-
امیررضا فلاح نژاد الا ای یار دیرین سفر ها
چه خوش با تو گذر از دردسرهاا -
@r-nil-par
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا -
امیررضا فلاح نژاد
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنجروز دریابی -
@r-nil-par
یا رب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی
ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا -
امیررضا فلاح نژاد
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را -
H_R
آتش از شرم تو چون گل در خوی خونین نشست
زان خطی کز عارض آتش فشان انگیختنی -
@mahta-kamali
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور -
H_R رندان پارسی گو بخشندگان عمرند..
-
@r-nil-par
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار
کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد -
امیررضا فلاح نژاد
دل میرود زدستم صاحب دلان خدا را... -
@r-nil-par
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر -
امیررضا فلاح نژاد
زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی... -
@behnaz-hajizadeh در " مشاعره " گفته است:
امیررضا فلاح نژاد
زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی...یک قطره چشیدیدم زمینای محبت
گشتیم فنا زدریای محبت
-
Infinitie. A در " مشاعره " گفته است:
Dr.agon
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد بازز غفلت با تبه کاری به سر بردم جوانی را
کنون از زندگی سيرم نخواهم زندگانی را -
Infinitie. A در " مشاعره " گفته است:
Dr.agon
از سرزنش مردم دنیا چه ملال است
آوارگی کوی حسین عین کمال استتا بوده چشم عاشق در راه يار بود
بی آنكه وعده باشد در انتظار بوده -
H_R در " مشاعره " گفته است:
@mahta-kamali
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورحافظا دیدی که کنعان دلم بی ماه شد
عاقبت با اشک غم کوه امیدم کاه شد
گفته بودی یوسف گم گشته باز آید ولی
یوسف من تا قیامت همنشین چاه شد