هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
0-0ftm میدونم ولی خب امکانات سمپادی ها بالاس
چرا شما سمپادی ها اینقدر عادت دارین بگین ما هیچی نداریم@mitra-ism-rahmani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
0-0ftm میدونم ولی خب امکانات سمپادی ها بالاس
چرا شما سمپادی ها اینقدر عادت دارین بگین ما هیچی نداریمادا بد حالا رو در میارن
-
0-0ftm
کلا مدرسه ما دست انسانی ها بود
میزدن می رقصیدن تو راهرو حتیاسپیکر میاوردن
دبیرستان دوره دومم خیلی چیز عجیبی بود تا اینکه مدیر عوض شد -
@mitra-ism-rahmani خب نمونه دولتی، ولی هیچی نداشت
@infinitie-a خب فرض کن عادی دولتی میبودی انوقت چی اصلا مدرسه ما یه ویرونه بود
دارم میگم دستشویی هامون بهتر از خود کلاسامون بود
بالا سر من دو تا شیشه ترک برداشته بود یکیش هم نصفش خالی بود نصفش در حال ریزش
به مدیرمون میگفتم این بیوفته تو سرم من تمومم میگفت اشکال نداره شهید میشی -
@sania-andiravan
مادبیرستان آزمایشگاه نداشتیم
ولی راهنمایی انقققققد خفن بود اصن مدیرش معرکه بود، البته یه سال ما بودیم اونجا
مدیر وقتی عوض شد سال آخر مدرسه گلستون شد🥺 -
@infinitie-a خب فرض کن عادی دولتی میبودی انوقت چی اصلا مدرسه ما یه ویرونه بود
دارم میگم دستشویی هامون بهتر از خود کلاسامون بود
بالا سر من دو تا شیشه ترک برداشته بود یکیش هم نصفش خالی بود نصفش در حال ریزش
به مدیرمون میگفتم این بیوفته تو سرم من تمومم میگفت اشکال نداره شهید میشی@mitra-ism-rahmani حالا یه مورد خاص که این حرفارو نداره
-
عا یه چیز دیگه
پنکه کلاس ما به لامپ وسط کلاس وصل بود
ینی میخواستی اون لامپو روشن کنی پنکه هم باهاش روشن میشد
فک کن وسط زمستون توعم وسط کلاس نشسته باشی -
@mitra-ism-rahmani
ی مورد مثال بزن؟از چ لحاظ میگی؟درسی؟
بگو تا بگم کامل بفهمی بدبختی بیش نیستیم:||
0-0ftm سمپاد های اصفهان شهید اژه ای و .... از نظر امکانات مدرسه مثل آزمایشگاه و کلاس و ... عالی اند
اصلا عکس های مدرسه شون را میبینی بهشته
از نظر معلم هم معلمای شما خیلی خیلی بهتر از معلم های ما اند خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی -
@saghi-mortazavi
والا ما آزمایشگاه داشتیم معلم مون عجیب بود
مجبور کرد عینک بخریم روپوش بخریم آخر سر هم 2 جلسه اومد@sania-andiravan
پففففففخدایا
-
0-0ftm
بعد جالبیش این بود صف می شدن اول صف یکی اسپیکر دستش بود بعدش صف که می شدن مارپیچی اینا می رفتن تو کلاسا بچه های اون کلاسا هم می رفتن تو صف بعدش می رفتن یه طبقه دیگه
مدیر مون نمی تونست جمع کنه -
الان حتما میگین وای پنکه داشتین
-
@saghi-mortazavi اخه ما پنکه نداشتیم، حداقل کولر داشتیم
-
@saghi-mortazavi اخه ما پنکه نداشتیم، حداقل کولر داشتیم
@infinitie-a لنت
کولر داشتین
-
@narjes-hashemi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@narjes-hashemi
جووون برگشتی
عار سلامهخوبم و میدونمم خوبی
هنو هیچی ازش نخوندمبهانه ای هم ندارم فقط یکم خیلی مشغولم
عا بعد اینکه فرستادی توش نوشته بود نویسندش رو تشکرات فراوانعَخی زدم تو ذوقت؟!
خسته نباشی،بچه هات موندن گشنه؟!
اوکیه آقا فقط در این حد بدون کارای قوی تری هم هستن بزرگوار بسی شادمان گشتیم اگ یکم دیگ هم تحمل میکردی دیگ اقتدا میکردم بت
نه انگشتا هستن خستهحکم بچه ی آدمو دارن
عا کتاب قوی تره ینی!؟Sharllot همانا از صالحان هستی
اینچنین به راه راست هدایت شوید۱
هروقت انگشتانت افتخار دادن بشین بخونش
آرههههه بابا نمایشنامه ثراژدیش کلا با کتاب فرق داره نمایش نامه نوشته میشه که اجرا بشه و این اجراشه که تاثیر گذاره
در صورتی که کتاب نوشته میشه که طرف خودش بخونه بدون نیاز به هرچیز دیگه
کتاب بدشم خوبه ،من این نمایشنانه رو چون گفتم هم اسمته دادمت وگرنه اصلا معرفی نمیکردم... -
0-0ftm
بعد جالبیش این بود صف می شدن اول صف یکی اسپیکر دستش بود بعدش صف که می شدن مارپیچی اینا می رفتن تو کلاسا بچه های اون کلاسا هم می رفتن تو صف بعدش می رفتن یه طبقه دیگه
مدیر مون نمی تونست جمع کنه@sania-andiravan من تورو تگ کردم دیدی؟
چطوورییی؟؟؟ -
@mitra-ism-rahmani حالا یه مورد خاص که این حرفارو نداره
@infinitie-a فقط یه مورد خاص ؟
ما کلاسامون کلا سمت آفتاب بود مهر و بعد از عید انگار اطراف کلاس آتیش روشن کرده بودی تو خود کلاس میپختیم از گرما بعد کلاسمون دو تا پریز داشت یکی ش اونقدر چهره ش وحشتناک بود که هیشکی طرفش نمیرفت اونیکی هم پنکه را اوردن وصل کردن بهش سیم خود پنکه از رنگ های مختلف تشکیل شده بود
بعد پنکه اینجور بود که یه دور میزد نیم ساعت به سمت در ثابت میشد یکی میزدیم تو سرش دوباره یه دور گردش سمت در ثابت -
@saghi-mortazavi
اونم اول سال، ازش اب میچکید
-
@infinitie-a فقط یه مورد خاص ؟
ما کلاسامون کلا سمت آفتاب بود مهر و بعد از عید انگار اطراف کلاس آتیش روشن کرده بودی تو خود کلاس میپختیم از گرما بعد کلاسمون دو تا پریز داشت یکی ش اونقدر چهره ش وحشتناک بود که هیشکی طرفش نمیرفت اونیکی هم پنکه را اوردن وصل کردن بهش سیم خود پنکه از رنگ های مختلف تشکیل شده بود
بعد پنکه اینجور بود که یه دور میزد نیم ساعت به سمت در ثابت میشد یکی میزدیم تو سرش دوباره یه دور گردش سمت در ثابت@mitra-ism-rahmani اوکی
قبول