماعیت باشه! میگی ینی چی؟ میگی تو این حال بد اعلام نتایج تو از طبقه اجتماعی حرف میزنی؟ میگم اره ، چون اینو تجرش کردم ، رفیق ، یادت باشه آدما بر اساس جایگاهی که درش هستی ، شغلی که داری ، تحصیلاتی که داری ، پول تو جیبت و شخصیت اجتماعیت بهت ری اکشن میدن ، نه اون چیزی که تو ذهنت از خودت ساختی!...
بزار یه مثال بزنم ، سال دومی که پشت کنکور موندم ، تصمیم گرفتم برم نونوایی یه تایمی کار کنم ( یکی از بهترین و درست ترین تصمیمای زندگیم بود ) ، خیلیی چیزا یاد گرفت ، خیلیییی...
میخوام دو تا از تجربه هامو که به بحثمون مربوطه باهاتون در میون بزارم :
یه روز یکی از معلمای دبیرستانم اومد نونوایی ، سلام علیک کردیم و با هم یکم گپ زدیم ، بین صحبتمون یهویی رو به صاحب نونوایی کرد و گفت "دیگه دانش آموزایی که زیر دست من بودن بهتر از این نمیشن ، تهش دیگه نونوایی!..." یه پوزخند ملیحی هم تحویل داد ( صدای له شدن استخونای شخصیتمو تو گوشم حس کردم ، ولی چیزی نمی تونستم بگم ، چون لباس نونوایی تنم بود و داشتم نون از تنور میدادم دستش ، اونم نظرشو در مورد علیی که تو نونوایی "حمالی" میکرد گفت!...
یه روز تقریبا اولای پخت بود ، داشتم کف نونوایی رو جارو میزدم که شاتر زنگ زد و گفت یکی از مدیرای ادارات میاد نون ببره ، حواست باشه ، چند دقیقه بعد یه ماشین جلو نونوایی ایستاد ، متوجه شدم خودشه ( میشناختم اون مدیرو ) منتظر موندم پیاده شه و بیاد نون بگیره طبق معمول ، دیدم ماشینو خاموش کرد و سرگرم بازی با گوشیش شد! ، با خودم گفتم نکنه اون نیست ، رفتم سمت ماشینش ، شیشرو داد پایین گفت 30 تا ! ، برگشتم و نونارو شماره کردم براش بردم ، تا کمر خم شدم گذاشتم تو ماشینش ، همون طور که سرگرم گوشیش بود ، گفت با خودش حساب میکنم و گازشو گرفت رفت ، حس کردم همون طور که میرفت ، یه تیکه از شخصیتمو هم با خودش کشون کشون برد !...
اینارو گفتم که بازم تکرار کنم حواست به جایگاه اجتماعیت باشه!...
اگه راه ازدواجو انتخاب میکنی ، بازم من هیچ تجربه ای ندارم ، ولی بازم چنتا توصیه دارم برات رفیق:)
اینکه جایگاهی که درش هستی ، نوع و کیفیت خواستگاراتو تعیین میکنه ، یسریش دست خودت نیست ، مثل خونواده ای که درش به دنیا اومدی ( وضعیت فرهنگی و مالیشون ) ، جغرافیایی که درش به دنیا میای ، ریخت شناسیت و و و ، یه سری چیزا هم دست خودته ، اکشن و ری اکشن هایی که به محیط اطرافت میدی ( مثلا میتونی مقابل پسری که بهت شماره میده اخم کنی یا بعد چن بار دیدن و منت کشیدنش ، نرم شی و بشه کیس ازدواج باهات! ) ، اینکه مدام آدم های زندگیتو وسیله رسیدن به خواسته هات قرار بدی یا نه ( بدین معنی که مثلا گوشی میخوای ، اگه خونه بابا باشی ، "باابااااا گوشی بخر" و اگه خونه شوهر باشی "شووشووویییی گوشی میخری برااام"( لباتم غنچه میکنی!:) ) میخوام در این مورد بهت بگم سعی کن در شرایط الان استقلالتو حفظ کنی ، کار کردن واسه یه خانم تو محیط حال حاضر ایران یه چیز عجیبه ، ینی واااقعاااا سخته و سخته و سخت ، اگه خواستی کار کنی ، مدام حواست به مرزبندی های رفتاریت با محیط اطراف باشه!...
همه ی اینارو گفتم که بهت بگم توی داستان ازدواج ، چشاتو باز کن ، برای فرار از شرایط نه چندان بدت شاید ، نیوفتی تو یه چاهی که...:)
خب بپردازیم به داستان سربازی ، خلاصه در موردش حرف میزنم و رد میشم ، به نظرم خدمت کردن اجباری واسه یه حکومتی که هیچ کاری واست انجام نداده و نمیده چیزی نیست جز حماقت!... ( نظر شخصیمه... )
این همه حرف زدم تا برسم به گروه چهارم ، کسایی که میخوان زمان بخرن واسه خودشون و مجدد کنکور بدن ، ببین دوست من ، اگه چز دسته چهارمی ، باس بهت بگم پاشو خودتو جم کن خرس گنده
، اینکه بشینی گریه کنی چیزی حل میشه ، اینکه از صب تا شب یه مشت چرا بچینی تو ذهنت دردی ازت دوا میکنه؟ جز اینه که داری به یه شکل دیگه تایمتو تلف میکنی؟!!
اگه میخوای دوباره بخونی پاشو یه قلم و کاغذ بردار ، هر کار اشتباهی که کردی لیست کن ، از اشتباهای زندگی شخصیت گرفته تا شیوه ی نادرست خوندن یه درس...
مفصل که نوشتی ، جلوش راه حل بنویس ، مزخرف نه ، راه حل درست و حسابی! ، درست همین موقعاس که یه سری فکر با این مضمونا میاد تو ذهنت که اگه نشه چی ، عمرا که من بتونم ، حالا یه ماه دیگه شروع کنم یکم استراحت کنم از این حال و هوا در بیام و و و ، راه حلی که من بهت پیشنهاد میدم اینکه که دستتو ببری پس ، بیاری پیش ، بکوبی بر دهاان این افکار و با این جمله ی " اگه بخونم حتما میشه! " افکارتو جمع و جور کنی!...
بعدش کم کم و نرم نرم ، مثلا واسه یه درس برنامه بریز و شروع کن ، بعدش که راه افتادی کم کم درسای دیگرم بیار وسط...
ببین بیا همین اول تکلیفتو با خودت روشن کن ، مسیر زندگیت از " درست درس خوندن" میگذره یا نه ، حالا که جوابت با اجازه بزرگترا بله هستمیخوام یه چیز خفن یادت بدم
:
تکنیک به من چه!: این تکنیک فوق العاده بیان میدارد کسی که میخواهد درس بخواند ، در مورد هر مطلب غیر درسی پوکر شده و با جمله ی " به من چه " از آن میگذرد !
در مقابل اینکه دختر شوهر عمه مامانت رتبش خوب شده چی کار میکنی؟؟ پوکر شده و به من چه ای نثار خودت میکنی!
در مقابل آشفته شدن شرایط ( بحث پدر و مادر ، دعوای عمو و عمه و و و ) چه میکنی؟؟ مجددا پوکر شده و میروی سر درست!
در مقابل افزایش قیمت دلار چی؟؟ اینجا دیگه پوکر نمیشی ، چنتا دشنام به باعث و بانیش میدی بعد میری سر درست!
خب همینا دیگه ، فقط دوست من حواست به تایم باشه ، خیلی زود میگذره...
امیدوارم واستون مفید باشه حرفایی که زدم و حسااابی موفق باشید
31 شهریور99@dr-es78
عالی:)) -
@dr-es78
از دیروز که نتیجه ها اومده این اولین حرف امید بخشی هست که شنیدم و بعدش آروم شدم(:
واقعا ممنون به خاطر نوشتن این متن
شاید من در آینده بشم میکس دسته ی اول و آخر:|ولی چه فایده که هیچ امیدی به آینده نیس:/ ......
-
خیلی مرسی
-
@dr-es78
از دیروز که نتیجه ها اومده این اولین حرف امید بخشی هست که شنیدم و بعدش آروم شدم(:
واقعا ممنون به خاطر نوشتن این متن
شاید من در آینده بشم میکس دسته ی اول و آخر:|ولی چه فایده که هیچ امیدی به آینده نیس:/ ......
دریا دریایی
یه روان شناس بزرگی میگفت آدم معمولی های این دنیا بیشترین نفعو از این دنیا میبرن ، به حداقل ها همیشه راضی اند و حرص به دست آوردن چیزی تو وجودشون نیست ، میکس دسته اول و آخر میشه آدم معمولی:)
این چند سال زندگی توی این دنیا بهم یاد داده ِآینده چیز ترسناکی نیست ، میتونه دردناک باشه ولی ترسناک نیست!...
آینده چیزی جز انعکاس رفتارهای حال حاضرمون نیست ( آینده اجتماعی و اقتصادی رو عرض میکنم ) ، به نظرم به اسم امید نداشتن دارین دلیل میارین واسه تلاشی که باید بکنین ولی نشستین!...
امید در مسیر انجام کار به وجود میاد ، مثل انگیزه و و و
اگه لازمه تصمیمی بگیرید زودتر اقدام کنید ، هفته بعد شرایط همینه ، فقط یه هفته رو از دست دادید!... -
@dr-es78 در برای رفقایی که رتبشون خوب نشده:) گفته است:
سلام رفقای کوچیک تر من
جایگاهی رو که شما امروز درش ایستادید ، من سه مرتبه تجربش کردم!
اتمسفری که تو مغزت مدام این جمله تکرا میشه که چرا اینجوری شد ، چرا نشد که منم مثل فلان رفیق یا دختر یا پسر فلان فامیل رتبه خوبی بیارم
اگه فک کردی میخوام با همون جمله ی کلیشه ایه "کنکور یه مرحله از زندگیه " دلداریت بدم و تو هم بعد خوندن این متن با خودت بگی خب حالا عیبی داره و یه راه خیالی بیاری تو مخت و بعدم کم کم اشتباهاتو فراموش کنی و بیوفتی تو یه سیکل معیوب " حالا سال آینده انشاا..." سخت در اشتباهی
بزار نوار زندگیتو بزارم رو دور تند!
چند روز که بگذره ، چند تا راه مقابل خودت میبینی:
ممکنه با همون رتبه ای که آوردی انتخاب رشته کنی و بری دانشگاه ، حالا هر رشته و هر شهری
اگه دختر باشی شاید فکر ازدواج بیوفته تو مخت و بی خیال درس بشی و منتظر اون مرد رویاهات بشینی تو خونه
اگه پسر باشی غول سربازی رو رو سرت احساس میکنی و با این جمله که "برو سربازی راحت شی" ممکنه این مسیرو انتخاب کنی
یه عده ی قابل توجهی هم میمونن واسه کنکور سال بعد که به قول خودشون حقشونو از کنکور بگیرن!...
اگر راه اولو انتخاب کردی ، برات آرزوی موفقیت میکنم
من توی این راه هیچ تجربه ی ندارم ، ولی میخوام بهت بگم حواست به طبقه اجتماعیت باشه! میگی ینی چی؟ میگی تو این حال بد اعلام نتایج تو از طبقه اجتماعی حرف میزنی؟ میگم اره ، چون اینو تجرش کردم ، رفیق ، یادت باشه آدما بر اساس جایگاهی که درش هستی ، شغلی که داری ، تحصیلاتی که داری ، پول تو جیبت و شخصیت اجتماعیت بهت ری اکشن میدن ، نه اون چیزی که تو ذهنت از خودت ساختی!...
بزار یه مثال بزنم ، سال دومی که پشت کنکور موندم ، تصمیم گرفتم برم نونوایی یه تایمی کار کنم ( یکی از بهترین و درست ترین تصمیمای زندگیم بود ) ، خیلیی چیزا یاد گرفت ، خیلیییی...
میخوام دو تا از تجربه هامو که به بحثمون مربوطه باهاتون در میون بزارم :
یه روز یکی از معلمای دبیرستانم اومد نونوایی ، سلام علیک کردیم و با هم یکم گپ زدیم ، بین صحبتمون یهویی رو به صاحب نونوایی کرد و گفت "دیگه دانش آموزایی که زیر دست من بودن بهتر از این نمیشن ، تهش دیگه نونوایی!..." یه پوزخند ملیحی هم تحویل داد ( صدای له شدن استخونای شخصیتمو تو گوشم حس کردم ، ولی چیزی نمی تونستم بگم ، چون لباس نونوایی تنم بود و داشتم نون از تنور میدادم دستش ، اونم نظرشو در مورد علیی که تو نونوایی "حمالی" میکرد گفت!...
یه روز تقریبا اولای پخت بود ، داشتم کف نونوایی رو جارو میزدم که شاتر زنگ زد و گفت یکی از مدیرای ادارات میاد نون ببره ، حواست باشه ، چند دقیقه بعد یه ماشین جلو نونوایی ایستاد ، متوجه شدم خودشه ( میشناختم اون مدیرو ) منتظر موندم پیاده شه و بیاد نون بگیره طبق معمول ، دیدم ماشینو خاموش کرد و سرگرم بازی با گوشیش شد! ، با خودم گفتم نکنه اون نیست ، رفتم سمت ماشینش ، شیشرو داد پایین گفت 30 تا ! ، برگشتم و نونارو شماره کردم براش بردم ، تا کمر خم شدم گذاشتم تو ماشینش ، همون طور که سرگرم گوشیش بود ، گفت با خودش حساب میکنم و گازشو گرفت رفت ، حس کردم همون طور که میرفت ، یه تیکه از شخصیتمو هم با خودش کشون کشون برد !...
اینارو گفتم که بازم تکرار کنم حواست به جایگاه اجتماعیت باشه!...
اگه راه ازدواجو انتخاب میکنی ، بازم من هیچ تجربه ای ندارم ، ولی بازم چنتا توصیه دارم برات رفیق:)
اینکه جایگاهی که درش هستی ، نوع و کیفیت خواستگاراتو تعیین میکنه ، یسریش دست خودت نیست ، مثل خونواده ای که درش به دنیا اومدی ( وضعیت فرهنگی و مالیشون ) ، جغرافیایی که درش به دنیا میای ، ریخت شناسیت و و و ، یه سری چیزا هم دست خودته ، اکشن و ری اکشن هایی که به محیط اطرافت میدی ( مثلا میتونی مقابل پسری که بهت شماره میده اخم کنی یا بعد چن بار دیدن و منت کشیدنش ، نرم شی و بشه کیس ازدواج باهات! ) ، اینکه مدام آدم های زندگیتو وسیله رسیدن به خواسته هات قرار بدی یا نه ( بدین معنی که مثلا گوشی میخوای ، اگه خونه بابا باشی ، "باابااااا گوشی بخر" و اگه خونه شوهر باشی "شووشووویییی گوشی میخری برااام"( لباتم غنچه میکنی!:) ) میخوام در این مورد بهت بگم سعی کن در شرایط الان استقلالتو حفظ کنی ، کار کردن واسه یه خانم تو محیط حال حاضر ایران یه چیز عجیبه ، ینی واااقعاااا سخته و سخته و سخت ، اگه خواستی کار کنی ، مدام حواست به مرزبندی های رفتاریت با محیط اطراف باشه!...
همه ی اینارو گفتم که بهت بگم توی داستان ازدواج ، چشاتو باز کن ، برای فرار از شرایط نه چندان بدت شاید ، نیوفتی تو یه چاهی که...:)
خب بپردازیم به داستان سربازی ، خلاصه در موردش حرف میزنم و رد میشم ، به نظرم خدمت کردن اجباری واسه یه حکومتی که هیچ کاری واست انجام نداده و نمیده چیزی نیست جز حماقت!... ( نظر شخصیمه... )
این همه حرف زدم تا برسم به گروه چهارم ، کسایی که میخوان زمان بخرن واسه خودشون و مجدد کنکور بدن ، ببین دوست من ، اگه چز دسته چهارمی ، باس بهت بگم پاشو خودتو جم کن خرس گنده
، اینکه بشینی گریه کنی چیزی حل میشه ، اینکه از صب تا شب یه مشت چرا بچینی تو ذهنت دردی ازت دوا میکنه؟ جز اینه که داری به یه شکل دیگه تایمتو تلف میکنی؟!!
اگه میخوای دوباره بخونی پاشو یه قلم و کاغذ بردار ، هر کار اشتباهی که کردی لیست کن ، از اشتباهای زندگی شخصیت گرفته تا شیوه ی نادرست خوندن یه درس...
مفصل که نوشتی ، جلوش راه حل بنویس ، مزخرف نه ، راه حل درست و حسابی! ، درست همین موقعاس که یه سری فکر با این مضمونا میاد تو ذهنت که اگه نشه چی ، عمرا که من بتونم ، حالا یه ماه دیگه شروع کنم یکم استراحت کنم از این حال و هوا در بیام و و و ، راه حلی که من بهت پیشنهاد میدم اینکه که دستتو ببری پس ، بیاری پیش ، بکوبی بر دهاان این افکار و با این جمله ی " اگه بخونم حتما میشه! " افکارتو جمع و جور کنی!...
بعدش کم کم و نرم نرم ، مثلا واسه یه درس برنامه بریز و شروع کن ، بعدش که راه افتادی کم کم درسای دیگرم بیار وسط...
ببین بیا همین اول تکلیفتو با خودت روشن کن ، مسیر زندگیت از " درست درس خوندن" میگذره یا نه ، حالا که جوابت با اجازه بزرگترا بله هستمیخوام یه چیز خفن یادت بدم
:
تکنیک به من چه!: این تکنیک فوق العاده بیان میدارد کسی که میخواهد درس بخواند ، در مورد هر مطلب غیر درسی پوکر شده و با جمله ی " به من چه " از آن میگذرد !
در مقابل اینکه دختر شوهر عمه مامانت رتبش خوب شده چی کار میکنی؟؟ پوکر شده و به من چه ای نثار خودت میکنی!
در مقابل آشفته شدن شرایط ( بحث پدر و مادر ، دعوای عمو و عمه و و و ) چه میکنی؟؟ مجددا پوکر شده و میروی سر درست!
در مقابل افزایش قیمت دلار چی؟؟ اینجا دیگه پوکر نمیشی ، چنتا دشنام به باعث و بانیش میدی بعد میری سر درست!
خب همینا دیگه ، فقط دوست من حواست به تایم باشه ، خیلی زود میگذره...
امیدوارم واستون مفید باشه حرفایی که زدم و حسااابی موفق باشید
31 شهریور99دم شما گرم
حالا میشه چن تا از اون تجربه های سال کنکور رو برامون شرح بدین که درسی باشه برای کنکوریان اینده@Dr-Rashidi والا دکتر ،ما باید این درخواستو ازشما داشته باشیم.
اولین کنکورم۱۴۰۰ هستش. -
@Dr-Rashidi والا دکتر ،ما باید این درخواستو ازشما داشته باشیم.
اولین کنکورم۱۴۰۰ هستش.Hadis Esmati در برای رفقایی که رتبشون خوب نشده:) گفته است:
@Dr-Rashidi والا دکتر ،ما باید این درخواستو ازشما داشته باشیم.
اولین کنکورم۱۴۰۰ هستش.از من چرا ؟
-
Hadis Esmati در برای رفقایی که رتبشون خوب نشده:) گفته است:
@Dr-Rashidi والا دکتر ،ما باید این درخواستو ازشما داشته باشیم.
اولین کنکورم۱۴۰۰ هستش.از من چرا ؟
@Dr-Rashidi شما مگه کنکور ندادی؟
-
@Dr-Rashidi شما مگه کنکور ندادی؟
Hadis Esmati در برای رفقایی که رتبشون خوب نشده:) گفته است:
@Dr-Rashidi شما مگه کنکور ندادی؟
نه والا من ۱۴۰۰ ایشالا
-
دریا دریایی
یه روان شناس بزرگی میگفت آدم معمولی های این دنیا بیشترین نفعو از این دنیا میبرن ، به حداقل ها همیشه راضی اند و حرص به دست آوردن چیزی تو وجودشون نیست ، میکس دسته اول و آخر میشه آدم معمولی:)
این چند سال زندگی توی این دنیا بهم یاد داده ِآینده چیز ترسناکی نیست ، میتونه دردناک باشه ولی ترسناک نیست!...
آینده چیزی جز انعکاس رفتارهای حال حاضرمون نیست ( آینده اجتماعی و اقتصادی رو عرض میکنم ) ، به نظرم به اسم امید نداشتن دارین دلیل میارین واسه تلاشی که باید بکنین ولی نشستین!...
امید در مسیر انجام کار به وجود میاد ، مثل انگیزه و و و
اگه لازمه تصمیمی بگیرید زودتر اقدام کنید ، هفته بعد شرایط همینه ، فقط یه هفته رو از دست دادید!...@dr-es78
حرف جالبی بود! احساس میکنم دارم با یه روانشناس با ۳۰ سال سابقه حرف میزنم!
کنجکاو شدم بدونم رشته تون چیه ؟ -
@dr-es78
حرف جالبی بود! احساس میکنم دارم با یه روانشناس با ۳۰ سال سابقه حرف میزنم!
کنجکاو شدم بدونم رشته تون چیه ؟دریا دریایی
سلام
شما لطف دارید، شک دارم نسبت به گفتن این مطلب ولی میگم ، به نظرم این تعریفتون هم تعریف از من نبود ، مجددا فریب دادن ذهنتون بود:)
یادتون باشه حرف باد هواست ، معاشرت اینجا هم باد هواست ، توی علم کوچینگ میخونیم که تا وقتی حرف عملی رو ایجاد نکنه ، ینی هیچ کاری انجام نشده ، به خدا که زندگی خیلی کوتاهه:) ، پاشید اگه میخواید بخونید شروع کنید
با سه تا کنکور ناموفق ( با امسال:) ) واس خاطر اینکه نرم سربازی فعلا دارم کامپیوتر میخونم -
دریا دریایی
سلام
شما لطف دارید، شک دارم نسبت به گفتن این مطلب ولی میگم ، به نظرم این تعریفتون هم تعریف از من نبود ، مجددا فریب دادن ذهنتون بود:)
یادتون باشه حرف باد هواست ، معاشرت اینجا هم باد هواست ، توی علم کوچینگ میخونیم که تا وقتی حرف عملی رو ایجاد نکنه ، ینی هیچ کاری انجام نشده ، به خدا که زندگی خیلی کوتاهه:) ، پاشید اگه میخواید بخونید شروع کنید
با سه تا کنکور ناموفق ( با امسال:) ) واس خاطر اینکه نرم سربازی فعلا دارم کامپیوتر میخونم@dr-es78
امروز رفتم مشاوره و عملا با خاک یکسانم کرد:|هنوز سر دوراهی موندن و یا رفتنم:/
اما وقتی به سختی های پشت کنکور موندن فکر میکنم به نظرم رفتن برام بهتره:|
حالا هر چی شد ....... -
@dr-es78
امروز رفتم مشاوره و عملا با خاک یکسانم کرد:|هنوز سر دوراهی موندن و یا رفتنم:/
اما وقتی به سختی های پشت کنکور موندن فکر میکنم به نظرم رفتن برام بهتره:|
حالا هر چی شد .......دریا دریایی ایشاالله هرچی خیره برات اتفاق بیفته
وبهترین تصمیمو بگیری
️
️
️
-
@dr-es78
امروز رفتم مشاوره و عملا با خاک یکسانم کرد:|هنوز سر دوراهی موندن و یا رفتنم:/
اما وقتی به سختی های پشت کنکور موندن فکر میکنم به نظرم رفتن برام بهتره:|
حالا هر چی شد .......دریا دریایی
اولا اینکه مشاورا معمولا زیاد واسه عمه هاشون حرف میزنن، جدی نگیرید
دوما اینکه پشت کنکور موندن به خودی خود که سخت نیست ، بستگی به خودتون داره ، میتونید سختش کنید واسه خودتون میتونید هم یه سال فوق العاده ازش بکشید بیرون...
اگه یه رفیق با رابطه یکم عمیق تر این حرفارو بهم میزد ، بهش میگفتم مگه 4 سالته که قدرت تصمیم گیری نداری داری میری تو دل ماجرایی که خودت نمی دونی چی برات اتفاق خواهد افتاد...
ببینید 2 حالت داره ، یا رتبتون اوکیه ( یا حتی اوکیه نیست ) و میخوان برید دانشگاه ، خب دست دست کردن نداره ، دفترچه انتخاب رشته رو بردارید ، بر اساس رتبتون و علاقه و همچنین با توجه به قبولی های سال پیش انتخاب رشته کنید
اگه رتبتون اوکیه نیست و دلتون میخواد رشته و دانشگاه بهتری بخونید ، خب پاشید شروع کنید ، حالا اینکه مش غضنفر چی میگه و شوهر ننه قمر چه نظری داره مهم نیست!...
یادتون باشه زندگی خودتونه ، هر تصمیمی بگیرید تهش به خودتون برمیگرده ، همه ی اونایی هم که دارن الان نظرشونو میگن یا به راهی شمارو تشویق میکنن چن هفته دیگه میرن سراغ کار خودشون و به قول معروف دریا میمونه و حوضش -
سلام رفقای کوچیک تر من
جایگاهی رو که شما امروز درش ایستادید ، من سه مرتبه تجربش کردم!
اتمسفری که تو مغزت مدام این جمله تکرا میشه که چرا اینجوری شد ، چرا نشد که منم مثل فلان رفیق یا دختر یا پسر فلان فامیل رتبه خوبی بیارم
اگه فک کردی میخوام با همون جمله ی کلیشه ایه "کنکور یه مرحله از زندگیه " دلداریت بدم و تو هم بعد خوندن این متن با خودت بگی خب حالا عیبی داره و یه راه خیالی بیاری تو مخت و بعدم کم کم اشتباهاتو فراموش کنی و بیوفتی تو یه سیکل معیوب " حالا سال آینده انشاا..." سخت در اشتباهی
بزار نوار زندگیتو بزارم رو دور تند!
چند روز که بگذره ، چند تا راه مقابل خودت میبینی:
ممکنه با همون رتبه ای که آوردی انتخاب رشته کنی و بری دانشگاه ، حالا هر رشته و هر شهری
اگه دختر باشی شاید فکر ازدواج بیوفته تو مخت و بی خیال درس بشی و منتظر اون مرد رویاهات بشینی تو خونه
اگه پسر باشی غول سربازی رو رو سرت احساس میکنی و با این جمله که "برو سربازی راحت شی" ممکنه این مسیرو انتخاب کنی
یه عده ی قابل توجهی هم میمونن واسه کنکور سال بعد که به قول خودشون حقشونو از کنکور بگیرن!...
اگر راه اولو انتخاب کردی ، برات آرزوی موفقیت میکنم
من توی این راه هیچ تجربه ی ندارم ، ولی میخوام بهت بگم حواست به طبقه اجتماعیت باشه! میگی ینی چی؟ میگی تو این حال بد اعلام نتایج تو از طبقه اجتماعی حرف میزنی؟ میگم اره ، چون اینو تجرش کردم ، رفیق ، یادت باشه آدما بر اساس جایگاهی که درش هستی ، شغلی که داری ، تحصیلاتی که داری ، پول تو جیبت و شخصیت اجتماعیت بهت ری اکشن میدن ، نه اون چیزی که تو ذهنت از خودت ساختی!...
بزار یه مثال بزنم ، سال دومی که پشت کنکور موندم ، تصمیم گرفتم برم نونوایی یه تایمی کار کنم ( یکی از بهترین و درست ترین تصمیمای زندگیم بود ) ، خیلیی چیزا یاد گرفت ، خیلیییی...
میخوام دو تا از تجربه هامو که به بحثمون مربوطه باهاتون در میون بزارم :
یه روز یکی از معلمای دبیرستانم اومد نونوایی ، سلام علیک کردیم و با هم یکم گپ زدیم ، بین صحبتمون یهویی رو به صاحب نونوایی کرد و گفت "دیگه دانش آموزایی که زیر دست من بودن بهتر از این نمیشن ، تهش دیگه نونوایی!..." یه پوزخند ملیحی هم تحویل داد ( صدای له شدن استخونای شخصیتمو تو گوشم حس کردم ، ولی چیزی نمی تونستم بگم ، چون لباس نونوایی تنم بود و داشتم نون از تنور میدادم دستش ، اونم نظرشو در مورد علیی که تو نونوایی "حمالی" میکرد گفت!...
یه روز تقریبا اولای پخت بود ، داشتم کف نونوایی رو جارو میزدم که شاتر زنگ زد و گفت یکی از مدیرای ادارات میاد نون ببره ، حواست باشه ، چند دقیقه بعد یه ماشین جلو نونوایی ایستاد ، متوجه شدم خودشه ( میشناختم اون مدیرو ) منتظر موندم پیاده شه و بیاد نون بگیره طبق معمول ، دیدم ماشینو خاموش کرد و سرگرم بازی با گوشیش شد! ، با خودم گفتم نکنه اون نیست ، رفتم سمت ماشینش ، شیشرو داد پایین گفت 30 تا ! ، برگشتم و نونارو شماره کردم براش بردم ، تا کمر خم شدم گذاشتم تو ماشینش ، همون طور که سرگرم گوشیش بود ، گفت با خودش حساب میکنم و گازشو گرفت رفت ، حس کردم همون طور که میرفت ، یه تیکه از شخصیتمو هم با خودش کشون کشون برد !...
اینارو گفتم که بازم تکرار کنم حواست به جایگاه اجتماعیت باشه!...
اگه راه ازدواجو انتخاب میکنی ، بازم من هیچ تجربه ای ندارم ، ولی بازم چنتا توصیه دارم برات رفیق:)
اینکه جایگاهی که درش هستی ، نوع و کیفیت خواستگاراتو تعیین میکنه ، یسریش دست خودت نیست ، مثل خونواده ای که درش به دنیا اومدی ( وضعیت فرهنگی و مالیشون ) ، جغرافیایی که درش به دنیا میای ، ریخت شناسیت و و و ، یه سری چیزا هم دست خودته ، اکشن و ری اکشن هایی که به محیط اطرافت میدی ( مثلا میتونی مقابل پسری که بهت شماره میده اخم کنی یا بعد چن بار دیدن و منت کشیدنش ، نرم شی و بشه کیس ازدواج باهات! ) ، اینکه مدام آدم های زندگیتو وسیله رسیدن به خواسته هات قرار بدی یا نه ( بدین معنی که مثلا گوشی میخوای ، اگه خونه بابا باشی ، "باابااااا گوشی بخر" و اگه خونه شوهر باشی "شووشووویییی گوشی میخری برااام"( لباتم غنچه میکنی!:) ) میخوام در این مورد بهت بگم سعی کن در شرایط الان استقلالتو حفظ کنی ، کار کردن واسه یه خانم تو محیط حال حاضر ایران یه چیز عجیبه ، ینی واااقعاااا سخته و سخته و سخت ، اگه خواستی کار کنی ، مدام حواست به مرزبندی های رفتاریت با محیط اطراف باشه!...
همه ی اینارو گفتم که بهت بگم توی داستان ازدواج ، چشاتو باز کن ، برای فرار از شرایط نه چندان بدت شاید ، نیوفتی تو یه چاهی که...:)
خب بپردازیم به داستان سربازی ، خلاصه در موردش حرف میزنم و رد میشم ، به نظرم خدمت کردن اجباری واسه یه حکومتی که هیچ کاری واست انجام نداده و نمیده چیزی نیست جز حماقت!... ( نظر شخصیمه... )
این همه حرف زدم تا برسم به گروه چهارم ، کسایی که میخوان زمان بخرن واسه خودشون و مجدد کنکور بدن ، ببین دوست من ، اگه چز دسته چهارمی ، باس بهت بگم پاشو خودتو جم کن خرس گنده
، اینکه بشینی گریه کنی چیزی حل میشه ، اینکه از صب تا شب یه مشت چرا بچینی تو ذهنت دردی ازت دوا میکنه؟ جز اینه که داری به یه شکل دیگه تایمتو تلف میکنی؟!!
اگه میخوای دوباره بخونی پاشو یه قلم و کاغذ بردار ، هر کار اشتباهی که کردی لیست کن ، از اشتباهای زندگی شخصیت گرفته تا شیوه ی نادرست خوندن یه درس...
مفصل که نوشتی ، جلوش راه حل بنویس ، مزخرف نه ، راه حل درست و حسابی! ، درست همین موقعاس که یه سری فکر با این مضمونا میاد تو ذهنت که اگه نشه چی ، عمرا که من بتونم ، حالا یه ماه دیگه شروع کنم یکم استراحت کنم از این حال و هوا در بیام و و و ، راه حلی که من بهت پیشنهاد میدم اینکه که دستتو ببری پس ، بیاری پیش ، بکوبی بر دهاان این افکار و با این جمله ی " اگه بخونم حتما میشه! " افکارتو جمع و جور کنی!...
بعدش کم کم و نرم نرم ، مثلا واسه یه درس برنامه بریز و شروع کن ، بعدش که راه افتادی کم کم درسای دیگرم بیار وسط...
ببین بیا همین اول تکلیفتو با خودت روشن کن ، مسیر زندگیت از " درست درس خوندن" میگذره یا نه ، حالا که جوابت با اجازه بزرگترا بله هستمیخوام یه چیز خفن یادت بدم
:
تکنیک به من چه!: این تکنیک فوق العاده بیان میدارد کسی که میخواهد درس بخواند ، در مورد هر مطلب غیر درسی پوکر شده و با جمله ی " به من چه " از آن میگذرد !
در مقابل اینکه دختر شوهر عمه مامانت رتبش خوب شده چی کار میکنی؟؟ پوکر شده و به من چه ای نثار خودت میکنی!
در مقابل آشفته شدن شرایط ( بحث پدر و مادر ، دعوای عمو و عمه و و و ) چه میکنی؟؟ مجددا پوکر شده و میروی سر درست!
در مقابل افزایش قیمت دلار چی؟؟ اینجا دیگه پوکر نمیشی ، چنتا دشنام به باعث و بانیش میدی بعد میری سر درست!
خب همینا دیگه ، فقط دوست من حواست به تایم باشه ، خیلی زود میگذره...
امیدوارم واستون مفید باشه حرفایی که زدم و حسااابی موفق باشید
31 شهریور99 -
دریا دریایی
اولا اینکه مشاورا معمولا زیاد واسه عمه هاشون حرف میزنن، جدی نگیرید
دوما اینکه پشت کنکور موندن به خودی خود که سخت نیست ، بستگی به خودتون داره ، میتونید سختش کنید واسه خودتون میتونید هم یه سال فوق العاده ازش بکشید بیرون...
اگه یه رفیق با رابطه یکم عمیق تر این حرفارو بهم میزد ، بهش میگفتم مگه 4 سالته که قدرت تصمیم گیری نداری داری میری تو دل ماجرایی که خودت نمی دونی چی برات اتفاق خواهد افتاد...
ببینید 2 حالت داره ، یا رتبتون اوکیه ( یا حتی اوکیه نیست ) و میخوان برید دانشگاه ، خب دست دست کردن نداره ، دفترچه انتخاب رشته رو بردارید ، بر اساس رتبتون و علاقه و همچنین با توجه به قبولی های سال پیش انتخاب رشته کنید
اگه رتبتون اوکیه نیست و دلتون میخواد رشته و دانشگاه بهتری بخونید ، خب پاشید شروع کنید ، حالا اینکه مش غضنفر چی میگه و شوهر ننه قمر چه نظری داره مهم نیست!...
یادتون باشه زندگی خودتونه ، هر تصمیمی بگیرید تهش به خودتون برمیگرده ، همه ی اونایی هم که دارن الان نظرشونو میگن یا به راهی شمارو تشویق میکنن چن هفته دیگه میرن سراغ کار خودشون و به قول معروف دریا میمونه و حوضش@dr-es78 چند وقت ساعت مطالعه بالایی داشتم (در حد 14 ساعت) ولی الان دستم به کار نمیره .. چند وقته خوب درس نخوندم!! چیکار کنم( با خوندن درس مشکلی ندارم ولی وقتی به نوشتن جزوه فکر میکنم و از اونجایی که در جزوه نوشتن وسواس دارم و وقت و انرژیمو میگیره دیگه نمیخوام طرف درس برم) البته شاید به خاطر اینکه با فیلم اموزشی درس میخونم و بهتر باشه دیگه طرف فیلم نرم و با کتاب کمک اوزشی در بخونم تا نیاز به جزوه نوشتن نباشه....نمیدونم؟؟
-
دریا دریایی
اولا اینکه مشاورا معمولا زیاد واسه عمه هاشون حرف میزنن، جدی نگیرید
دوما اینکه پشت کنکور موندن به خودی خود که سخت نیست ، بستگی به خودتون داره ، میتونید سختش کنید واسه خودتون میتونید هم یه سال فوق العاده ازش بکشید بیرون...
اگه یه رفیق با رابطه یکم عمیق تر این حرفارو بهم میزد ، بهش میگفتم مگه 4 سالته که قدرت تصمیم گیری نداری داری میری تو دل ماجرایی که خودت نمی دونی چی برات اتفاق خواهد افتاد...
ببینید 2 حالت داره ، یا رتبتون اوکیه ( یا حتی اوکیه نیست ) و میخوان برید دانشگاه ، خب دست دست کردن نداره ، دفترچه انتخاب رشته رو بردارید ، بر اساس رتبتون و علاقه و همچنین با توجه به قبولی های سال پیش انتخاب رشته کنید
اگه رتبتون اوکیه نیست و دلتون میخواد رشته و دانشگاه بهتری بخونید ، خب پاشید شروع کنید ، حالا اینکه مش غضنفر چی میگه و شوهر ننه قمر چه نظری داره مهم نیست!...
یادتون باشه زندگی خودتونه ، هر تصمیمی بگیرید تهش به خودتون برمیگرده ، همه ی اونایی هم که دارن الان نظرشونو میگن یا به راهی شمارو تشویق میکنن چن هفته دیگه میرن سراغ کار خودشون و به قول معروف دریا میمونه و حوضش -
@dr-es78 چند وقت ساعت مطالعه بالایی داشتم (در حد 14 ساعت) ولی الان دستم به کار نمیره .. چند وقته خوب درس نخوندم!! چیکار کنم( با خوندن درس مشکلی ندارم ولی وقتی به نوشتن جزوه فکر میکنم و از اونجایی که در جزوه نوشتن وسواس دارم و وقت و انرژیمو میگیره دیگه نمیخوام طرف درس برم) البته شاید به خاطر اینکه با فیلم اموزشی درس میخونم و بهتر باشه دیگه طرف فیلم نرم و با کتاب کمک اوزشی در بخونم تا نیاز به جزوه نوشتن نباشه....نمیدونم؟؟
Mohammad Javad Mo Ja
سلام
نکته اول اینکه باید بهت تبریک بگم که نگران درس نخوندنت هستی ، همین که متوجهی همین روزایی که میگذره و تو درس نمیخونی ، یه روزی میشه طناب دار آرزوهات!...
نکته دوم اینکه بیا با هم یبار چیزی رو که نوشتی تحلیل کنیم :
گفتی که جزوه نوشتن وقت و انژیتو میگیره ! ، خب مگه قراره وقت و انرژیت واسه چیز دیگه ای جز درس خوندن صرف بشه؟!
شاید منظورت این بوده که راندمان کاریت پایین میاد ، بدین معنا که حجم درسی که میخونی نسبت به تایمی که صرف میکنی پایینه ، خب در این مورد باید بهت بگم پایینه که هست ! ، به اندازه کافی وقت داری عزیزم ، هیچ وقت کیفیت رو فدای کمیت نکن...
در ادامه گفتی که بهتره شیوه درس خوندنتو عوض کنی ، خب دو حالت داره ، یا همین سبکی که داری جلو میری منجر به یادگیریت میشه یا نه ، اگه پاسخ مثبته که اصلا لزومی نداره روشتو عوض کنی ( چرا که تو داری الان یه کار فوق العاده میکنی ، در ادامه بهت میگم که چرا ! ) یا پاسخت منفیه که حتما باید این کارو بکنی ، تا انتهای مهر ماه به خودت وقت بده و شیوه های مختلفو امتحان کن...
حالا حتما یه علامت سوال تو ذهنت ایجاد شد که چرا گفتم داری یه کار فوق العاده انجام میدی ، چشاتو ببند ! برو یه هفته پایانی کنکور ! ، یک هفته فرصت داری واسه مرور حدود 27 کتاب که هر کدوم اگه 100 صفحه خوندنی محض در نظر بگیریم میشه 2700 صفحه در 8 فیلد مختلف!!
اینجا همون نقطه ایه که جزوه هایی که نوشتی به کمکت میان و با افزایش سرعتت تو مرور به شکل عجیبی بهت اعتماد به نفس میدن... ( این داستان یه شرط داره ، اینکه جزوه نویسی نکنی ، خلاصه نویسی کنی! اینا دو تا چیز متفاوته ، اگه داری متن کتابو جزوه میکنی یا جزوه ای که ماه پیش نوشتی رو حوصله نداری بخونی حتما که روشتو عوض کن چون داری یه نوشته بیهوده تهیه میکنی!! )
یه راه بهت پیشنهاد بدم واسه شروع مجددت ، اینکه درس به درس شروع کن واسه برگشت به چرخه درست مطالعت ، ینی یه پلن کلی از یه درس تهیه کن ( مثلا توی درس دینی ، ما اگه اشتباه نکنم 34 تا درس داریم ، 34 تا مربع تهیه کن واسه خودت ، بزار جلو روت ، هر روزی که یه درسو خوندی اونجا علامت بزن ) این کار فوق العاده موثره ، اولا بهت نشون میده کجای کاری و چه حجم مطالعه ای داشتی ، دوما همین تیک ها بهت انگیزه میده واسه ادامه راه:)...
منتظر برگشتت به روزای اوج هستم( حتما از اوضاع درسیت بگو که اگه لازم شد چوب معلم و اینا
)
موفق باشی -
سلام رفقای کوچیک تر من
جایگاهی رو که شما امروز درش ایستادید ، من سه مرتبه تجربش کردم!
اتمسفری که تو مغزت مدام این جمله تکرا میشه که چرا اینجوری شد ، چرا نشد که منم مثل فلان رفیق یا دختر یا پسر فلان فامیل رتبه خوبی بیارم
اگه فک کردی میخوام با همون جمله ی کلیشه ایه "کنکور یه مرحله از زندگیه " دلداریت بدم و تو هم بعد خوندن این متن با خودت بگی خب حالا عیبی داره و یه راه خیالی بیاری تو مخت و بعدم کم کم اشتباهاتو فراموش کنی و بیوفتی تو یه سیکل معیوب " حالا سال آینده انشاا..." سخت در اشتباهی
بزار نوار زندگیتو بزارم رو دور تند!
چند روز که بگذره ، چند تا راه مقابل خودت میبینی:
ممکنه با همون رتبه ای که آوردی انتخاب رشته کنی و بری دانشگاه ، حالا هر رشته و هر شهری
اگه دختر باشی شاید فکر ازدواج بیوفته تو مخت و بی خیال درس بشی و منتظر اون مرد رویاهات بشینی تو خونه
اگه پسر باشی غول سربازی رو رو سرت احساس میکنی و با این جمله که "برو سربازی راحت شی" ممکنه این مسیرو انتخاب کنی
یه عده ی قابل توجهی هم میمونن واسه کنکور سال بعد که به قول خودشون حقشونو از کنکور بگیرن!...
اگر راه اولو انتخاب کردی ، برات آرزوی موفقیت میکنم
من توی این راه هیچ تجربه ی ندارم ، ولی میخوام بهت بگم حواست به طبقه اجتماعیت باشه! میگی ینی چی؟ میگی تو این حال بد اعلام نتایج تو از طبقه اجتماعی حرف میزنی؟ میگم اره ، چون اینو تجرش کردم ، رفیق ، یادت باشه آدما بر اساس جایگاهی که درش هستی ، شغلی که داری ، تحصیلاتی که داری ، پول تو جیبت و شخصیت اجتماعیت بهت ری اکشن میدن ، نه اون چیزی که تو ذهنت از خودت ساختی!...
بزار یه مثال بزنم ، سال دومی که پشت کنکور موندم ، تصمیم گرفتم برم نونوایی یه تایمی کار کنم ( یکی از بهترین و درست ترین تصمیمای زندگیم بود ) ، خیلیی چیزا یاد گرفت ، خیلیییی...
میخوام دو تا از تجربه هامو که به بحثمون مربوطه باهاتون در میون بزارم :
یه روز یکی از معلمای دبیرستانم اومد نونوایی ، سلام علیک کردیم و با هم یکم گپ زدیم ، بین صحبتمون یهویی رو به صاحب نونوایی کرد و گفت "دیگه دانش آموزایی که زیر دست من بودن بهتر از این نمیشن ، تهش دیگه نونوایی!..." یه پوزخند ملیحی هم تحویل داد ( صدای له شدن استخونای شخصیتمو تو گوشم حس کردم ، ولی چیزی نمی تونستم بگم ، چون لباس نونوایی تنم بود و داشتم نون از تنور میدادم دستش ، اونم نظرشو در مورد علیی که تو نونوایی "حمالی" میکرد گفت!...
یه روز تقریبا اولای پخت بود ، داشتم کف نونوایی رو جارو میزدم که شاتر زنگ زد و گفت یکی از مدیرای ادارات میاد نون ببره ، حواست باشه ، چند دقیقه بعد یه ماشین جلو نونوایی ایستاد ، متوجه شدم خودشه ( میشناختم اون مدیرو ) منتظر موندم پیاده شه و بیاد نون بگیره طبق معمول ، دیدم ماشینو خاموش کرد و سرگرم بازی با گوشیش شد! ، با خودم گفتم نکنه اون نیست ، رفتم سمت ماشینش ، شیشرو داد پایین گفت 30 تا ! ، برگشتم و نونارو شماره کردم براش بردم ، تا کمر خم شدم گذاشتم تو ماشینش ، همون طور که سرگرم گوشیش بود ، گفت با خودش حساب میکنم و گازشو گرفت رفت ، حس کردم همون طور که میرفت ، یه تیکه از شخصیتمو هم با خودش کشون کشون برد !...
اینارو گفتم که بازم تکرار کنم حواست به جایگاه اجتماعیت باشه!...
اگه راه ازدواجو انتخاب میکنی ، بازم من هیچ تجربه ای ندارم ، ولی بازم چنتا توصیه دارم برات رفیق:)
اینکه جایگاهی که درش هستی ، نوع و کیفیت خواستگاراتو تعیین میکنه ، یسریش دست خودت نیست ، مثل خونواده ای که درش به دنیا اومدی ( وضعیت فرهنگی و مالیشون ) ، جغرافیایی که درش به دنیا میای ، ریخت شناسیت و و و ، یه سری چیزا هم دست خودته ، اکشن و ری اکشن هایی که به محیط اطرافت میدی ( مثلا میتونی مقابل پسری که بهت شماره میده اخم کنی یا بعد چن بار دیدن و منت کشیدنش ، نرم شی و بشه کیس ازدواج باهات! ) ، اینکه مدام آدم های زندگیتو وسیله رسیدن به خواسته هات قرار بدی یا نه ( بدین معنی که مثلا گوشی میخوای ، اگه خونه بابا باشی ، "باابااااا گوشی بخر" و اگه خونه شوهر باشی "شووشووویییی گوشی میخری برااام"( لباتم غنچه میکنی!:) ) میخوام در این مورد بهت بگم سعی کن در شرایط الان استقلالتو حفظ کنی ، کار کردن واسه یه خانم تو محیط حال حاضر ایران یه چیز عجیبه ، ینی واااقعاااا سخته و سخته و سخت ، اگه خواستی کار کنی ، مدام حواست به مرزبندی های رفتاریت با محیط اطراف باشه!...
همه ی اینارو گفتم که بهت بگم توی داستان ازدواج ، چشاتو باز کن ، برای فرار از شرایط نه چندان بدت شاید ، نیوفتی تو یه چاهی که...:)
خب بپردازیم به داستان سربازی ، خلاصه در موردش حرف میزنم و رد میشم ، به نظرم خدمت کردن اجباری واسه یه حکومتی که هیچ کاری واست انجام نداده و نمیده چیزی نیست جز حماقت!... ( نظر شخصیمه... )
این همه حرف زدم تا برسم به گروه چهارم ، کسایی که میخوان زمان بخرن واسه خودشون و مجدد کنکور بدن ، ببین دوست من ، اگه چز دسته چهارمی ، باس بهت بگم پاشو خودتو جم کن خرس گنده
، اینکه بشینی گریه کنی چیزی حل میشه ، اینکه از صب تا شب یه مشت چرا بچینی تو ذهنت دردی ازت دوا میکنه؟ جز اینه که داری به یه شکل دیگه تایمتو تلف میکنی؟!!
اگه میخوای دوباره بخونی پاشو یه قلم و کاغذ بردار ، هر کار اشتباهی که کردی لیست کن ، از اشتباهای زندگی شخصیت گرفته تا شیوه ی نادرست خوندن یه درس...
مفصل که نوشتی ، جلوش راه حل بنویس ، مزخرف نه ، راه حل درست و حسابی! ، درست همین موقعاس که یه سری فکر با این مضمونا میاد تو ذهنت که اگه نشه چی ، عمرا که من بتونم ، حالا یه ماه دیگه شروع کنم یکم استراحت کنم از این حال و هوا در بیام و و و ، راه حلی که من بهت پیشنهاد میدم اینکه که دستتو ببری پس ، بیاری پیش ، بکوبی بر دهاان این افکار و با این جمله ی " اگه بخونم حتما میشه! " افکارتو جمع و جور کنی!...
بعدش کم کم و نرم نرم ، مثلا واسه یه درس برنامه بریز و شروع کن ، بعدش که راه افتادی کم کم درسای دیگرم بیار وسط...
ببین بیا همین اول تکلیفتو با خودت روشن کن ، مسیر زندگیت از " درست درس خوندن" میگذره یا نه ، حالا که جوابت با اجازه بزرگترا بله هستمیخوام یه چیز خفن یادت بدم
:
تکنیک به من چه!: این تکنیک فوق العاده بیان میدارد کسی که میخواهد درس بخواند ، در مورد هر مطلب غیر درسی پوکر شده و با جمله ی " به من چه " از آن میگذرد !
در مقابل اینکه دختر شوهر عمه مامانت رتبش خوب شده چی کار میکنی؟؟ پوکر شده و به من چه ای نثار خودت میکنی!
در مقابل آشفته شدن شرایط ( بحث پدر و مادر ، دعوای عمو و عمه و و و ) چه میکنی؟؟ مجددا پوکر شده و میروی سر درست!
در مقابل افزایش قیمت دلار چی؟؟ اینجا دیگه پوکر نمیشی ، چنتا دشنام به باعث و بانیش میدی بعد میری سر درست!
خب همینا دیگه ، فقط دوست من حواست به تایم باشه ، خیلی زود میگذره...
امیدوارم واستون مفید باشه حرفایی که زدم و حسااابی موفق باشید
31 شهریور99@dr-es78 سلام
تمام حرفای امید بخش شما یه طرف، این تکنیک به من چه هم یه طرف باید بگم این تکنیک خیلی بجا بود و موثر دستتون درد نکنه بخاطر یادآوری این نکته مهم که دانش آموز کنکوری نباید درگیر حواشی بشه
بسیار عالی بود درکل -
سلام رفقای کوچیک تر من
جایگاهی رو که شما امروز درش ایستادید ، من سه مرتبه تجربش کردم!
اتمسفری که تو مغزت مدام این جمله تکرا میشه که چرا اینجوری شد ، چرا نشد که منم مثل فلان رفیق یا دختر یا پسر فلان فامیل رتبه خوبی بیارم
اگه فک کردی میخوام با همون جمله ی کلیشه ایه "کنکور یه مرحله از زندگیه " دلداریت بدم و تو هم بعد خوندن این متن با خودت بگی خب حالا عیبی داره و یه راه خیالی بیاری تو مخت و بعدم کم کم اشتباهاتو فراموش کنی و بیوفتی تو یه سیکل معیوب " حالا سال آینده انشاا..." سخت در اشتباهی
بزار نوار زندگیتو بزارم رو دور تند!
چند روز که بگذره ، چند تا راه مقابل خودت میبینی:
ممکنه با همون رتبه ای که آوردی انتخاب رشته کنی و بری دانشگاه ، حالا هر رشته و هر شهری
اگه دختر باشی شاید فکر ازدواج بیوفته تو مخت و بی خیال درس بشی و منتظر اون مرد رویاهات بشینی تو خونه
اگه پسر باشی غول سربازی رو رو سرت احساس میکنی و با این جمله که "برو سربازی راحت شی" ممکنه این مسیرو انتخاب کنی
یه عده ی قابل توجهی هم میمونن واسه کنکور سال بعد که به قول خودشون حقشونو از کنکور بگیرن!...
اگر راه اولو انتخاب کردی ، برات آرزوی موفقیت میکنم
من توی این راه هیچ تجربه ی ندارم ، ولی میخوام بهت بگم حواست به طبقه اجتماعیت باشه! میگی ینی چی؟ میگی تو این حال بد اعلام نتایج تو از طبقه اجتماعی حرف میزنی؟ میگم اره ، چون اینو تجرش کردم ، رفیق ، یادت باشه آدما بر اساس جایگاهی که درش هستی ، شغلی که داری ، تحصیلاتی که داری ، پول تو جیبت و شخصیت اجتماعیت بهت ری اکشن میدن ، نه اون چیزی که تو ذهنت از خودت ساختی!...
بزار یه مثال بزنم ، سال دومی که پشت کنکور موندم ، تصمیم گرفتم برم نونوایی یه تایمی کار کنم ( یکی از بهترین و درست ترین تصمیمای زندگیم بود ) ، خیلیی چیزا یاد گرفت ، خیلیییی...
میخوام دو تا از تجربه هامو که به بحثمون مربوطه باهاتون در میون بزارم :
یه روز یکی از معلمای دبیرستانم اومد نونوایی ، سلام علیک کردیم و با هم یکم گپ زدیم ، بین صحبتمون یهویی رو به صاحب نونوایی کرد و گفت "دیگه دانش آموزایی که زیر دست من بودن بهتر از این نمیشن ، تهش دیگه نونوایی!..." یه پوزخند ملیحی هم تحویل داد ( صدای له شدن استخونای شخصیتمو تو گوشم حس کردم ، ولی چیزی نمی تونستم بگم ، چون لباس نونوایی تنم بود و داشتم نون از تنور میدادم دستش ، اونم نظرشو در مورد علیی که تو نونوایی "حمالی" میکرد گفت!...
یه روز تقریبا اولای پخت بود ، داشتم کف نونوایی رو جارو میزدم که شاتر زنگ زد و گفت یکی از مدیرای ادارات میاد نون ببره ، حواست باشه ، چند دقیقه بعد یه ماشین جلو نونوایی ایستاد ، متوجه شدم خودشه ( میشناختم اون مدیرو ) منتظر موندم پیاده شه و بیاد نون بگیره طبق معمول ، دیدم ماشینو خاموش کرد و سرگرم بازی با گوشیش شد! ، با خودم گفتم نکنه اون نیست ، رفتم سمت ماشینش ، شیشرو داد پایین گفت 30 تا ! ، برگشتم و نونارو شماره کردم براش بردم ، تا کمر خم شدم گذاشتم تو ماشینش ، همون طور که سرگرم گوشیش بود ، گفت با خودش حساب میکنم و گازشو گرفت رفت ، حس کردم همون طور که میرفت ، یه تیکه از شخصیتمو هم با خودش کشون کشون برد !...
اینارو گفتم که بازم تکرار کنم حواست به جایگاه اجتماعیت باشه!...
اگه راه ازدواجو انتخاب میکنی ، بازم من هیچ تجربه ای ندارم ، ولی بازم چنتا توصیه دارم برات رفیق:)
اینکه جایگاهی که درش هستی ، نوع و کیفیت خواستگاراتو تعیین میکنه ، یسریش دست خودت نیست ، مثل خونواده ای که درش به دنیا اومدی ( وضعیت فرهنگی و مالیشون ) ، جغرافیایی که درش به دنیا میای ، ریخت شناسیت و و و ، یه سری چیزا هم دست خودته ، اکشن و ری اکشن هایی که به محیط اطرافت میدی ( مثلا میتونی مقابل پسری که بهت شماره میده اخم کنی یا بعد چن بار دیدن و منت کشیدنش ، نرم شی و بشه کیس ازدواج باهات! ) ، اینکه مدام آدم های زندگیتو وسیله رسیدن به خواسته هات قرار بدی یا نه ( بدین معنی که مثلا گوشی میخوای ، اگه خونه بابا باشی ، "باابااااا گوشی بخر" و اگه خونه شوهر باشی "شووشووویییی گوشی میخری برااام"( لباتم غنچه میکنی!:) ) میخوام در این مورد بهت بگم سعی کن در شرایط الان استقلالتو حفظ کنی ، کار کردن واسه یه خانم تو محیط حال حاضر ایران یه چیز عجیبه ، ینی واااقعاااا سخته و سخته و سخت ، اگه خواستی کار کنی ، مدام حواست به مرزبندی های رفتاریت با محیط اطراف باشه!...
همه ی اینارو گفتم که بهت بگم توی داستان ازدواج ، چشاتو باز کن ، برای فرار از شرایط نه چندان بدت شاید ، نیوفتی تو یه چاهی که...:)
خب بپردازیم به داستان سربازی ، خلاصه در موردش حرف میزنم و رد میشم ، به نظرم خدمت کردن اجباری واسه یه حکومتی که هیچ کاری واست انجام نداده و نمیده چیزی نیست جز حماقت!... ( نظر شخصیمه... )
این همه حرف زدم تا برسم به گروه چهارم ، کسایی که میخوان زمان بخرن واسه خودشون و مجدد کنکور بدن ، ببین دوست من ، اگه چز دسته چهارمی ، باس بهت بگم پاشو خودتو جم کن خرس گنده
، اینکه بشینی گریه کنی چیزی حل میشه ، اینکه از صب تا شب یه مشت چرا بچینی تو ذهنت دردی ازت دوا میکنه؟ جز اینه که داری به یه شکل دیگه تایمتو تلف میکنی؟!!
اگه میخوای دوباره بخونی پاشو یه قلم و کاغذ بردار ، هر کار اشتباهی که کردی لیست کن ، از اشتباهای زندگی شخصیت گرفته تا شیوه ی نادرست خوندن یه درس...
مفصل که نوشتی ، جلوش راه حل بنویس ، مزخرف نه ، راه حل درست و حسابی! ، درست همین موقعاس که یه سری فکر با این مضمونا میاد تو ذهنت که اگه نشه چی ، عمرا که من بتونم ، حالا یه ماه دیگه شروع کنم یکم استراحت کنم از این حال و هوا در بیام و و و ، راه حلی که من بهت پیشنهاد میدم اینکه که دستتو ببری پس ، بیاری پیش ، بکوبی بر دهاان این افکار و با این جمله ی " اگه بخونم حتما میشه! " افکارتو جمع و جور کنی!...
بعدش کم کم و نرم نرم ، مثلا واسه یه درس برنامه بریز و شروع کن ، بعدش که راه افتادی کم کم درسای دیگرم بیار وسط...
ببین بیا همین اول تکلیفتو با خودت روشن کن ، مسیر زندگیت از " درست درس خوندن" میگذره یا نه ، حالا که جوابت با اجازه بزرگترا بله هستمیخوام یه چیز خفن یادت بدم
:
تکنیک به من چه!: این تکنیک فوق العاده بیان میدارد کسی که میخواهد درس بخواند ، در مورد هر مطلب غیر درسی پوکر شده و با جمله ی " به من چه " از آن میگذرد !
در مقابل اینکه دختر شوهر عمه مامانت رتبش خوب شده چی کار میکنی؟؟ پوکر شده و به من چه ای نثار خودت میکنی!
در مقابل آشفته شدن شرایط ( بحث پدر و مادر ، دعوای عمو و عمه و و و ) چه میکنی؟؟ مجددا پوکر شده و میروی سر درست!
در مقابل افزایش قیمت دلار چی؟؟ اینجا دیگه پوکر نمیشی ، چنتا دشنام به باعث و بانیش میدی بعد میری سر درست!
خب همینا دیگه ، فقط دوست من حواست به تایم باشه ، خیلی زود میگذره...
امیدوارم واستون مفید باشه حرفایی که زدم و حسااابی موفق باشید
31 شهریور99