هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@saghi-mortazavi هنوز هستی
صبحت بخیرparisa khany ارههه
صبح توعم بخیر
اذان شه بخوابم -
بعد از اینکه شیراز رفتم بعد از شاید شیش هفت سال
خیلی دلم خواست شهرای پیشرفته تر ببینم
بعد دیدم با خودم
خب که چی؟الان تو طمع پیدا کردی، حس وابستگی یا دوست داشتن پیدا کردی
اونم به مقدار زیاد!!!
بعد مثلا تو خیالات خودم، فکر میکردم اگر تهران دانشگاه قبول شدی، تو با جو و فضای اونجا، آشنایی نداری، اگر باعث شد فکرت دچار مشکل بشه چی؟
اگر نتونستی خودتو نگه داری چی؟
اگر جو برت غالب شد چی؟
اونوقت کدومش مهمتره!؟.... خودت یا درست؟ -
باگ اینجاس که تکنولوژی آدمو تنبل تر میکنه
شهرای پیشرفته هم همینطورن
اگه آدم نخواد اینطور بشه، باید برخلاف جهت آب شنا کنه
و اینم کار هر کسی نیست -
ایییییییی
باید ذهن خوانی یاد بگیرم:/ -
یه زمانی دوستم زده بود تو کار رمالی
بهش گفتم یه چی بده که هرکی میخوام عاشقم بشهاونم نسخه تجویز کرد
نمیدونم کار کرد یا نهچون واسه یه سلبریتی میخواستمش
-
باید بگم من بیست دقیقه اول نبودم بخاط همین داستانو نشنیدم
اونایی که بعدا وارد جزیره میشن اونایی هستن که با ناخودا در ارتباطن اما بعضی ها معتقدن جزیره ای درکار نیست اینارو که از کشتی خارج میکنن نابودشون میکنن و اینایی که با ناخودا د ارتباطن این اطلاعات رو دارن
سوال یکی از بچه ها: داستانی که تعریف کردین پر از استعاره بود میتونیم بگیم اون شخصی که اومده گفته جزیره ای در کاره صاحب قدرت بوده و برای اینکه بتونه کشی رو حفظ کنه این حرفارو زده کع بتونه مردم رو تو کشتی نگه داره؟
استاد : اگر فرض بر این بذاریم که یه ناخودایی این کشتی رو راه انداخته و حتی راه انداختن این کشتی خودش قطعا کار خیلی خیلی بزرگیه و پس از آدم های اون کشتی برنمیاد وقتی به این دنیا برمیگردیم راه انداختن این دنیا کار یه آدم معمولی یه انسان یه موجود زنده نیست و قطعا باید کسی که قدرت نامتناهی داره و علم نامتناهی داره اینکارو انجام بده
ادامه حرف اون آقا: دوتا نگرش تو این دنیا وجود داره
یک نگرش به قول مسافرای کشتی لذت بردن از دنیاست و یکی دیگه نگرش آینده نگریه ما اگه بخوایم نگرش آینده نگری داشته باشیم طبیعتا باید حالمون رو بدیم دیگه
اصل اعتقاد که یک انتخاب انتخاب های دیگه ارو منحل میکنه ما فقط یک انتخاب داریم ، ما اگه بخوایم آینده خوبی داشته باشیم باید حالو بیخیال شیم از کجا میدونیم چقدر دیگه زندهایم؟ شاید همین خود من دو دقیقه دیگه نباشم
طبیعت انسان همینه هممون همینطوریم انسان بین دو گزینه میمونه آقا لذت ببرم از زندگیم یا فکر آیندهام باشم؟ این سوال ، سوال اساسیه حداقل برای مناستاد: ما دوتا راه حل داریم هر دوتاام احتمال
یکی اینکه به آینده اصلا فکر نمیکنیم و حال درمیابیم و اصلا فکر آینده نیستیم از حال لذت میبریم
یکی اینکه زندگیمون رو در راستای هدفی که ما گفتن اگه اینطور زندگی کنید اون هدف نهایی تامین میشه همون هدف ابدی و ازلی زندگی که اتمام نداره درست میشه اونجور زندگی کنیم
احتماله دیگه ، داریم از احتمال حرف میزنیم دوتاشم بر اساس احتمال جواب میدیم و فرض میکنیم جواب صحیح نداره
اگر من گزینه اول رو انتخاب کنم نهایت از شما صدسال دیگه ، خیلی بعیده آدم بتونه صدسال زندگی کنه ، من نهایت صدسال خیلی زیاد خوش گذروندم و شما تصور کنید انسانی که نمیخواد به آینده پس از مرگ امیدوار باشه مگه چقدر خوش میگذرونه؟
حالا فرض میکنیم هرچه آنچه که خواست انجام دادو خیلی خیلی بهش گذشته ولی خوش گذروندن اون صدسال و اگر کسی براساس اینکه هدفی در اینده قرار تامین بشه به خودش سخت بگیره خب نفر اول تمام سرنوشت ازلی و ابدیش رو از دست داده صدسال خوش گذرونده با فرض اینکه عاقبتی هست آخرتی هست ، صدسال رو گرفته ابدیت رو از دست داده صد در برابر منتاهی نسبتش صفره
اما شخصی که به خودش بد گذرونده اگر آخرتی نباشه نهایت صدسال بهش بد گذشته که معتقدیم بدم نگذشته کسایی که در مسیر دین قرار میگیرن اتفاقا خیلی از مسیر بیشتر لذت میبرن اما منتها در ظاهر و ازنظر بقیه بد گذرونده این طرف صدسال بر گذرونده اگر ابدیتی باشه این صدسال سختی که کشیده در برابر اون ابدیتی که بدست آورده واقعا سختیش نسبت تناسبش صفره
همش احتمال بودها ما اصلا هیچ چیزی رو قطعی نگفتیم لذت بردن از صدسال با توجه به ابدیت خیلی کلاه گشادیه که سر یه شخص میره و در واقع اصلا هیچ لذتی نبرده چون نسبت تناسب صفره ولی اگر پنجاه درصدم احتمال بدیم آخرت باشه اونی ضرر میکنه که و میبازه که فوق العاده ضرر بزرگی کرده خیلی ضررش بزرگ تراز اینه که صدسال یک دیندار سخت بگذره اما در ظاهر در واقعا اینطور نبوده -
@roghayeh-eftekhari
واقعا راضی نیستم اگه تا الان زحمتت شده
فکر نمیکردم اینقدر طولانی باشه، اگر میدونستم، نمیگفتم بنویسی -
باید بگم من بیست دقیقه اول نبودم بخاط همین داستانو نشنیدم
اونایی که بعدا وارد جزیره میشن اونایی هستن که با ناخودا در ارتباطن اما بعضی ها معتقدن جزیره ای درکار نیست اینارو که از کشتی خارج میکنن نابودشون میکنن و اینایی که با ناخودا د ارتباطن این اطلاعات رو دارن
سوال یکی از بچه ها: داستانی که تعریف کردین پر از استعاره بود میتونیم بگیم اون شخصی که اومده گفته جزیره ای در کاره صاحب قدرت بوده و برای اینکه بتونه کشی رو حفظ کنه این حرفارو زده کع بتونه مردم رو تو کشتی نگه داره؟
استاد : اگر فرض بر این بذاریم که یه ناخودایی این کشتی رو راه انداخته و حتی راه انداختن این کشتی خودش قطعا کار خیلی خیلی بزرگیه و پس از آدم های اون کشتی برنمیاد وقتی به این دنیا برمیگردیم راه انداختن این دنیا کار یه آدم معمولی یه انسان یه موجود زنده نیست و قطعا باید کسی که قدرت نامتناهی داره و علم نامتناهی داره اینکارو انجام بده
ادامه حرف اون آقا: دوتا نگرش تو این دنیا وجود داره
یک نگرش به قول مسافرای کشتی لذت بردن از دنیاست و یکی دیگه نگرش آینده نگریه ما اگه بخوایم نگرش آینده نگری داشته باشیم طبیعتا باید حالمون رو بدیم دیگه
اصل اعتقاد که یک انتخاب انتخاب های دیگه ارو منحل میکنه ما فقط یک انتخاب داریم ، ما اگه بخوایم آینده خوبی داشته باشیم باید حالو بیخیال شیم از کجا میدونیم چقدر دیگه زندهایم؟ شاید همین خود من دو دقیقه دیگه نباشم
طبیعت انسان همینه هممون همینطوریم انسان بین دو گزینه میمونه آقا لذت ببرم از زندگیم یا فکر آیندهام باشم؟ این سوال ، سوال اساسیه حداقل برای مناستاد: ما دوتا راه حل داریم هر دوتاام احتمال
یکی اینکه به آینده اصلا فکر نمیکنیم و حال درمیابیم و اصلا فکر آینده نیستیم از حال لذت میبریم
یکی اینکه زندگیمون رو در راستای هدفی که ما گفتن اگه اینطور زندگی کنید اون هدف نهایی تامین میشه همون هدف ابدی و ازلی زندگی که اتمام نداره درست میشه اونجور زندگی کنیم
احتماله دیگه ، داریم از احتمال حرف میزنیم دوتاشم بر اساس احتمال جواب میدیم و فرض میکنیم جواب صحیح نداره
اگر من گزینه اول رو انتخاب کنم نهایت از شما صدسال دیگه ، خیلی بعیده آدم بتونه صدسال زندگی کنه ، من نهایت صدسال خیلی زیاد خوش گذروندم و شما تصور کنید انسانی که نمیخواد به آینده پس از مرگ امیدوار باشه مگه چقدر خوش میگذرونه؟
حالا فرض میکنیم هرچه آنچه که خواست انجام دادو خیلی خیلی بهش گذشته ولی خوش گذروندن اون صدسال و اگر کسی براساس اینکه هدفی در اینده قرار تامین بشه به خودش سخت بگیره خب نفر اول تمام سرنوشت ازلی و ابدیش رو از دست داده صدسال خوش گذرونده با فرض اینکه عاقبتی هست آخرتی هست ، صدسال رو گرفته ابدیت رو از دست داده صد در برابر منتاهی نسبتش صفره
اما شخصی که به خودش بد گذرونده اگر آخرتی نباشه نهایت صدسال بهش بد گذشته که معتقدیم بدم نگذشته کسایی که در مسیر دین قرار میگیرن اتفاقا خیلی از مسیر بیشتر لذت میبرن اما منتها در ظاهر و ازنظر بقیه بد گذرونده این طرف صدسال بر گذرونده اگر ابدیتی باشه این صدسال سختی که کشیده در برابر اون ابدیتی که بدست آورده واقعا سختیش نسبت تناسبش صفره
همش احتمال بودها ما اصلا هیچ چیزی رو قطعی نگفتیم لذت بردن از صدسال با توجه به ابدیت خیلی کلاه گشادیه که سر یه شخص میره و در واقع اصلا هیچ لذتی نبرده چون نسبت تناسب صفره ولی اگر پنجاه درصدم احتمال بدیم آخرت باشه اونی ضرر میکنه که و میبازه که فوق العاده ضرر بزرگی کرده خیلی ضررش بزرگ تراز اینه که صدسال یک دیندار سخت بگذره اما در ظاهر در واقعا اینطور نبوده@roghayeh-eftekhari هوووممممم
جالبه
ولی خب بحث داره
جالبه بدونی، یکی از راه های اثبات خدا همینه
یه برهانی هست، برهان شرطبندی پاسکال بهش میگن
میگه که اگر تو بخوای سر وجود یا عدم وجود خدا شرط ببندی، بهتره که روی وجود خدا شرط ببندی
استدلالشم دقیقا همینه
از اینم گذشته، یه روایتیم هست از امام رضا علیه السلام که به یه نفر همینطور جواب میده
یعنی میگه فرض کن ماها بر فرض محال اشتباه میگیم، ولی اگر فقط یک درصد تو بخوای بگی خدا وجود داره، اگر اون یک درصد محقق بشه، اونوقت پای تو گیره هاااا -
@infinitie-a نه زحمتی نیست
ببخشید من رو کاغذ نوشتم بعد یخورده طول میکشه تایپش کنم الان ادامه اشو تایپ میکنم
نه خودم خواستمببخشید باز اینقدر معطل شدی
@roghayeh-eftekhari ببخشید واقعا
لطف کردی
اگه میخوای بزار فردا، زحمت نشه -
گرچه علاوه بر این
اسلام اوکی ترین دینه آقا
شهید مطهری توی کتاب آزادی انسان
میاد با دلایل منطقی ثابت میکنه که اگر تو میخوای انسانیت داشته باشی، باید آدم مذهبی ایی باشی
خب از هر آدمی بپرسی، میگه من از انسانیت خوشم میاد
حالا شهید مطهری میاد ثابت میکنه که همچین چیزی، نیاز به مذهبی بودن داره!
تازه اونم با دلایل منطقی هااا نه اینکه بگی الان میخواد بیاد بحث خدا پیغمبر بیاره
شهید مطهری اصن یه چیزه عجیبیه -
یادم میاد
خاکسپاری مرتضی پاشایی
شیشم بودم
روزشو یادم نیست
ولی یادمه میگفتن ۹ صبحه
یه دختره بود
طرفدارش بود
۵ دقیقه به ۹ بود
به دیوار تکیه داده بود هر ثانیه به ساعت نگاه میکرد
اضطراب و تشویش داشت
غمباد گرفته بود
......
بعضی خاطره ها یادم نمیرن...
خدابیامرزه... -
بحث خاکسپاری شد
حداقل برم خرما بخورم، نمیرم یه وخ -
ما میخواستیم به این نکته بپردازیم که این آقای آدام اسمیت توی کشتی به به جواب سوال های اساسی و بنیادیش برسه آیا جواب اون سوال های اساسی و بنیادی در زندگی روزمره اون تاثیری هم داره؟
قطعا خواهید گفت بله بسیار تاثیر گذاره کسی که با یه بینش باز میفهمه که از کجا اومده به کجا میره و خودش تو این مدت کوتا چه نقشی رو باید ایفا کنه؟ ابهام تو زندگیش نباشه
ابهام واقعاچالش برانگیزه و حال آدمو بد میکنه وقتی آدم از سرنوشت خودش اطلاع نداشته باشه و یا خودش رو بزنه به یه راهی که به سوالا توجه نکنه
واقعا چیزی که گفتم حقیقت داره افرادی خودشون از کشتی میندازن بیرون انسان هایی که ایقدر غرق این شدن که اصلا من برای چی اومدم؟ تو دنیا اینایی که میمیرن چی میشن؟ و متاسفانه وقتی جواب سوالاشون رو پیدا نمیکنن اغدام به یه خودکشی می کنن تا از شر این سوالات و این عذاب و فشار این سوالات راحت شن
اگر بخوایم یه مثال دیگه بزنیم اینطور میشه که
شما وقتی یک کتاب رو باز میکنی اگه به صورت رندوم از هر صفحه اش یه جمله بخونی یه جمله کامل معنی دار بخونی خیلی تفاوت داره با اینکه کسی که کتاب رو از اول تا آخر میخونه و میتونه برای شما توضیح بده این کتاب چی بوده؟ نویسنده این کتاب کیه؟ و دنبال چه هدفی بوده و چطور به هدفش از نوشتن این کتاب رسیده؟
حالا فرق فیلسوف با بقیه کسایی که وارد علوم دیگه ای غیر فلسفه میشن همینه
کسایی که وارد علوم دیگه میشن مثل اینکه یک صفحه ای رو رندوم از یه کتابی باز کنی و جملات و سطر ها رو از یک صفحه بخونی علوم اینطور هستن
شیمی ، فیزیک ، زیست و... هرکدوم به بخشی از هرگوشه این جهان می پردازن اما فیلسوف چکار میکنه
فیلسوف میاد نگاه کلی میکنه به تو میگه که کتاب عالم نوشته کی هست از کجا شروع شد به کجا ختم شد نمیگیم همه فیلسوف ها قطعا به جواب های درستی رسیدن
حالا به یه فیلسوف ربطی نداره که مثلا در صفحه ۳۰ کتاب چی گفته مثلا اگه فیلسوف اگر جزئی بشه و وارد این قضیه بشه که آب مثلا در دمایی ۱۰۰ درجه می جوشه اصلا این ربطی به فیلسوف نداره
فیلسوف مثل کسیه که یه چکیده از یه کتاب میگه خوندن صفحات کار علوم دیگه است -
@roghayeh-eftekhari هوووممممم
جالبه
ولی خب بحث داره
جالبه بدونی، یکی از راه های اثبات خدا همینه
یه برهانی هست، برهان شرطبندی پاسکال بهش میگن
میگه که اگر تو بخوای سر وجود یا عدم وجود خدا شرط ببندی، بهتره که روی وجود خدا شرط ببندی
استدلالشم دقیقا همینه
از اینم گذشته، یه روایتیم هست از امام رضا علیه السلام که به یه نفر همینطور جواب میده
یعنی میگه فرض کن ماها بر فرض محال اشتباه میگیم، ولی اگر فقط یک درصد تو بخوای بگی خدا وجود داره، اگر اون یک درصد محقق بشه، اونوقت پای تو گیره هاااا -
@roghayeh-eftekhari ببخشید واقعا
لطف کردی
اگه میخوای بزار فردا، زحمت نشه