جهاد مغنیه
-
سلام .
https://www.aparat.com/v/D3KGQ/سخنان_رهبر_درباره_جنگ_نرم
این جنگ واقعی هست
جنگ نرم ،میلیون ها برابر خطرناک تر از جنگ سخت است
-
-
-
شاید خیلی از شما بگید ،واقعا جنگ نرم خیلی خطرناک هست و ما آن را جدی نگرفتیم،اما خب الان چه کنیمکه از شر این جنگ وحشیانه در امان باشیم
۱-اهل بیت
۲-
-
%(#ff0000)[روز ۱۵ نوامبر ۲۰۰۰ خبر شهادت ادواردو آنیلی فرزند یکی از سرمایهداران بزرگ ایتالیایی که طی تحولی معنوی نه تنها به یک مسلمان شیعه و معتقد، بلکه به هواخواه جدی انقلاب اسلامی تبدیل شده بود، خبرساز شد. ادواردو در سال ۱۳۶۰ یکبار با امام خمینی هم ملاقات کرده بود.]%(#ff0000)[در کتاب «هدیه مسیح» درباره این دیدار آمده است: ادواردو آنیلی در خانه کوچک رهبر انقلاب در جماران به دیدار حضرت امام(ره) رفته بود و امام در حضور آیتالله خامنهای، حاج سیداحمد آقا، آقای هاشمی رفسنجانی و فخرالدین حجازی بر پیشانی او بوسه زدند. خبر دیدار یک مسلمان ایتالیایی با امام خمینی در روزنامههای آن زمان به نقل از دفتر حضرت امام در کنار اخبار سایر دیدارهای معظمله منتشر شد.]
%(#ff0000)[ادواردو پس از این دیدار خاطره انگیز نوشت: «به نام خدای بخشنده مهربان؛ یک شهروند از ایتالیا امروز به دیدار امامخمینی آمد. او برای ادای احترام به جمهوری اسلامی و شیعیان آمده است. او از بابت آنچه که انقلاب در پیشرفت هدف به نام خدا بر روی زمین در این عصر انجام داده از رهبر انقلاب تشکر کرد.» از آن پس ادواردو همیشه با شور و شعفی غیرقابل توصیف از آن دیدار یاد میکرد.]
-
- در آخرالزمان گروهی پیدا میشوند که
- نورسیده و نوجوان، کمفهم و کم عقلاند...
- اینان بدترین مخلوقاتند؛
- بهترین حرف هارا میزنند و
- بدترین کارهارا انجام میدهند
- سختگیرند و تندخو و
- زبانشان به قرآن روان است
- نماز میخوانند و نماز شما
- به پایآنها نمیرسد!
- روزه میگیرند و روزه شما
- به پایآنها نمیرسد!
- قرآن میخوانند و قرآنخواندن شما
- به پای آنها نمیرسد!
- و میپندارند که قرآن
- به نفع آنان است درحالیکه
- قرآن به ضرر آنان است ...
- قرآن از حلقومشان تجاوز نمیکند
- از دین خارج میشوند همانگونه که
- تیر از کمان خارج میشود ...
- آخرینشان همراه با دجال ظهور میکنند
- اینان سگان جهنم اند که اگر به آنها
- دست میافتم مثل قوم عاد آنهارا میکشتم...
- جنگ با آنها حقی است که
- بر عهده ی هر مسلمانی است
-
%(#ff0000)[روز ۱۵ نوامبر ۲۰۰۰ خبر شهادت ادواردو آنیلی فرزند یکی از سرمایهداران بزرگ ایتالیایی که طی تحولی معنوی نه تنها به یک مسلمان شیعه و معتقد، بلکه به هواخواه جدی انقلاب اسلامی تبدیل شده بود، خبرساز شد. ادواردو در سال ۱۳۶۰ یکبار با امام خمینی هم ملاقات کرده بود.]%(#ff0000)[در کتاب «هدیه مسیح» درباره این دیدار آمده است: ادواردو آنیلی در خانه کوچک رهبر انقلاب در جماران به دیدار حضرت امام(ره) رفته بود و امام در حضور آیتالله خامنهای، حاج سیداحمد آقا، آقای هاشمی رفسنجانی و فخرالدین حجازی بر پیشانی او بوسه زدند. خبر دیدار یک مسلمان ایتالیایی با امام خمینی در روزنامههای آن زمان به نقل از دفتر حضرت امام در کنار اخبار سایر دیدارهای معظمله منتشر شد.]
%(#ff0000)[ادواردو پس از این دیدار خاطره انگیز نوشت: «به نام خدای بخشنده مهربان؛ یک شهروند از ایتالیا امروز به دیدار امامخمینی آمد. او برای ادای احترام به جمهوری اسلامی و شیعیان آمده است. او از بابت آنچه که انقلاب در پیشرفت هدف به نام خدا بر روی زمین در این عصر انجام داده از رهبر انقلاب تشکر کرد.» از آن پس ادواردو همیشه با شور و شعفی غیرقابل توصیف از آن دیدار یاد میکرد.]
@jahad-20
این هم بگید که پدر این شهید مالک بزرگترین کارخانه های خودرو سازی دنیا از جمله فراری بوده است.
خدایا به ما هم لیاقت شهادت رو بده
-
زمان بادی است که می وزد، هم هست هم نیست آنان را که ریشه در خاک استوار دارند از طوفان هراسی نیست ، پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند ، آن روزها مانده و باد زمان ما را با خود برده است حقیقت همین است.
شهید آوینی -
-
دیروز داشتم فکر میکردم
بچه مذهبیا چقد تو منگنه اند؛
هرخطایی بکنن بقیه میزن پای اسلام
انگار یادمون میره که طرف
قبل اینکه مذهبی باشه آدمه؛
آدم هم دائم الخطاست ...
یه اشتباه بکنه همه میریزن سرش
که ای فلان فلان شده به اسم دین
داری چه غلطی میکنی و حیا کن!
زبان امر به معروف کردن هم
که بلد نیستیم الحمدلله ...
ته این کارامون چی میشه؟
یارو رد میده؛ میگه نخواستم آقا
این ادعای دین و مذهبو از رو خودم
برمیدارم حداقل کمتر حرف میشنوم
.
.
.
ادعای مذهبی بودن ندارم
ولی دیدم بچه هایی که واقعا
خیلی خوب دین دار بودن و واژه ی مذهبی بودن
بهشون میخورده
و به خاطر این دید اشتباه ما آسیب دیدن:( -
-
- ای شقایق های آتش گرفته! دل خونین ما شقایقی است که داغ شهادت شما را بر خود دارد . آیا آن روز نیز خواهد رسید که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟ سیدمرتضی آوینی
- نام: سید مرتضی
- نام خانوادگی: آوینی
- شهرت: سید شهیدان اهل قلم
- تحصیلات: فوق لیسانس معماری
- ولادت: شهر ری 1326
- شهادت: 20 فروردین 1372 فکه
- نحوه شهادت: انفجار مین
- مزاریادبود: بهشت زهرا قطعه 29
-
معرفی شهید آوینی از زبان خود شهید
من بچه شاه عبدالعظیم هستم و درخانه ای به دنیا آمده و بزرگ شده ام که درهر سوراخش که سر می کردی به یک خانواده دیگر نیز برمی خوردی .اینجانب - اکنون چهل و شش سال تمام دارم . درست سی و چهار سال پیش یعنی، درسال 1336 شمسی مطابق با 1956 میلادی در کلاس ششم ابتدائی نظام قدیم مشغول درس خواندن بودم . در آن سال انگلیس و فرانسه به کمک اسرائیل شتافته و به مصر حمله کردند و بنده هم به عنوان یک پسر بچه 13 - 12 ساله تحت تاثیر تبلیغات آن روز کشورهای عربی یک روزی روی تخته سیاه نوشتم: خلیج عقبه از آن ملت عرب است . وقتی زنگ کلاس را زدند و همه ما بچه ها سر جایمان نشستیم اتفاقا آقای مدیرمان آمد تا سری هم به کلاس ما بزند . وقتی این جمله را روی تخته سیاه دید پرسید: «این را که نوشته؟» صدا از کسی درنیامد من هم ساکت ، اما با حالتی پریشان سر جایم نشسته بودم .
ناگهان یکی از بچه ها بلند شد و گفت: «آقا اجازه؟ آقا، بگیم؟ این جمله را فلانی نوشته و اسم مرا به آقای مدیر گفت . آقای مدیر هم کلی سر و صدا کرد و خلاصه اینکه: «چرا وارد معقولات شدی؟» و در آخر گفت: «بیا دم در دفتر تا پرونده ات را بزنم زیر بغلت و بفرستمت خانه .» البته وساطت یکی از معلمین، کار را درست کرد و من فهمیدم که نباید وارد معقولات شد
ادامه.....
-
معرفی شهید آوینی از زبان خود شهید
عدها هم که در عالم نوجوانی و جوانی، گهگاه حرفهای گنده گنده و سؤالات قلمبه سلمبه می کردیم معمولا به زبان های مختلف حالیمان می کردند که وارد معقولات نباید بشویم . مثلا یادم است که در حدود سال های 50 - 45 با یکی از دوستان به منزل یک نقاش که همه اش از انار نقاشی می کشید، رفتیم . می گفتند از مریدهای عنقا است و درویش است . وقتی درباره عنقا و نقش انار سؤال می کردیم با یک حالت خاصی به ما می فهماند که به این زودی و راحتی نمی شود وارد معقولات شد . تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری نا آشنا هستم، خیر من از یک راه طی شده با شما حرف میزنم . من هم سالهای سال در یکی از دانشکده های هنری درس خوانده ام، به شبهای شعر و گالری های نقاشی رفته ام . موسیقی کلاسیک گوش داده ام . ساعتها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی دانستم گذرانده ام . من هم سال ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته ام . ریش پروفسوری و سبیل نیچه ای گذاشته ام و کتاب «انسان تک ساختی » هربرت مارکوز را - بی آنکه آن زمان خوانده باشم اش - طوری دست گرفته ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: «عجب فلانی چه کتاب هایی می خواند، معلوم است که خیلی می فهمد .» ... اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچارشده ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقا بپذیرم که «تظاهر به دانایی » هرگز جایگزین «دانایی » نمی شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با «تحصیل فلسفه » حاصل نمی آید . باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هرکس براستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت، و در نزد خویش نیز خواهد یافت .و حالا از یک راه طی شده با شما حرف می زنم . دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران هستم . اما کاری را که اکنون انجام می دهم نباید با تحصیلاتم مربوط دانست . حقیر هرچه آموخته ام از خارج دانشگاه است . بنده با یقین کامل می گویم که تخصص حقیقی درسایه تعهد اسلامی به دست می آید و لاغیر . قبل از انقلاب بنده فیلم نمی ساخته ام اگر چه با سینما آشنایی داشتم . اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است . اگر چه چیزی - اعم از کتاب یا مقاله - به چاپ نرسانده ام . با شروع انقلاب حقیر تمام نوشته های خویش را اعم از تراوشات فلسفی، داستان های کوتاه، اشعار و ... . در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس » باشد ننویسم و دیگر از خودم سخنی به میان نیاوردم . هنر امروز متاسفانه حدیث نفس است و هنرمندان گرفتار خودشان هستند . به فرموده خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی « رحمه الله علیه »
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
سعی کردم که خودم را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده ام . البته آنچه که انسان می نویسد همیشه تراوشات درونی خود او است - همه هنرها اینچنین اند کسی هم که فیلم می سازد اثر تراوشات درونی خود اوست - اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند آنگاه این خداست که در آثار ما جلوه گر می شود . حقیر اینچنین ادعائی ندارم اما سعی ام بر این بوده است .
با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم . بعدها ضرورت های موجود رفته رفته ما را به فیلمسازی برای جهاد سازندگی کشاند . در سال 59 به عنوان نمایندگان جهاد سازندگی به تلویزیون آمدیم و در گروه جهاد سازندگی که پیش از ما بوسیله کارکنان خود سازمان صدا وسیما تاسیس شده بود، مشغول به کار شدیم . یکی از دوستان ما در آن زمان «حسین هاشمی » بود که فوق لیسانس سینما داشت و همان روزها از کانادا آمده بود . او نیز به همراه ما به روستاها آمده بود تا بیل بزند . تقدیر این بود که بیل را کنار بگذاریم و دوربین برداریم . بعدها «حسین هاشمی » با آغاز تجاوزات مرزی رژیم بعث به جبهه رفت و در روز اول جنگ در قصر شیرین اسیر شد - به همراه یکی از برادران جهاد بنام «محمد رضا صراطی » - ما با چند تن از برادران دیگر، کار را تا امروز ادامه دادیم . حقیر هیچ کاری را مستقلا؟ انجام نداده ام که بتوانم نام ببرم . در همه فیلمهایی که در گروه جهاد سازندگی ساخته شده است سهم کوچکی نیز - اگر خدا قبول کند - به این حقیر می رسد و اگر خدا قبول نکند که هیچ .
به هر تقدیر، من فعالیت تجاری نداشته ام . آرشیتکت هستم! از سال 58 و 59 تاکنون بیش از یکصد فیلم ساخته ام که بعضی عناوین آنها را ذکر می کنم: مجموعه «خان گزیده ها» ، مجموعه «شش روز در ترکمن صحرا» ، «فتح خون » ، مجموعه «حقیقت » ، «گمگشتگان دیار فراموشی (بشاگرد)» ، مجموعه «روایت فتح » - نزدیک به هفتاد قسمت - و در چهارده قسمت اول از مجموعه «سراب » نیز مشاور هنری و سرپرست مونتاژ بوده ام . یک ترم نیز در دانشکده سینما تدریس کرده ام که چون مفاد مورد نظر من برای تدریس با طرح درس های دانشگاه همخوانی نداشت از ادامه تدریس در دانشگاه صرف نظر کردم . مجموعه مباحثی را که برای تدریس فراهم کرده بودم با بسط و شرح و تفسیر بیشتر در کتابی به نام «آینه جادو» - بالخصوص در مقاله ای با عنوان تاملاتی درباره سینما که نخستین بار در فصلنامه سینمایی فارابی به چاپ رسید - در انتشارات برگ به چاپ رسانده ام .
-
حاج قاسم:شهدا شهر وآزاد کردن
خاطره گویی شهید مصطفی صدر زاده -
من مسلمان هستم
اسلام کامل است اما من نیستم
اگر اشتباهی از من سر زد
آن را به من نسبت دهید
نه دینم@jahad-20 در جهاد مغنیه گفته است:
من مسلمان هستم
اسلام کامل است اما من نیستم
اگر اشتباهی از من سر زد
آن را به من نسبت دهید
نه دینم -
-
در دگرگونی روزگار ،گوهر مردان شناخته می شوند