هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@infinitie-a
اوه مای گاش
خدایا شکرت که از این توفیقا ندارم هیچ وقت
دفعه بعد خواستی بذاری اخطار بده آفلاین بشم
نمیخوام تا اخر عمر خوابم نبره@mitra-ism-rahmani دلتم بخواد
حالا مثلا میخوای خودتو کنجکاو نشون ندی؟؟؟بایست تا دوباره بزارمش
-
@masoumeh-shokrollahi چرا اینجوری شد
-
بچه ها خنده ترین اتفاقایی ک براتون افتاده بگین
دختر پاییز تو سالن کلاس زبان یه ستون بود روشم کلید لامپا بود منم اونورو نگاه میکردم با کله خوردم بهش و دقیقا اونجا که کلیدا بود برقا خاموش شد روشن نکردم فقط دویدم طبقه بالا
-
0-0ftm کاش نیاد
-
دختر پاییز
باید فک کنم اینجوری یهویی یادم نمیا
ولی وقتی 6 سالم بود یچیزی شد که شیکم مادربزرگمو گاز گرفتم جوری که خون پاشید بیرون
بعد هنوز که هنوزه میگه بهم تو بچه بودی همچین کردی
کل طایفه خبر شدن از شاهکارم@f-seif-0 یا ابالفضل تو دندونات دندونه یا چی
-
@infinitie-a
منم یبار تو عید رفتیم عید دیدنی
به ترتیب وایساده بودن داشتم رو بوسی میکردم
حواسم نبود یه 3-4تا زن پشت سرهم بودن رسیدم به پنجمی دستشو گرفتم ماچش کردم یچیز تیزی حس کردم فمیدم شوهر زنه بود
خیلی خجالت کشیدم مردم رسمن@f-seif-0 اون شوهره چرا گیج بازی در اورده؟
-
@f-seif-0 یا ابالفضل تو دندونات دندونه یا چی
دختر پاییز
بقول دایی گرگم -
@f-seif-0 البته وقتی تستش راجب صفات چند جایگاهی و این چرتو پرتا نباشه
و مسئله طور باشه
بات موافقم -
دختر پاییز
باید فک کنم اینجوری یهویی یادم نمیا
ولی وقتی 6 سالم بود یچیزی شد که شیکم مادربزرگمو گاز گرفتم جوری که خون پاشید بیرون
بعد هنوز که هنوزه میگه بهم تو بچه بودی همچین کردی
کل طایفه خبر شدن از شاهکارم@f-seif-0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
دختر پاییز
باید فک کنم اینجوری یهویی یادم نمیا
ولی وقتی 6 سالم بود یچیزی شد که شیکم مادربزرگمو گاز گرفتم جوری که خون پاشید بیرون
بعد هنوز که هنوزه میگه بهم تو بچه بودی همچین کردی
کل طایفه خبر شدن از شاهکارمamir ahmadi فک کنم واقعن گرگم دایی
-
@sania-andiravan اره
نورونام اتصالی کردن
بیخیال، حال شما خوبه؟ -
دختر پاییز تو سالن کلاس زبان یه ستون بود روشم کلید لامپا بود منم اونورو نگاه میکردم با کله خوردم بهش و دقیقا اونجا که کلیدا بود برقا خاموش شد روشن نکردم فقط دویدم طبقه بالا
@mitra-ism-rahmani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
دختر پاییز تو سالن کلاس زبان یه ستون بود روشم کلید لامپا بود منم اونورو نگاه میکردم با کله خوردم بهش و دقیقا اونجا که کلیدا بود برقا خاموش شد روشن نکردم فقط دویدم طبقه بالا
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
ایشون کلاس زبان میرفته
و سوتی داده
-
@mitra-ism-rahmani دلتم بخواد
حالا مثلا میخوای خودتو کنجکاو نشون ندی؟؟؟بایست تا دوباره بزارمش
-
@f-seif-0 اون شوهره چرا گیج بازی در اورده؟
@infinitie-a در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@f-seif-0 اون شوهره چرا گیج بازی در اورده؟
من دستشو کشیدم نمیدونی چقد ضایه بود
-
-
@mitra-ism-rahmani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
دختر پاییز تو سالن کلاس زبان یه ستون بود روشم کلید لامپا بود منم اونورو نگاه میکردم با کله خوردم بهش و دقیقا اونجا که کلیدا بود برقا خاموش شد روشن نکردم فقط دویدم طبقه بالا
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
ایشون کلاس زبان میرفته
و سوتی داده
@infinitie-a واییی دانش اموزان الا رو تگ کردین
-
@mitra-ism-rahmani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
دختر پاییز تو سالن کلاس زبان یه ستون بود روشم کلید لامپا بود منم اونورو نگاه میکردم با کله خوردم بهش و دقیقا اونجا که کلیدا بود برقا خاموش شد روشن نکردم فقط دویدم طبقه بالا
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
ایشون کلاس زبان میرفته
و سوتی داده
@infinitie-a در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@mitra-ism-rahmani در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
دختر پاییز تو سالن کلاس زبان یه ستون بود روشم کلید لامپا بود منم اونورو نگاه میکردم با کله خوردم بهش و دقیقا اونجا که کلیدا بود برقا خاموش شد روشن نکردم فقط دویدم طبقه بالا
@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا
ایشون کلاس زبان میرفته
و سوتی داده
maryam111 چرا اینو اخراج ش نکردی ؟
-
در هر شب من هستم و تمامت
با خویشتن نشستن و درخویشتن شکستنحمید مصدق
سارا M 0
(کلمه شبو داشت دقت کردی
)
@roghayeh-eftekhari در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
در هر شب من هستم و تمامت
با خویشتن نشستن و درخویشتن شکستنحمید مصدق
سارا M 0
(کلمه شبو داشت دقت کردی
)
سلام چطوری گلم؟!!
یس، ولی اینجور بود بهتر بود
در ۳ شب من هستم و تمامت -
میبینم جمعا جمعه
-
یدفم تو پاساژ بودیم مامانم رو گم کردم
بعد یهو دیدمش تو یه بوتیک رفتم برم پیشش
پاساز شلوغ بود خیلی
با سرعت رفتم یهو یه صدایی گف گااااااااااااامپپپپپپپ و من به شدت خوردم تو یچیزی
بعد فهمیدم دیوارش از شیشه بود و شیشه به حدی تمیز بود که من تشخیصش ندادم
عین اعلامیه چسبیدم تو دیوار
همه دلشون رو گرفته بودن از خنده مامانم نشسته بود رو زمین فقط میخندید