|
شعردانه
️
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@kosar-mortazavi
خداروشکر -
maryam111 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
amir ahmadi مطالب جالبی بود
ولی لطفا دیگر نفرستید..وای و وای و وای
ایریمیش دیریا بیهیم ریخیت
amir ahmadi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
maryam111 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
amir ahmadi مطالب جالبی بود
ولی لطفا دیگر نفرستید..وای و وای و وای
ایریمیش دیریا بیهیم ریخیتتو برو تخم مرغت رو سرخ کن نمیخواد به فکر ایریمیش من بیشی
-
fatemeh8181 چیشده؟
-
ببین به کدوما مثبت دادم به کدوما ندادم
-
@mr-perfect
میگذره
خوبی
لطف دارید:) -
@roghayeh-eftekhari هچییییییی اجی متنمو خوندی؟
fatemeh8181 نه ندیدمش نقل بزن روش
-
-
@roghayeh-eftekhari ارام باش خواهر
fatemeh8181 ارامم
-
@kosar-mortazavi
@roghayeh-eftekhari
@Mr-Perfect
@Zeina Siri
مهشید حسن زاده 0
@سجاد-ذوالفقاریبچع ها چطوره بنظرتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلبم نا ارام است
انگار کسی۳صبح زنگ درخانه اش را فشرده و فرارکرده.میخواهد خودش را ارام کند اما بی فایده است میخواهد برای خودش لالایی مادرانه بخواند تا چشمانش سنگین شود اما نمیشود.
خواب از سرش پریده وبیخوابی میهمانش شده است.
خورشیدکه طلوع میکند زل زده است به عقربه های ساعت تنهایی.
میخواهد صبحی دیگر راآغاز کند.
آبی برسروصورت زخمی اش میزند.نگاهی در آینه ی شکسته شده ی غرورش می اندازدو باز با خودزیر لب زمزمه میکند.
هر روز شکسته تراز دیروزت میشوی رَفیق.
درفنجان غم قهوه ای تلخ برای خودش می ریزد
گرامافون شکست هایش را به صدا در می اوردو به تراس احساساتش میرود.
تمامی روز را پشت میز زندگی کتاب تجربه اش را مطالعه میکند.
نگاهش را به اسمان گره میزند خورشید دیگر درحال غروب کردن است وشبی دیگر با مهتابی از جنس دلتنگی نمایان میشود.
به داخل اتاق میرود و تخت بی کسی هایش بار دیگر اورا در آغوش میکشد.fatemeh8181 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@kosar-mortazavi
@roghayeh-eftekhari
@Mr-Perfect
@Zeina Siri
مهشید حسن زاده 0
@سجاد-ذوالفقاریبچع ها چطوره بنظرتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلبم نا ارام است
انگار کسی۳صبح زنگ درخانه اش را فشرده و فرارکرده.میخواهد خودش را ارام کند اما بی فایده است میخواهد برای خودش لالایی مادرانه بخواند تا چشمانش سنگین شود اما نمیشود.
خواب از سرش پریده وبیخوابی میهمانش شده است.
خورشیدکه طلوع میکند زل زده است به عقربه های ساعت تنهایی.
میخواهد صبحی دیگر راآغاز کند.
آبی برسروصورت زخمی اش میزند.نگاهی در آینه ی شکسته شده ی غرورش می اندازدو باز با خودزیر لب زمزمه میکند.
هر روز شکسته تراز دیروزت میشوی رَفیق.
درفنجان غم قهوه ای تلخ برای خودش می ریزد
گرامافون شکست هایش را به صدا در می اوردو به تراس احساساتش میرود.
تمامی روز را پشت میز زندگی کتاب تجربه اش را مطالعه میکند.
نگاهش را به اسمان گره میزند خورشید دیگر درحال غروب کردن است وشبی دیگر با مهتابی از جنس دلتنگی نمایان میشود.
به داخل اتاق میرود و تخت بی کسی هایش بار دیگر اورا در آغوش میکشد. -
@mr-perfect خیلیخیلی خوبه :))
خوبه ولی خیلی خیلی یکنواخته اذیت میکنه
-
@سجاد-ذوالفقاری باش
fatemeh8181 یکی منفی گرفتی حالا دیگه
جای من باشی چیکار میکنی؟ -
خوبه ولی خیلی خیلی یکنواخته اذیت میکنه
-
fatemeh8181 یکی منفی گرفتی حالا دیگه
جای من باشی چیکار میکنی؟ -
@kosar-mortazavi
@roghayeh-eftekhari
@Mr-Perfect
@Zeina Siri
مهشید حسن زاده 0
@سجاد-ذوالفقاریبچع ها چطوره بنظرتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قلبم نا ارام است
انگار کسی۳صبح زنگ درخانه اش را فشرده و فرارکرده.میخواهد خودش را ارام کند اما بی فایده است میخواهد برای خودش لالایی مادرانه بخواند تا چشمانش سنگین شود اما نمیشود.
خواب از سرش پریده وبیخوابی میهمانش شده است.
خورشیدکه طلوع میکند زل زده است به عقربه های ساعت تنهایی.
میخواهد صبحی دیگر راآغاز کند.
آبی برسروصورت زخمی اش میزند.نگاهی در آینه ی شکسته شده ی غرورش می اندازدو باز با خودزیر لب زمزمه میکند.
هر روز شکسته تراز دیروزت میشوی رَفیق.
درفنجان غم قهوه ای تلخ برای خودش می ریزد
گرامافون شکست هایش را به صدا در می اوردو به تراس احساساتش میرود.
تمامی روز را پشت میز زندگی کتاب تجربه اش را مطالعه میکند.
نگاهش را به اسمان گره میزند خورشید دیگر درحال غروب کردن است وشبی دیگر با مهتابی از جنس دلتنگی نمایان میشود.
به داخل اتاق میرود و تخت بی کسی هایش بار دیگر اورا در آغوش میکشد. -
@mr-perfect خودت از یکنواختی درش بیار
-
fatemeh8181 از عالی یه چیزی بیشتر حرف دل بازم بنویس
@roghayeh-eftekhari
مرسی
چشتو دنیایی که میتونی هرچیزی باشی مهربون باش🖤🌵🧠
