سردار دل ها
-
#سردار-دل-ها
️ سردار شهید حاج قاسم سلیمانے:
خداوندا! ای قادر عزیز
و ای رحمان رزّاق،
پیشانے شڪر شرم
بر آستانت مےسایم
ڪه مرا در مسیرِ
فاطمهۍ اطهر و فرزندانش
در مذهب تشیّع
عطر حقیقے اسلام
قرار دادی و مرا از اشڪ بر
فرزندان علےبناَبےطالب
و فاطمهۍ اطهر بهرهمند نمودی.
چه نعمت عظمایی ڪه
بالاترین و ارزشمندترینِ
نعمتهایت است️#علمدار
-
#سردار دلها
خونی که از تو ریخته شد، دست کمی از خون شهدای کربلا ندارد. همگی شما در راه حق جانتان را دادید. همگی شما انسانهایی پاک سرشت بوده اید که گویی از همان اول جایتان روی زمین نبوده. شهادت مبارک ای شهید بزرگ ایران.
#علمدار -
#سردار دلها
رسم رفاقترسم رفاقت این است که شانه به شانه و دوشادوش زیستن و جنگیدن و زیارت رفتن و در آخر هم با هم پرکشیدن... در عراق که یکیشان را تنها می دیدند ناراحت میشدند که نکند برای یکی دگرشان اتفاقی افتاده که با هم نیستند. در آن زیارتهای دونفره، نماز جماعتهای دونفره، عکسهای دو نفره چه قراری با هم گذاشتند که اینگونه پرکشیدند و خاطره ها....
#رسم رفاقت
#علمدار -
#سردار دلها
شما به شهادت رسیدید،اما این را میخواهم بگویم که زنده نگهداشتن یادتون کمتر از شهادت نیست. تک تک جوانان ایرانی باید بدانند که اگر میخواهند برای همیشه کشورمان سربلند باشد،اگرمیخواهند که روی دشمن کم شود، باید یادتون را زنده نگه دارند. این کاریست که دست کمی از شهادت ندارد. تفکر سردار سلیمانی باید فراگیر
شود و ترس دشمن را چندین برابر کند.
همیشه 13 آنقدر هم عدد نحسی نبود, اما در دی ماه سال 1398 عدد 13 نحس ترین عدد روی کره ی زمین شد. در سیزدهم این ماه، سردار بزرگ ایران به شهادت رسید. بدنش در راه ایران تکه تکه شد. او جان داد تا مسیر درست باقی بماند. او جانش را فدای ایران کرد تا ایران و ایرانی همیشه سربلند باشد.
#علمدار
-
#سردار-دل-ها
خاطرات سردار
هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند...تا اینکه گفت: وقتی ابیعبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد..
#علمدار
-
#سردار دلها
بـے تو آواره ام
در خویش فرو ریختہ ام
اۍ همہ سقف و ستون
ای همہ آبادۍ من#شهیدانه
#حاج_قاسم #مرد_میدان
#علمدار -
https://uupload.ir/view/oo27_whatsapp_video_2020-07-24_at_15.06.31.mp4/اشک های رهبر عزیزمون در مراسم نماز حاج قاسم واقعا اشکم در اومد
-
#سردار_دلها
#مرد_میدان l #حاج_قاسمسجدهۍ نمازمعجزه اسٺ....
به خاک می افتی اما به آسمان میرسی#علمدار
-
#سردار-دل-ها
برشی از کتاب #از_چیزی_نمی_ترسیدم
️ دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملا بلند در پیادهرو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیادهرو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفتهام کرد. بدون توجه به عواقب آن، تصمیم به برخورد با او گرفتم.
️ پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه که جنب شهربانی مستقر بود. به سرعت با دوستم از پله های هتل پایین آمدم. آن قدر عصبانی بودم که عواقب این حمله برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفتوگو با هم شدند. برق آسا به آنها رسیدم. با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینیهایش فوران زد!
️ پلیس راهنمایی سوت زد. چون نزدیک شهربانی بود، دو پاسبان به سمت ما دویدند. با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. زیر یکی از تخت ها دراز کشیدم. تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند. قریب دو ساعت همه جا را گشتند؛ اما نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد، از هتل خارج شدم و به سمت خانه مان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود. حالا دیگر #از_چیزی_نمی_ترسیدم
#علمدار
-
#سردار-دل-ها
این چشم هاۍ
زیبا و مهربان
همان چشمهایۍ است
ڪه به هنگام نبرد
زَهره از دشمنان دین خدا
مےتِرڪاند...#علمدار
-
فرزاندان امام -
#سردار-دل-ها
در گلو بغض غریبےاست
نمےدانم چیست....
دل بریدن زِ تو جانا
بہخدا آسان نیست....#علمدار
-
#سردار دلها
نشسته باز خیالَت
ڪنار من امّا....
دلم براۍ خودت
تنگ مےشود چه ڪنم؟#حاج_قاسم
#علمدار -
#سردار-دل-هازندگی نامه شهید حاج قاسم سلیمانی
استان کرمان، شهرستان «رابر»، روستان قنات ملک، خانواده هفت نفره حاج حسن سلیمانی!قاسم فرزند سوم بود و با نان کشاورزی و لقمه حلال بزرگ شد. "نوجوان روستازاده، جهانی شد چون نام بلندی داشت" راهی کرمان شد، بنایی می کرد، درس می خواند، کاراته کار می کرد، برنامه و تدبیر داشت برای زندگیش، هوای برادر کوچکترش و دیگران را هم داشت. مربی رزمی شد؛ مجاهد بود. فرمانده شد، بنده بود. سردار شد، انقلابی بود. شهید شد، عاشق بود.
شهر و روستا ندارد. کشور و قاره ندارد. امکانات و... ندارد. آن چه که انسان را می سازد،همتی است که خدا به همه داده است. آن چه که زندگی ها را پیش می برد، عزم و اراده ای است که از لطف الهی سرازیر شده است. آن چه که انسان را جاودانه می کند و مؤثر، بندگی خداست. غفلت از خدا تمام آنچه که داریم را می برد. و گناه مانع شهادت!
منبع: کتاب حاج قاسم
#علمدار
-
#سردار-دل-ها
روایت خاطره:
فرش کوچکی انداخت گوشهی حیاط خانهی پدریاش توی آفتاب پیرمرد را از حمام آورد، روی فرش نشاند و سرش را خشک کرد. دست و پیشانیاش را میبوسید و میگفت: همهی دلخوشی من توی این دنیا، پدرمه. دوباره پیشانیاش را بوسید. خندید پدرش خندید
#علمدار
-
#سردار-دل-ها
هرکس را بخواهی عزت می دهی و هرکس را بخواهی خوار می کنی ...#علمدار
-
#سردار_دلها
لبخند تو پایان پریشانی هاست
#مرد_میدان
#علمدار -
#سردار-دل-ها
سپهبد سلیمانی:اگر این جمله معروف پیامبر (ص) را مبنا قرار بدهیم، میتوانیم این نتیجه را بگیریم که هر کس به فاطمه زهرا (س) سیلی زد، به پیامبر(ص) سیلی زده است.
فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی
#علمدار
-
#سردار دلها
ثانیه ها را می شمارم تا دوباره
درکنار هم باشیم
و حضورت زخم های
تنهایی ام را التیام ببخشد#زینب_حاج_قاسم
#علمدار
-
#سردار-دل-ها
برای ما بچه یتیم های حاج قاسم
بایدن و ترامپ فرقی ندارد، حکایت ما و آمریکا دیگر حکایت پدرکشتگی است...#علمدار