Skip to content
  • دسته‌بندی‌ها
  • 0 نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
  • جدیدترین پست ها
  • برچسب‌ها
  • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
  • دوره‌های آلاء
  • گروه‌ها
  • راهنمای آلاخونه
    • معرفی آلاخونه
    • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
    • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
    • استفاده از ابزارهای ادیتور
    • معرفی گروه‌ها
    • لینک‌های دسترسی سریع
پوسته‌ها
  • Light
  • Cerulean
  • Cosmo
  • Flatly
  • Journal
  • Litera
  • Lumen
  • Lux
  • Materia
  • Minty
  • Morph
  • Pulse
  • Sandstone
  • Simplex
  • Sketchy
  • Spacelab
  • United
  • Yeti
  • Zephyr
  • Dark
  • Cyborg
  • Darkly
  • Quartz
  • Slate
  • Solar
  • Superhero
  • Vapor

  • Default (بدون پوسته)
  • بدون پوسته
بستن
Brand Logo

آلاخونه

  • سوال یا موضوع جدیدی بنویس

  • سوال مشاوره ای
  • سوال زیست
  • سوال ریاضی
  • سوال فیزیک
  • سوال شیمی
  • سایر
  1. خانه
  2. بحث آزاد
  3. خــــــــــودنویس
دستاورد هایِ کوچکِ من🎈
AinoorA
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه و خیلی سرحال و شاد باشین خب از عنوان تاپیک یچیزایی مشخصه که قراره در مورد چی اینجا حرف بزنیم ولی بزارین توضیحات بیشتر بدم خیلی از ما یوقتایی هست که ممکنه احساس کنیم هیچ کاری نکردیم یا هیچ کاری ازمون برنمیاد و روزمون رو تلف کردیم و.. و ذهنمون ما رو با این افکار جور واجور و عجیب غریب مورد آزار قرار بده و احساس ناتوانی رو بهمون بده در حالی که در واقعیت اینطوری نیست و ما توانا تر از اون چیزی هستیم که توی ذهنمون هست اینجا قراره از موفقیت های کوچولومون حرف بزنیم و رونمایی کنیم تا به ذهنمون ثابت کنیم بفرما آقا دیدییی ما اینیم هر شب از کار های مثبت کوچولوتون بیاین و بگین و این حس مثبت و قشنگ مفید بودن رو به خودتون بدین مثلا کنکوری ها میتونن تموم شدن یه بخش از برنامه اشون رو بگن ، از انجام دادن کار هایی مثل مرتب کردن اتاق ، از گذروندن امتحانای سخت و آب دادن به گل ها و کلی کار کوچیک و مثبت دیگه منتظرتون هستم آلایی ها موفق باشین🥹️ دعوت میکنم از : @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء @دانشجویان-درس-خون @دانشجویان-پزشکی @دانشجویان-پیراپزشکی
بحث آزاد
تنهایی حوصله ندارم بیاین با هم نهایی بخونیم
د
سلام بچها هر ساعتی هر درسیو خوندین بیاین بگین این ساعت اینقدر فلان درس رو خوندم انگیزه میگیریم
بحث آزاد
بخدا سوالات اونقد سخت نیستن ولی وقتی میشینم سر جلسه اعداد کوه میشن واسم
د
بچها وقتی میشینم به ارومی حل میکنم سوالاتو میدونم حل میکنم مشکلی ندارم سر جلسه انگار اصن من نخوندم ی جوری میشم میترسم از سوالا مخصوصا سوالاتی ک عدد دارن عددا جلو چشام بزرگ میشن بخدا خنده داره ولی جدی میگم
بحث آزاد
من ِ فارغ 401 هم باید زمین ترمیم کنم؟؟
د
...............
بحث آزاد
شاید شد...چه میدانی؟!
Hg L 0H
مدت هاست که از نشست غبار سرد و تیره به قلبم میگذرد مدت هاست منِ تاریکِ گم شده، در خودم به دنبال روزنه هایی از نور میگردد نفس هایم سخت به جانم می نشینند اشک هایی که سرازیر نمی شوند وجود مرا به ستوه آورده اند دوست دارم بایستم سرم را بالا بگیرم و تا زمانی که صدایم خفه شود فریاد بزنم بماند در پس پرده ی خاکستری غم بماند که چه می شود... شاید شد....چه میدانی؟!
بحث آزاد
بحث آزاد
JaanaJ
دوستان من تازه وارو سایت شدم میخوام بدونم چطوری باید اسمم رو تغیر بدم درست کردم ولی باز دوباره اینو زده چیکار باید کنم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.........
بحث آزاد
تمام رو به اتمام
Hg L 0H
حس خفقان، حتی نفس کشیدن هم سخت شده گلویم فشرده تر از قبل راه هوا را بسته پروازی را آغاز کردم که در سرم مقصدش بهشتی برین بود اما اکنون و در این زمان نمیدانم کجا هستم پروازم به سمت جهنم است یا بهشت؟ میشود یا نمیشود تمام وجودم را پر کرده تمام احساسات کودکی از کوچک و بزرگ به مغزم هجوم آورده و دارد تمامِ من را آرام آرام از من میگیرد نکند اینجا جای من است؟ در سرِ کودکیِ من چنین رویایی شکل گرفته بود؟ قلبم سیاه و چشمانم تار شده اند هوای پریدن دارم اما نگار لحظه به لحظه در همان جایی قرار دارم که ایستاده بودم انگار نمیشود قدم از قدم برداشت میخواهم رها باشم از افکاری که مرا خفت میکنند و تا مرز خفه شدن من را به دنبال خود میکشانند میل به رهایی آزادی ام را هم از من گرفته... شوق پریدن آرام آرام گویی دارد تبدیل به میل سقوط میشود مبادا چنین روزی برسد... مبادا....
بحث آزاد
👣ردپا👣
اهوراا
Topic thumbnail image
بحث آزاد
خــــــــــودنویس
Dr-aculaD
Topic thumbnail image
بحث آزاد
به که باید دل بست؟
blossom.B
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت , همه از کینه پر است. هیچکس نیست که فریادِ پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید. نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر , قدمی راه محبت پوید. خط پیشانی هر جمع , خط تنهاییست. همه گلچینِ گلِ امروزند... در نگاه من و تو حسرت بی فرداییست. به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ نقش هر خنده که بر روی لبی می شکفد, نقشه‌ای شیطانیست. در نگاهی که تو را وسوسه ی عشق دهد حیله‌ای پنهانیست. خنده ها می شکفد بر لبها, تا که اشکی شکفد بر سرمژگان کسی. همه بر درد کسان می نگرند, لیک دستی نبرند از پی درمان کسی. زير لب زمزمه شادی مردم برخاست, هر کجا مرد توانائي بر خاک نشست . پرچم فتح برافرازد در خاطرِ خلق, هر زمان بر رخ تو هاله زَنَد گردِ شکست. به که بايد دل بست؟ به که شايد دل بست؟ از وفا نام مبر , آن که وفا خوست کجاست؟ ریشه ی عشق فسرد... واژه ی دوست گریخت... سخن از دوست مگو...عشق کجا؟دوست کجا؟ دست گرمی که زمهر , بفشارد دستت در همه شهر مجوی. گل اگر در دل باغ , بر تو لبخند زند بنگرش , لیک مبوی ! لب گرمی که زعشق , ننشیند به لبت به همه عمر مخواه ! سخنی کز سر راز , زده در جانت چنگ به لبت نیز مگوی ! چاه هم با من و تو بيگانه است نیِ صدبند برون آيد از آن... راز تو را فاش کند, درد دل گر بسر چاه کنی خنده ها بر غمِ تو دختر مهتاب زند گر شبي از سر غم آه کني. درد اگر سینه شکافد , نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو! استخوان تو اگر آب کند آتش غم, آب شو...آه مگو ! ديده بر دوز بدين بام بلند مهر و مه را بنگر ! سکه زرد و سپيدی که به سقف فلک است سکه نيرنگ است سکه ای بهر فريب من و تست سکه صد رنگ است . ما همه کودکِ خُرديم و همين زال فلک , با چنين سکه زرد , و همين سکه سيمينِ سپيد , ميفريبد ما را . آسمان با من و ما بيگانه زن و فرزند و در و بام و هوا , بيگانه خويش , در راه نفاق... دوست , در کار فريب... آشنا , بيگانه ... شاخه ی عشق شکست... آهوی مهر گریخت... تار پیوند گسست... به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟... -مهدی سهیلی
بحث آزاد
ای که با من ، آشنایی داشتی
blossom.B
اِی که با من، آشنایی داشتی ای که در من، آفتابی کاشتی ای که در تعبیرِ بی مقدارِ خویش عشق را، چون نردبام انگاشتی ای که چون نوری به تصویرت رسید پرده ها از پرده ات برداشتی پشتِ پرده چون نبودی جز دروغ بوده ها را با دروغ انباشتی اینک از جورِ تو و جولانِ درد می گریزم از هوای آشتی کاش حیوان، در دلت جایی نداشت کاش از انسان سایه ای می داشتی -فریدون فرخزاد
بحث آزاد
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است...
blossom.B
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري داني که رسيدن هنر گام زمان است تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي بنگر که زخون تو به هر گام نشان است آبي که برآسود زمينش بخورد زود دريا شود آن رود که پيوسته روان است باشد که يکي هم به نشاني بنشيند بس تير که در چله اين کهنه کمان است از روي تو دل کندنم آموخت زمانه اين ديده از آن روست که خونابه فشان است دردا و دريغا که در اين بازي خونين بازيچه ايام دل آدميان است دل برگذر قافله لاله و گل داشت اين دشت که پامال سواران خزان است روزي که بجنبد نفس باد بهاري بيني که گل و سبزه کران تا به کران است اي کوه تو فرياد من امروز شنيدي دردي ست درين سينه که همزاد جهان است از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند يارب چه قدر فاصله دست و زبان است خون مي چکد از ديده در اين کنج صبوري اين صبر که من مي کنم افشردن جان است از راه مرو سايه که آن گوهر مقصود گنجي ست که اندر قدم راهروان است -هوشنگ ابتهاج (سایه)
بحث آزاد
پروانه‌ی رنگین
blossom.B
*از پیله بیرون آمدن گاهی رهایی نیست در باغ هم پروانه‌ی رنگین گرفتار است این کشور آن کشور ندارد حس دلتنگی دیوار با هر طرح و نقشی باز دیوار است... -محمد‌علی جوشانی*
بحث آزاد
حواست بوده است حتما...
blossom.B
الا ای حضرت عشقم! حواست هست؟ حواست بوده است آیا؟ که این عبد گنه کارت که خود ، هیراد می‌نامد، چه غم ها سینه‌اش دارد... حواست بوده است آیا؟ که این مخلوق مهجورت از آن عهد طفولیت و تا امروزِ امروزش ذلیل و خاضع و خاشع گدایی می‌کند لطفت... حواست بوده است آیا نشسته کنج دیواری تک و تنها؛ که گشته زندگی‌اش پوچ و بی معنا! دریغ از ذره ای تغییر میان امروز و دیروز و فردا... حواست هست، می‌دانم... حواست بوده است حتما! ولیکن یک نفر اینجا، خلاف دیده‌ای بینا، ندارد دیده‌ای بینا -رضا محمدزاده
بحث آزاد
امیدوارم نشناسند مرا... پیش از این، ستاره بودم!
blossom.B
یک سالِ پیش، ستاره‌ای مُرد. هیچ کس نفهمید؛ همانطور که وقتی متولد شد، کسی نفهمیده بود. همه سرگرم خنده بودند؛ زمانی که مُرد. اما یادم نیست زمانی که متولد شد، دیگران در چه حالی بودند. در آن میان فقط من بودم که دیدم که آن همه نور، چطور درخشید و بزرگ شد.... خیلی زیبا بود؛ انگار هر شب درخشان تر می‌شد... پر قدرت می‌سوخت. برای زنده بودن، باید می‌سوخت... من بودم که پا به پای سوختن هایش، اشک ریختم... اشک هایم برای خاموش کردن بی قراری هایش کافی نبود... نتوانستم خاموش کنم درد را که در لا به لای شعله هایش، ستاره‌ام را می‌سوزاند. ستاره مُرد! این آخرین خاطره‌ایست که از او در ذهن دارم... نتوانستم تقدیرش را عوض کنم.‌‌.. سیاهچاله شد... اکنون حتی نمی‌توانم شعله‌ی شمعی در کنارش بگذارم تا او را در میان تاریکی ها ببینم. سیاهچاله ها نور را می‌گیرند... چه کسی گمان می‌کرد آن همه نور ، اکنون‌ این همه تاریک باشد؟ آن زمان که نورانی بود، کسی ندیدش... نمی‌دانم این کوردلان اکنون سیاهچاله بودنش را چگونه می‌بینند که می‌خندند... آری؛ ستاره مُرد.. همه خندیدند. امشب، به یاد آن ستاره، خواهم گریست.
بحث آزاد
خاطرات خواهر برادری
Gharibe GomnamG
خب سلام اینم از تاپیکی که قولشو داده بودم خاطرات خنده دار یا تلخ خودتونو که با خواهر برادراتون دارین بیاین بگین ترجیحا خنده دار باشه خب دعوت میکنم از @roghayeh-eftekhari @F-seif-0 @Ftm-montazeri @Ariana-Ariana @Infinitie-A @ramses-kabir @Zahra-hamrang @Fargol-Sh @مجتبی-ازاد @Yasin-sheibak @Elham650 @Mehrsa-14 @گروه-بچه-هایی-که-خواهر-یا-برادر-دارن فعلا شماهارو یادم بود که خواهر برادر دارین @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
بحث آزاد
کتابخانه رنگی
_MILAD__
سلام به همه دوستان عزیز در جهت گسترش فرهنگ کتابخوانی تصمیم گرفتیم تایپکی راه اندازی کنیم که شما یکم کتاب غیر درسی بخونید خب همین اول بگم همتون لایک میکنین اول بعد پست میذارین اشتباه نزنین یدفه و منفی بدید اصلا هم دستوری نبود خلاصه نمیدونم چه چیزایی میتونید بذارید : -بریده ای از کتاب ها -معرفی کتاب -گذاشتن لینک دانلود کتاب اگه صوتی و ایناست و از سایتی برداشتید نگاه کنید حتما %(#ff0000)[منبع ] بذارید با تشکر @دانش-آموزان-آلاء
بحث آزاد
کمکککک
S AlihoseiniS
سلام من امسال بعد از ده سال تغییر رشته دادم از هنر به تجربی و هیچی نمیدونم الان نمیدونم از کجا شروع کنم؟چجوری پیش برم؟چجوری برنامه ریزی کنم؟نیاز دارم یکی یا چند نفر پایه باشن با هم پیش بریم و بخونیم که اگه سوالی چیزی بود بشه پرسید🥲🥲 میشه کمکم کنین؟!
بحث آزاد
بیاین انگیزه بدین
د
به کسی ک پشت مونده پشیمون نیست ولی روحیه شو باخته
بحث آزاد
از روزای اول دانشگاهت بگو 🙂
M.anM
Topic thumbnail image
بحث آزاد

خــــــــــودنویس

زمان بندی شده سنجاق شده قفل شده است منتقل شده بحث آزاد
1.7k دیدگاه‌ها 248 کاربران 74.3k بازدیدها
  • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
  • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
  • بیشترین رای ها
پاسخ
  • پاسخ به عنوان موضوع
وارد شوید تا پست بفرستید
این موضوع پاک شده است. تنها کاربرانِ با حق مدیریت موضوع می‌توانند آن را ببینند.
  • _ آفلاین
    _ آفلاین
    _Sajjad_
    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
    #1381

    جیکوب کوچک قصه ی من
    در دنیای نوشته شده در دستانم
    راه میرفت و در و دیوار را نگاه میکرد
    رو کرد به ناکجاآباد و گفت
    من همینجا هِیبَتَم میشکند
    همینجا بغلم کن
    جیکوب ، دوباره عذر میخواهم که
    کسی بغلت نکرد
    اما خب ، تو که ساخته ی فکر منی
    وجود خارجی نداری که واقعا ناراحت شوی
    بگذار داستانم پرفروش شود
    دوباره ؛
    دوستدار تو ؛ سجاد🌹

    1 پاسخ آخرین پاسخ
    6
    • _ آفلاین
      _ آفلاین
      _Sajjad_
      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
      #1382

      از پشت ابر ها
      فرشته کوچولویی آمد
      و جیکوب را برد
      پیش دخترک کبریت فروش
      با هم در بهشت آرامش گرفتند
      پ ن :
      جیکوب ، فکرش را هم میکردی؟
      نوش جانت

      1 پاسخ آخرین پاسخ
      5
      • amirh_hmyfA آفلاین
        amirh_hmyfA آفلاین
        amirh_hmyf
        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
        #1383

        وقتی که تحمل حقیقت برامون سخت میشه
        شروع میکنیم به دروغ گفتن به خودمون و اطرافیانمون
        اونقدر این دروغ گفتنو ادامه میدیم تا خودمونم دروغامونو باور میکنیم
        ولی یه روزی بهای این دروغ گفتنامونو میبینیم

        قرار نیست منو هرجایی پیدا کني
        فقط میتونی از دور تو اوج ببینی

        1 پاسخ آخرین پاسخ
        6
        • _ آفلاین
          _ آفلاین
          _Sajjad_
          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
          #1384

          جیکوب ، به بهشت نرفته بود
          فقط چرت زده بود
          در کالسکه
          کالسکه چی نعره زد که جیکوب را بیدار کند
          جیکوب بیدار شده بود ، اما بدنش سر بود
          قفل شده بود
          نتوانست پیاده شود
          کلسکه چی عصبی شد
          پیاده شد
          سرش را داخل اتاقک کالسکه کرد
          و مثل سگ ، بازوی دست چپ جیکوب را لای دندانش گرفته بود
          و فشار میداد و میکشید
          خون دست جیکوب به زمین ریخت
          چشمانش سیاهی رفت
          با پشت دست راست زد در گوش کالسکه چی
          کالسکه چی دستش را ول کرد
          جیکوب پیاده شد
          و همان لحظه شروع کرد به رقصیدن
          انقدر رقصید و خونش رفت
          تا بیهوش شد
          به هوش آمد
          در دنیای آهو های سخنگوی
          خیلی سوال ها برای جیکوب پیش آمده بود
          مثلا اینکه آهو ها چطور اورا معاینه کرده اند
          چطور حرف میزنند
          چطور لباس دکتر پوشیده یکی شان
          شروع به پرسش کرد
          و فقط فهمید گوزن ، شوهر آهو نیست
          خب ، جیکوب خواست راه برود
          دید فقط 4 پا میتواند اینکار را بکند
          درمان آهو ها او را هم آهو کرده بود
          همینجا شکارچی رسید
          شکارچی جیکوب را کشت
          جیکوب دیگر بیدار نشد
          شاید رفت بهشت
          شاید هم جهنم

          1 پاسخ آخرین پاسخ
          3
          • Dr-aculaD Dr-acula

            %(#c5e7fa)[به] %(#4fcdf3)[نام] %(#26b6f3)[خالق] %(#18a6f2)[زیـبــــــــــــــــــآیی] %(#007ec2)[ها]

            سلام به خـودتــــــــــــــ(: 0_1534586486711_balloons-smiley.gif
            همه ی ما هنرها و استعداد هایی رو توی وجود خودمون داریم که تا به سمتشون نریم و ازشون بهره نبریم ، شکوفا نمیشن ! ):
            هدف این تایپیک اشتراک گذاری تولیدات ذهنی خودمون هست %(#ff0000)[(] تاکید میکنم خودمون %(#ff0000)[)] ، اینجا هر چیزی که منشاش خود شما باشید ارزش داره نه کپی کار های بقیه 😒
            حتی میتونید فیلمی ک دیدید یا کتابی رو که خوندید رو با قلم و فکر خودتون نقد کنید و اینجا قرار بدید (:

            همه به اینجا دعوت هستن @دانش-آموزان-آلاء
            بخصوص (:
            🍃@zedtwo / بهاره / FLY -----> طراحان فوق العاده انجمن 0_1534586514665_scrap-books-smiley.gif
            🦋@SOBHAN-1999 / najafiali78 / sattaralipour -----> خوشنویسان خوش قلب 😘
            🍄negaarin / @M-an / chakame / دکتر علی ----->نویسندگان عجیب الفکر ! 🤖 🧠
            🍁@njzamin / revival / @_Ata_ / @javadm328 ----> شاعران شهره انجمن 👳🏻♂ 👳🏼 👳♂ 👳🏼♂
            ⚡@faezeh-r / blue ----> دو عدد عکاس تیز بین 🧐 🤩
            💧 @zedtwo / Vezra / @Dr-Bernosi / بهاره ----> گرافیک بازان 😉 😂 🕸
            ....................................
            ازتون خواهش میکنم 😥 به پست ها ریپلای نزنید تا یه مجموعه خوب و یک دست از هنر های آلایی ها رو داشته باشیم (:
            %(#6bffe6)[توجه !] این تایپیک شعبه دیگری ندارد 😒😂
            %(#ff0000)[پ ن] : اگه پستای هنریتون رو توی تایپیک دیگه ای جز اینجا ببینم مورد پیگیریتون قرار میدم تا اخراج کامل هم دست بردار نیستم 0_1534586535363_cowboy2-smiley.gif 😂 😂

            0_1534586548670_coke-smiley.gif

            zahra thdZ آفلاین
            zahra thdZ آفلاین
            zahra thd
            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
            #1385

            Dr-acula میم نوشته بود
            در بازی "باسرعت پسرخاله شو" تبحـر خاصی داشت؛ من اما دختر خاله ے تازه کارے که پیش از آزمـودن، اعتماد را خطا می دانست
            او به شیطان درس می داد و من درس مولا علـی را پس!...دقیقا همان هنگامی که ذهن به یاد می آورد فرموده ی مولاجان را که به اندازه ای که طاقت عذاب داری گناه کن!!!
            و هیچ نفهمید کسی حال مرا وقتی هرروز طاقتم برای عذاب کمتر از قبل میشد...هذا من فضل ربی💛
            خدایا شکرت🤗

            1 پاسخ آخرین پاسخ
            1
            • C Crystal

              IMG_20200518_135257.JPG
              اینم پروانه پرس شده توسط خودم🙂

              Amaryllis HeshmatiA آفلاین
              Amaryllis HeshmatiA آفلاین
              Amaryllis Heshmati
              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
              #1386
              این پست پاک شده!
              1 پاسخ آخرین پاسخ
              0
              • MahdyyyM Mahdyyy

                WP_20191208_13_03_12_Pro_LI.jpg
                @دانش-آموزان-آلاء

                Amaryllis HeshmatiA آفلاین
                Amaryllis HeshmatiA آفلاین
                Amaryllis Heshmati
                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                #1387
                این پست پاک شده!
                1 پاسخ آخرین پاسخ
                0
                • sandiiiiS sandiiii

                  IMG-20191203-WA0007.jpg
                  %(#ff5a19)[پاییز] یک شعر است
                  یک شعر بی مانند
                  زیباتر و بهتر از آنچه می خوانند..!

                  پ.ن: سقف ایستگاه اتوبوس😍😜

                  Amaryllis HeshmatiA آفلاین
                  Amaryllis HeshmatiA آفلاین
                  Amaryllis Heshmati
                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                  #1388
                  این پست پاک شده!
                  1 پاسخ آخرین پاسخ
                  0
                  • yldwY آفلاین
                    yldwY آفلاین
                    yldw
                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                    #1389

                    یه پشت کنکوری از دیدگاه بقیه 2 جوره.
                    اولیش:وقتی قبلا نشد چرا فکر میکنه الان میشه؟
                    دومیش:چه اراده ای داره حتما خیلی هدفشو دوست داره
                    از دیدگاه خودش چی؟
                    نه اولی نه دومی
                    غرق تو عالم خودش و آدمای خیالی توی ذهنش که بعضیاشون طرف دیدگاه اولن و بعضیاشونم دیدگاه دوم!
                    چه شغل سختیه پشت کنکوری بودن

                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                    5
                    • Dark moonD آفلاین
                      Dark moonD آفلاین
                      Dark moon
                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                      #1390

                      نمیدانم در خیالت می‌گنجد یا نه،باور میکنی یا نه اما هنوز خیالت را در سر می‌پرورانم...هنوز شبهایم با تو سپری می‌شود... درعالم رویا دستانت را میفشارم درست عکس واقعیت... واقعیتی که در آن همیشه دیواری ناپیدا بینمان بود و اجازه نمی‌داد بهم نزدیک شویم... واقعیتی ظاهرا کوتاه اما عجین شده با تمام عمر من.اری در خیالم فقط تو هستی و تاریکی... تاریکی که نور وجود تو آنرا نورانی کرده و هیچکس جز من و تو یا بهتر است بگویم ما آنرا نمی‌بیند... شاید نباشی اما قلب من هیچوقت از مهرت خالی نمی‌شود...مهرت عشقت خیالت همچون خون به رگ هایم تزریق شده و در آن جریان دارد. در ذهنت بگنجد یا نه من تورا باور کرده ام ای ستاره دنباله دار آسمان دل من... آری ستاره ی دنباله داری هستی که تا چشم دلم تورا دید تنها و تنها وجودت را آرزو کرد...ای کاش می‌دانستم کجایی و یا از کدامین جهان بر قلب من فرود آمدی... آرزویت را دارم آرزوی ثانیه ای دیدارت را... ای ماندگارترین ماندگار تو را در کجا جست و جو کنم درحالی که پاهایم بدون تو توان پیشروی ندارد.ای همه کس روزهای بی کسی ام تورا چه خطاب کنم هنگامی که در کلام نمیگنجی... از آن روز که چهره ات را به من نشان دادی درست از ثانیه ای که با حضورت تنهایی هایم را پر کردی از مرز کلام گذشتی و بی انتها شدی... بی انتهایی که بی پایان بودنش را به رخ من و دنیا می‌کشید... ژرف نگاهت را به هیچ اقیانوسی نمیتوانم شبیه کنم و شیوایی کلامت مانند آتشی بود که بر خرمن دل من افتاد تا آنرا از تاریکی و سردی نجات دهد... تا نگذارد روحم یخ بزند و همانند مرده ای متحرک زندگی شیرین پیش رویم را بگذرانم... ای قرار بی قراری هایم نام تورا چه بگذارم درحالی که هیچ نامی نمی‌تواند تورا وصف کند... نمی‌دانم در خیالت بگنجد یا نه... تو گویی نوازنده ای بودی که به آهنگ مرگ پایان دادی و شور زندگی را نواختی... با هر فراز و فرود نت های جادویی موسیقی ات بذر امیدی در بیابان بی انتهای زندگی ام کاشته شد... ای مهربان باغبان زندگی ام کجایی که بی تو تمام بذرهایی که خودت آنها را کاشتی از بی مهری خشک شده اند و یکصدا تورا می‌خوانند کجایی که تک تک غروب های بی هدف زندگی ام به امید دیدن آن نگاه گیرایت سپری می‌شود کجایی که بی تو کودک نوپای زندگی ام راه رفتن را از یاد برده و غزل زندگی به نوای بی روح مرگ تبدیل شده است کجایی که...
                      🖊️🖋️اولین پست... غزل...

                      و آغوشت... اندک جایی برای زیستن... اندک جایی برای مردن... 💫

                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                      4
                      • ali s 1A آفلاین
                        ali s 1A آفلاین
                        ali s 1
                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط ali s 1 انجام شده
                        #1391

                        IMG_20210218_175623.jpg
                        ی روز افکارم از دستم در رفت،و داشتم حرفایی مبزدم ک نباید.
                        توی کوه بودم هوا خیلی سرد بود،باد شدیدی بود.چشمم افتاد به این سنگ و دو گیاهی ک توشه....
                        شاید اگ گیاهه احساس داشت داد میزد خدایا اخه از وقت تولد توی اسارت و تاریکی؟این همه گیاه اطراف.
                        این گیاه بیرون بود اون باد نابودش میکرد....
                        اروم باش بنده خدا.توی هرشرایطی هستی....
                        اروم باش ک خدا حواسش بهت هست.
                        اروم باش که حتی جایی واسهت نذاشته باشن واست ی تختع سنگ رو سوراخ میکنه،خاک میریزه و آب و رشدت میده
                        اروم باش،شاید بقیه رشدت رو نبینن ولی وقتی سر بیرون میاری ک ریشه های قوی داری ک دیک ب راحتی اسیب نمیخوری
                        اروم باش،این مرحله سخت ترینشه تا اماده شی،سنگو جا بذاری دیگ چی میتونه متوقفت کنه
                        آروم باش به سمت نور و دریچه بیا.....

                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                        13
                        • ali s 1A آفلاین
                          ali s 1A آفلاین
                          ali s 1
                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                          #1392

                          IMG_20210310_150855.jpg

                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                          6
                          • Dr-eamD آفلاین
                            Dr-eamD آفلاین
                            Dr-eam
                            نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                            #1393

                            uvq3_untitled-1.gif
                            مخصوص جوجه بازای انجمن

                            1 پاسخ آخرین پاسخ
                            6
                            • _Biliifti__ آفلاین
                              _Biliifti__ آفلاین
                              _Biliifti_
                              نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                              #1394

                              بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ!
                              باور ناید که عاقل گشته ام..!

                              1 پاسخ آخرین پاسخ
                              4
                              • AmirbernosiA آفلاین
                                AmirbernosiA آفلاین
                                Amirbernosi
                                نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Amirbernosi انجام شده
                                #1395

                                @amir-bernousi در خــــــــــودنویس گفته است:

                                -چرا نمیخونی؟ -اینجا رو امضا کن -امسال دیگه موفقیتش حتمیه -حواست باشه داریم این همه هزینه میکنیم -چرا نمیخونی؟ -چرا نمیخونی -چرا نمیخونی؟ .....

                                اینا همه ی صداهایی بود که تو سرم میپیچید، مثل یه غار، همش منعکس میشدن و تکرار میشدن، لحظه به لحظه حالم بدتر میشد، تنفرم از خودم بیشتر میشد، ضربان قلبمو حس میکردم که داره به بدنم لرزه میندازه

                                نمیدونسم چیکار کنم، بوی خودم اذیتم میکرد، هیچوقت خودمو نتونسم ببخشم، به خودم اومدم دیدم جای ناخنام تو کف دستام افتاده، تازه داشت دردش شروع میشد

                                دوست داشتم داد بزنم، یجوری داد بزنم که صدام بگیره، تشتو پر از آب کردم، هرچی توان داشتم تو آب داد زدم، چشام قرمز شده بود، از دیدن چشام تو آینه ترسیدم، مثل یه قاتل شده بودم، قاتل کسی که جای التماسش برای زندگی تو کف دستام جا مونده بود

                                میخواستم گریه کنم، اما گریم نمیومد، هر لحظه بیشتر تنفر از خودم مثل ضربان قلبم بیشتر میشد، اما مثل همیشه یه صدایی بهم میگفت همه چی درست میشه

                                به شرایطم نگاه کردم، دیدم هیچی درست بشو نیست، چرا امید الکی به خودم بدم؟ چرا خودمو امیدوار کنم به آینده؟

                                -نمیتونی تو کاری بکنی -چرا نمیخونی؟ -چرا کاری نمیکنی؟ -چرا حالتو خوب نمیکنی؟

                                کلید زندان دستمه، ولی انگار به زندان عادت کردم

                                صدای خِرخِر گلوم وقتی نفس میکشم، گوشمو اذیت میکنم، چندبار سعی میکنم گلومو صاف کنم تا درست شه ولی وقتی گلوم صاف میشه، گوشم به خِرخِر عادت کرده

                                تو آینه اتاقم یه نگاهی به خودم میندازم، تک تک اعضای صورتمو وارسی میکنم، به چشمام که میرسم بیشتر وقت میذارم، با صدای توی مغزم همخونی میکنم
                                " میبینم صورتمو تو آینه، با لبی خسته میپرسم از خودم، این غریبه کیه از من چی میخواد، اون به من یا من به اون خیره شدم ....."

                                حواسم به صدای مادرم که با خواهرم داره حرف میزنه پرت میشه
                                " نه مرسی، اگه تونستی یه کیلو گوجه بگیر"
                                بعد بابامو صدا میزنه و میگه که ببینه تو یخچال چی ندارم
                                از اون طرف خواهرزادم به مامانم میگه میخوام با مامان حرف بزنم، گوشیو که به زور میگیره از مادرم و سریع داد میزنه :
                                " مامان دارن، دارن براشون نگیر"
                                صدای قهقهه های مادر پدرم باعث میشه یه لبخند بزنم

                                میشینم رو صندلی اتاقم، همیشه آرزوم بوده که روی این صندلی درس بخونم ولی بالشتمو بهش ترجیح دادم

                                سرمو به دیوار تکیه میدم و حولمو بیشتر دور خودم میپیچم، به سه کنج اتاقم خیره میشم و یه صدایی دوباره شروع میکنه به سوال پرسیدن :

                                " بَسِت نیس؟ ینی میخوای به خودت و بقیه بفهمونی که انقدر بی عرضه ای؟ خجالت نمیکشی از سِنت؟ انقدر بچه نباش، مسئولیت زندگیتو ... "

                                زیر لب میگم خفه شو لطفا، همه چی درست میشه و خودِ تو هم که میدونی من میتونم، ولی باز شروع میکنه

                                " این همه سال بیکار بودی، حداقل برو یه کاری کن که.... "

                                همین حین با خودم تو ذهنم تکرار میکنم :

                                " تو یه منزویِ مردم گریزِ قاتلِ روان پریشِ بی مسئول نیستی، تو ......"

                                1 پاسخ آخرین پاسخ
                                7
                                • _Biliifti__ آفلاین
                                  _Biliifti__ آفلاین
                                  _Biliifti_
                                  نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                  #1396

                                  صدای قلبی ک رو مخه
                                  وجودی ک رومخه
                                  تصمیمات رومخ
                                  زندگی رو مخ
                                  آدما رو مخ
                                  کارا رو مخ
                                  زندگی که باید دنبالش بدویی اگ وایسی براش اهمیتی نداره تو حتی اگرم بمیری دنیا به گذر خودش ادامه میده
                                  زندگی بدون توهم زندگیه دنیا بدون توهم میچرخه
                                  چرا اینجوری میکنی؟
                                  چرا درک نداری؟
                                  آیندت کجاس؟رویاهات کجان؟چ هیچی نمیگی؟متنفرم از همین حس همین حسی که ریشه نداره حسی که بی دلیل داره روح و روانتو از بین میبره خو به درک همینو میخوای دیگه
                                  چرا خدارو نداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اون رفیق همیشگیت کجاس؟؟؟؟عقایدت کجاان؟چرا مثل مرده متحرکی؟چرا برای همه مشاوره ها عالی میدی به خودت ک میرسی جا میزنی؟خسته نشدی؟؟؟
                                  مگه نمیگی هیچوقت دیر نیست مگه عاشق شروع دوباره نبودی خو شروع کن خودتو ثابت کن تنها خواهشم همینه چقد رمان میخونی چقد تو فکری بابا به ولا بسه دیگه بیا اینور هرچیزی حدی داره خسته شدن آدمای دورت، راستی اصلا کجان؟چرا نیستن؟هوووووووف به خودت خیانت نکن
                                  آیندتو بساز و مثل قبل به خودت افتخار کن اگه تلاش نکنی چه بخای چه نخوای دنیا حذفت میکنه رشد کن و به آیندت فکر کن قرن داره تموم میشه نزار آخرش اینجور تموم بشه نزار بقیه ازت برا رسیدن به رویاهاشون استفاده کنن آدما یهویی میان یهویی میرن بزار یهویی خوب بری بزار دنیا خسته بشه تو جا نزن تو از پا در نیا
                                  شنبه ی فردات اومد الان خودتو ثابت کن نه فردا المپیاد افتضاح گذشت مهم نباشه وقت هس! نوبت اول افتضاح بود اشکال نداره میگذره !خدارو نداری اشکال نداره اون تورو داره برو سمتش که بیاد سمتت از همینجا شروع کن میگذره ولی میگذره تابگذره...
                                  جهاد کمکم کن🙃#برای خودم
                                  زندگی با تغییر زاده میشه [۹۹/۱۲/۲۳]

                                  _Biliifti__ 1 پاسخ آخرین پاسخ
                                  10
                                  • Kosar A003K آفلاین
                                    Kosar A003K آفلاین
                                    Kosar A003
                                    نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                    #1397

                                    نویسنده: Bitsy 🦋
                                    .
                                    -دارم خواب میبینم.توخواب نشستم توی ساحِلِ جزیره متروک.دوراز هَمه.دارَم به آخرین خوابی که دیدم فِکرمیکنم.
                                    -داره کَم'کَم سیاه میشه عآسِمون.مآه هنوزنیومده.امّایدونه سِتاره که همیشه توی خوابام زودتراز بقیه سِتاره ها پیداش میشُدتوعآسِمون ازاون بالاداره نگام میکنه☆ 💫
                                    چیزی نمیگم.نگام میکنه ومیخنده:)
                                    بهش میگم:"راسته ستاره هاوقتی دلشون تنگ میشه؛لبخندمیزنن؟
                                    هیچی نمیگه.فقط خاموش واسم چشمک میزنه✧^^
                                    یهویدونه نهنگ از تودریامیادمیشنه کنارم.خستس انگار.ازگردنش عرق چیکّه میکُنه.☔
                                    بهش میگم:"lطُl همون نَهَنگ تَنهایِ معروف نیستی؟هَمونی که هرروزدِلبَرشوصِدامیزنه؟اونقدربلندکه هیچکی نمیشنوه؟
                                    میگه:"lطُl شنیدی؟
                                    میگم:مَن هَمیشه توخوابام صِدای lطُl رو میشنوم.چقدرقشنگ صدامیزنی دِلبَرتو💫🙂
                                    بهم میگه:چرا ماه هنوز نیومده؟اون ستارهه چن وقته منتظرشه.هرشب همین موقعامیاداین بالاتنهایی واسه ماهش آهنگ میخونه.موقع آوازخودنش هم هی ماهشوصدامیزنه.غم داره صداش.✧☔
                                    بهش میگم:"lطُl صداشومیشنوی؟
                                    میگه:"هیس!نگاچقدرقشنگ داره اسم ماهشوصدامیزنه!🌈🪐
                                    میگه:"کاشکی منم ماه بودم.اونوقت همه عآسِمونو مال خودم میکردم.همه عآسمون با همه ستاره هاش.💫
                                    میگم:"امّا اگه من ستاره بودم،دلم نَ عآسِمونومیخواست نَ بقیه ستاره هاشوl:🥀
                                    میدونی وقتی یه ستاره حواسش فقط پرته ماهه نورش انقدرزیادمیشه که چشم ماهومیزنه.اونوقت ماه روشوبرمیگردونه ازشو ستاره .....
                                    ستاره از غصه خاموش میشه.🥀:|
                                    نهنگه بهم نگاه میکنه.میخنده.لباش خشکه.چشماش قرمزه... 💜
                                    بهش میگم:"تَشنَتِه نهنگ؟"
                                    رَدِّ نگاهشواز ازستاره ای که هنوزداره میخونه میگیره تا میرسه به ترقوه من.میگه :"اون پروانه بنفشی که نشسته روش خیلی قشنگه"🦋
                                    دستمومیزارم رو گردنم.میگم:"پروانه خیلی وقته رفته..."
                                    توهم داری خواب میبینی.
                                    میگه:"کجارفته؟"
                                    میگم:چندوقته تویه تارعنبکوت گیرافتاده.یه تارعنکبوت گوشه اتاقِ طُ.🕸🦋
                                    میگه:"هنوززندس؟"
                                    میگم:"پروانه من حواسش پرت عنکبوته..:)
                                    میگه:"عنکبوته هنوز اونو نکشته؟
                                    میگم:"پروانه رفته زخمای عنکبوتوببنده.بالشوبکشه رو تَنِ زخمی عنکبوت.رفته تاعنکبوت سرشوبزاره روپاهاش و اون براش آواز بخونه¯·♪
                                    میگه:"امّاپروانه آخرش میمیره هآ!"
                                    میگم:"اگه عنکبوت بیداربشه؛اگه پروانه رو ببوسه؛پروانه هم یادش میره ازعنکبوته چقدر فاصله داره...اونوقت جفتشون زنده میمونن 🙂🦋💫
                                    -نهنگه دستشودرازمیکنه سمت ستاره..نمیتونه بهش برسه.....
                                    میگه:"اگه من ماه بشم اون ستاره مال من میشه؟"☆🍭
                                    به تَنِ بنفش و عآبیِ بی رمقش نگاه میکنمو میگم:"اسمت چی بودنهنگ؟
                                    میگه:"من اسم ندارم.من که کسی منتظرم نیست.اسم میخوام چیکار؟...
                                    میگم:"اون ستارهه منتظرته.میخوای اسمش باشه برا lطُl؟
                                    میگه:"دیوونه!اون خودشم اسم نداره..l:🌧⭐
                                    دستمومیزارم رو ترقوم و پروانهه پرمیکشه سمت ستاره..☆⚡
                                    روموبرمیگردونم تااسمموبدم به نهنگه...
                                    رفته.دیگه صدای گریه اش هم نمیاد.بالمومیکشم به جای رَدِّ زخمی به جامونده از تنش.سرمومیگرم بالا.☔
                                    ستاره پرنورترشده.
                                    [یدونه ماه وایستاده کنارش]🌙
                                    .سرشوگذاشته روپاهاش.داره به صدای ستاره گوش میده.ستاره اسم نهنگه رو صدامیزنه و ماه رو میبوسه...✨🙂
                                    ماه از اون بالابهم نگاه میکنه و میگه:"چقدرصدات قشنگه پروانه!
                                    مَن تازه از خواب بیدارشدم.میشه ببوسمت؟:)🦋♡
                                    ~l₀₀:₀₀l~
                                    پ.ن:امااگه اون ستاره بود...چشم ماهشومیزد...
                                    اگه ماهش حواسش ب ستاره هانبود...یاصدای اهنگشو میشنید...شایدچشمشومیبست و سرشومیزاشت رو پاهاش وخوابش میبرد...🪐:|
                                    پ.ن:اگه عنکبوته پروانه رو ولش کنه...میتونه هنوزم بهش lمیمlبده ؟🌈🌧
                                    پ.ن:دنبال ماهتون نرید.فقط شباعاروم صداش بزنید تو اهنگتون...هروقت صداتونوشنید.هروقت ازخواب بیدارشد...خودش پیداتون میکنه ^^🌙

                                    1 پاسخ آخرین پاسخ
                                    7
                                    • _Biliifti__ آفلاین
                                      _Biliifti__ آفلاین
                                      _Biliifti_
                                      نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                      #1398

                                      امشب از همان شب هاست
                                      که نمیدانم حالم خوب است یا نه
                                      که نمیدانم دلتنگ هستم یانه
                                      امشب از همان شب هایی ست که هم دوست دارم گریه کنم و هم دوست دارم بی تفاوت باشم

                                      اما نمیدانم این چه دردیست که من را گرفتار کرده است

                                      آخرین پایان هفته ی یک قرن
                                      قرنی که درآن تمام غم هایت شادی و شادی هایت غم شدند
                                      قرنی که شب و روزت برای رسیدن به همان فردای امروزت بود
                                      قرنی که همه ی مارا پست کرد

                                      قرنی که مردم درآن هرکدام درد داشتند
                                      قرنی که درد هایش بوی تنفر میداد

                                      قرنی که شادی هایش ثانیه میگذشت و دردهایش یک عمر
                                      قرنی که درآن همه همدیگر را ترک کردیم
                                      پراز حسرت ،پراز آدم های رفته،پراز وجود خالی، پراز پشیمانی!

                                      قرنی که همه ی مارا خسته کرد

                                      قرنی که یک قرن طول کشید...!

                                      1 پاسخ آخرین پاسخ
                                      8
                                      • Dark moonD آفلاین
                                        Dark moonD آفلاین
                                        Dark moon
                                        نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط Dark moon انجام شده
                                        #1399

                                        قسم به تلخي اخرين لبخند و قسم به تلخي ثانيه هايي كه بي تو سپري شد...قسم به اهي كه بعد از رفتنت بر زبان جاري شد و قسم به داغي كه بر جگرم ماند...قسم به دوري دستانت و سردي دستانم...قسم به تنهايي هايم و قسم به دانه به دانه اشكهايي كه بي اختيار سرازير شدند...قسم به ويرانه هاي وجودم...قسم به تكه هاي قلبم...قسم به تلخي لحظه خداحافظي...قسم به خنده هايي كه تلختر از زهرند...قسم به چشمان گريان...قسم به قلب پريشان...قسم به نگراني هاي مادر...قسم به دلتنگي ها...و قسم به قلم كه لحظه به لحظه ي نبودنت را ثبت كرد...قسم به ان ثانيه اي كه از شوك و ناباوري خشكم زده بود...قسم به تمام دردها...چه قبل از تو چه بعد از تو...قسم به مرده هاي زنده...و قسم به يگانگي چشمان و نگاهي كه نه تكرار ميشود و نه تكراري ميشود...و قسم به عظمت خدايي كه چرخ فلك را ميگرداند و ادمها را بر سر راه يكديگر ميگذارد...و قسم به دردهايي كه درمانند...قسم به پاكي گل و قسم به عمر كوتاهش...و قسم به تو كه...
                                        بي تو با سردترين حالت دنيا چه كنم؟
                                        بي تو با تنگي اين دل تنها چه كنم؟
                                        بي تو شوريده ترين شاعر اين شهر منم
                                        بي تو ديوانه ترين عاشق اين شهر منم
                                        بي تو با تلخي اين لبخندها
                                        با ارامش طوفاني شبها چه كنم...
                                        ✍✍بماند يادگاري...غزل....

                                        و آغوشت... اندک جایی برای زیستن... اندک جایی برای مردن... 💫

                                        1 پاسخ آخرین پاسخ
                                        9
                                        • _Biliifti__ _Biliifti_

                                          صدای قلبی ک رو مخه
                                          وجودی ک رومخه
                                          تصمیمات رومخ
                                          زندگی رو مخ
                                          آدما رو مخ
                                          کارا رو مخ
                                          زندگی که باید دنبالش بدویی اگ وایسی براش اهمیتی نداره تو حتی اگرم بمیری دنیا به گذر خودش ادامه میده
                                          زندگی بدون توهم زندگیه دنیا بدون توهم میچرخه
                                          چرا اینجوری میکنی؟
                                          چرا درک نداری؟
                                          آیندت کجاس؟رویاهات کجان؟چ هیچی نمیگی؟متنفرم از همین حس همین حسی که ریشه نداره حسی که بی دلیل داره روح و روانتو از بین میبره خو به درک همینو میخوای دیگه
                                          چرا خدارو نداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اون رفیق همیشگیت کجاس؟؟؟؟عقایدت کجاان؟چرا مثل مرده متحرکی؟چرا برای همه مشاوره ها عالی میدی به خودت ک میرسی جا میزنی؟خسته نشدی؟؟؟
                                          مگه نمیگی هیچوقت دیر نیست مگه عاشق شروع دوباره نبودی خو شروع کن خودتو ثابت کن تنها خواهشم همینه چقد رمان میخونی چقد تو فکری بابا به ولا بسه دیگه بیا اینور هرچیزی حدی داره خسته شدن آدمای دورت، راستی اصلا کجان؟چرا نیستن؟هوووووووف به خودت خیانت نکن
                                          آیندتو بساز و مثل قبل به خودت افتخار کن اگه تلاش نکنی چه بخای چه نخوای دنیا حذفت میکنه رشد کن و به آیندت فکر کن قرن داره تموم میشه نزار آخرش اینجور تموم بشه نزار بقیه ازت برا رسیدن به رویاهاشون استفاده کنن آدما یهویی میان یهویی میرن بزار یهویی خوب بری بزار دنیا خسته بشه تو جا نزن تو از پا در نیا
                                          شنبه ی فردات اومد الان خودتو ثابت کن نه فردا المپیاد افتضاح گذشت مهم نباشه وقت هس! نوبت اول افتضاح بود اشکال نداره میگذره !خدارو نداری اشکال نداره اون تورو داره برو سمتش که بیاد سمتت از همینجا شروع کن میگذره ولی میگذره تابگذره...
                                          جهاد کمکم کن🙃#برای خودم
                                          زندگی با تغییر زاده میشه [۹۹/۱۲/۲۳]

                                          _Biliifti__ آفلاین
                                          _Biliifti__ آفلاین
                                          _Biliifti_
                                          نوشته‌شده در آخرین ویرایش توسط انجام شده
                                          #1400
                                          این پست پاک شده!
                                          1 پاسخ آخرین پاسخ
                                          4
                                          پاسخ
                                          • پاسخ به عنوان موضوع
                                          وارد شوید تا پست بفرستید
                                          • قدیمی‌ترین به جدید‌ترین
                                          • جدید‌ترین به قدیمی‌ترین
                                          • بیشترین رای ها


                                          • 1
                                          • 2
                                          • 68
                                          • 69
                                          • 70
                                          • 71
                                          • 72
                                          • 83
                                          • 84
                                          • درون آمدن

                                          • برای جستجو وارد شوید و یا ثبت نام کنید
                                          • اولین پست
                                            آخرین پست
                                          0
                                          • دسته‌بندی‌ها
                                          • نخوانده ها: پست‌های جدید برای شما 0
                                          • جدیدترین پست ها
                                          • برچسب‌ها
                                          • سوال‌های درسی و مشاوره‌ای
                                          • دوره‌های آلاء
                                          • گروه‌ها
                                          • راهنمای آلاخونه
                                            • معرفی آلاخونه
                                            • سوال‌پرسیدن | انتشار مطالب آموزشی
                                            • پاسخ‌دادن و مشارکت در تاپیک‌ها
                                            • استفاده از ابزارهای ادیتور
                                            • معرفی گروه‌ها
                                            • لینک‌های دسترسی سریع