هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
شکی نیست
-
به مولا کار داشتم
-
کار فنی بود
-
برا کارای موسسه
ولی خب
ممنون -
گاهی اوقات هم هست
از خودمون میپرسیم چرا عشقای امروزی رو، عشقای آبکی و الکی مینامیم
واقعا چرا؟!
شاید یه دلیل اصلیش این باشه که جوون های امروزی، سر خونه زندگیشون نمیرن! و هی از این دوست دختر/پسر به اون یکی دوست دختر/پسر ، سویچ میکنن و جابجا میشن!
ولی واقعا دلیل چیه؟!
گرچه منم خیلی راجع به این مسئله اطلاعات ندارم، ولی اطلاعاتی که دارم رو بیان میکنم
نوجوونا وقتی به سن ۱۸-۱۹ سالگی که میرسن خب بالاخره تازه دارن وارد محیط جوونی میشن
تو این سن، تازه نیاز های روحی و جسمی و جنسی هر دو نوع ادمیزاد، داره شروع به فوران میکنه!
گذشته از این ها، یه نیاز طبیعیه هر فرد سالم اینه که توی دوره جوونی خودش، با یه نفر ارتباط بگیره
چون داره از اون حالت بچگونه خودش تازه در میاد!
حالا اگر خیلی از مشکلات رو فاکتور بگیریم، من جمله (مشکلات اقتصادی و فرهنگی)
یه مشکل عدیده ایی که وجود داره اینه که دونفر وقتی تازه بخوان با هم دوست بشن، چون ۹۹٪ هنوز تجربه این چیزا رو ندارن، مشکلات همدیگرو نمیتونن ببینن، و مخصوصا امروزه (که باز ۹۹٪ جامعه ما کلی نگر شدن)، نمیتونن چیزی به جز اون حسی که اون لحظه بینشون هست ،رو ببینن
حالا این دونفر یه چند مدت با هم میمونن
و کم کم، این حس بینشون (عشق ظاهری) که پابرجا هم نیس، از بین میره و بعدش کم کم اشکالات معلوم میشه...
این وسط باز این دو نفر، احیانا یه مشکلی که دارن اینه که خودشون رو آموزش ندادن که چطور باید به همدیگه و حتی اون حس بینشون، پایبند باشن!
حالا همین مشکل+قضاوت زود هنگام طرفین+مشکلاتی که بین خودشون میبینن، باعث میشه که دو طرف از هم جدا بشن!
یهو میبینی یکی از طرفین که سست تر بوده، رفته با یکی دیگه!
این چیزا مال زوج ها نیست ها!!!
مال دوست پسر و دختراست!
باز اگر زوج بودن، این پایبندیه بیشتر بود!
تازه یه مشکل دیگه ایی هم که این وسط هست
اینه که احیانا باز دو طرف چون هنوز جوونن و صرفا بر اساس طبیعت خودشون خواستن با هم ارتباط بگیرن، چون بی تجربه ان، بلد نیستند که چطور باید با همدیگه رفتار کنن و سر همین موضوع، سر چیزای خیلی بیهوده و الکی، با هم جر و بحث میکنن!
حالا راه حل چیست؟؟
راه حل اینه که شما اول خودت یه ذره وجدان به خرج بده، و ببین که اگر الان بخوای با یه نفر دوست بشی:
واقعا میتونی به تعهد بین خودتون پایبند باشی؟!
واقعا میتونی به خاطر کسی که دوستش داری، خودت رو کنترل کنی و حتی فکر یه شخص دیگه هم بخاطر این تعهد، به ذهنت خطور ندی!؟ و اگر خطور دادی، از خودت پشیمون باشی و در صدد جبرانش بر بیای؟!
اونقدری رو خودت و امیالت کار کردی که بتونی کنترلشون کنی؟!
اونقدری علم داری که بخوای با یه شخص دیگه ارتباط بگیری؟!
اونقدری تلاش و کوشش تو خودت میبینی که بخوای یه زندگی تشکیل بدی؟!
اونقد ادم حسابی هستی که اگه یه نفرو وارد زندگیت کردی، هم خودت و هم اون بنده خدا رو بدبخت نکنی؟!
اصلا شغل درست و حسابی داری؟!و هزاران هزار سوال دیگه که هرکسی باید راست و صادق به خودش جواب بده!
شاید بگید این سخت گیری ها چیه!؟
باید بگم که این سوالات اصلا سخت گیری نیست! این چیزا یه سری سوالات عادیه که باید واسه ماها باشه!
همین سخت گیری هارو کنار گذاشتن که الان چارتا چارتا ملت با هم دیگه وارد رابطه میشن و سه ماه بعد جدا میشن!
همین سخت گیری ها رو گذاشتن کنار که عشق ها آبکی شدن!
اگر ماها به خودمون یاد بدیم که به جای انجام کار راحت، سعی کنیم کار درست رو انجام بدیم، نصف مشکلاتی که الان هست، رو نداشتیم!
البته که انجام همچین مهمی، کار سختیه! اگر سخت نبود که همه انجامش میدادن!
ولی خب پس کی قراره ماها آدم بشیم؟! کی قراره از اون بچگی خودمون در بیایم و بزرگ بشیم و بزرگ فکر کنیم؟!
گرچه باز توی خود این روابط هم باید بحث بشه!که اصلا درسته یه جوون وارد رابطه بشه یا نه! -
گیربدم؟
-
گاهی اوقات هم هست
از خودمون میپرسیم چرا عشقای امروزی رو، عشقای آبکی و الکی مینامیم
واقعا چرا؟!
شاید یه دلیل اصلیش این باشه که جوون های امروزی، سر خونه زندگیشون نمیرن! و هی از این دوست دختر/پسر به اون یکی دوست دختر/پسر ، سویچ میکنن و جابجا میشن!
ولی واقعا دلیل چیه؟!
گرچه منم خیلی راجع به این مسئله اطلاعات ندارم، ولی اطلاعاتی که دارم رو بیان میکنم
نوجوونا وقتی به سن ۱۸-۱۹ سالگی که میرسن خب بالاخره تازه دارن وارد محیط جوونی میشن
تو این سن، تازه نیاز های روحی و جسمی و جنسی هر دو نوع ادمیزاد، داره شروع به فوران میکنه!
گذشته از این ها، یه نیاز طبیعیه هر فرد سالم اینه که توی دوره جوونی خودش، با یه نفر ارتباط بگیره
چون داره از اون حالت بچگونه خودش تازه در میاد!
حالا اگر خیلی از مشکلات رو فاکتور بگیریم، من جمله (مشکلات اقتصادی و فرهنگی)
یه مشکل عدیده ایی که وجود داره اینه که دونفر وقتی تازه بخوان با هم دوست بشن، چون ۹۹٪ هنوز تجربه این چیزا رو ندارن، مشکلات همدیگرو نمیتونن ببینن، و مخصوصا امروزه (که باز ۹۹٪ جامعه ما کلی نگر شدن)، نمیتونن چیزی به جز اون حسی که اون لحظه بینشون هست ،رو ببینن
حالا این دونفر یه چند مدت با هم میمونن
و کم کم، این حس بینشون (عشق ظاهری) که پابرجا هم نیس، از بین میره و بعدش کم کم اشکالات معلوم میشه...
این وسط باز این دو نفر، احیانا یه مشکلی که دارن اینه که خودشون رو آموزش ندادن که چطور باید به همدیگه و حتی اون حس بینشون، پایبند باشن!
حالا همین مشکل+قضاوت زود هنگام طرفین+مشکلاتی که بین خودشون میبینن، باعث میشه که دو طرف از هم جدا بشن!
یهو میبینی یکی از طرفین که سست تر بوده، رفته با یکی دیگه!
این چیزا مال زوج ها نیست ها!!!
مال دوست پسر و دختراست!
باز اگر زوج بودن، این پایبندیه بیشتر بود!
تازه یه مشکل دیگه ایی هم که این وسط هست
اینه که احیانا باز دو طرف چون هنوز جوونن و صرفا بر اساس طبیعت خودشون خواستن با هم ارتباط بگیرن، چون بی تجربه ان، بلد نیستند که چطور باید با همدیگه رفتار کنن و سر همین موضوع، سر چیزای خیلی بیهوده و الکی، با هم جر و بحث میکنن!
حالا راه حل چیست؟؟
راه حل اینه که شما اول خودت یه ذره وجدان به خرج بده، و ببین که اگر الان بخوای با یه نفر دوست بشی:
واقعا میتونی به تعهد بین خودتون پایبند باشی؟!
واقعا میتونی به خاطر کسی که دوستش داری، خودت رو کنترل کنی و حتی فکر یه شخص دیگه هم بخاطر این تعهد، به ذهنت خطور ندی!؟ و اگر خطور دادی، از خودت پشیمون باشی و در صدد جبرانش بر بیای؟!
اونقدری رو خودت و امیالت کار کردی که بتونی کنترلشون کنی؟!
اونقدری علم داری که بخوای با یه شخص دیگه ارتباط بگیری؟!
اونقدری تلاش و کوشش تو خودت میبینی که بخوای یه زندگی تشکیل بدی؟!
اونقد ادم حسابی هستی که اگه یه نفرو وارد زندگیت کردی، هم خودت و هم اون بنده خدا رو بدبخت نکنی؟!
اصلا شغل درست و حسابی داری؟!و هزاران هزار سوال دیگه که هرکسی باید راست و صادق به خودش جواب بده!
شاید بگید این سخت گیری ها چیه!؟
باید بگم که این سوالات اصلا سخت گیری نیست! این چیزا یه سری سوالات عادیه که باید واسه ماها باشه!
همین سخت گیری هارو کنار گذاشتن که الان چارتا چارتا ملت با هم دیگه وارد رابطه میشن و سه ماه بعد جدا میشن!
همین سخت گیری ها رو گذاشتن کنار که عشق ها آبکی شدن!
اگر ماها به خودمون یاد بدیم که به جای انجام کار راحت، سعی کنیم کار درست رو انجام بدیم، نصف مشکلاتی که الان هست، رو نداشتیم!
البته که انجام همچین مهمی، کار سختیه! اگر سخت نبود که همه انجامش میدادن!
ولی خب پس کی قراره ماها آدم بشیم؟! کی قراره از اون بچگی خودمون در بیایم و بزرگ بشیم و بزرگ فکر کنیم؟!
گرچه باز توی خود این روابط هم باید بحث بشه!که اصلا درسته یه جوون وارد رابطه بشه یا نه!@Infinitie-A چقدر خوب گفتی
-
آرههه
-
@Infinitie-A چقدر خوب گفتی
-
وقتی از کل دنیا رانده ای و فقط یه در جلوت بازه و راه حل فعلیه
منطقی باشی باید بری سمت همون راه حل -
حالا اگه ذهنمون درگیر یه نفر باشه چی؟
-
حالا اگه ذهنمون درگیر یه نفر باشه چی؟
@Infinitie-A خودت جوابشو بگو ای شیخ بزرگ
-
ولی جدا از شوخی چرا لفت ده روم ؟؟
قاضی هم اجازه صحبت میده به مجرم
مگه من شمرم؟ -
@Infinitie-A خودت جوابشو بگو ای شیخ بزرگ
Konkur Hero
بیخیال -
Konkur Hero
بیخیال@Infinitie-A
-
به چالش کشیدن اینموضوع راحته!
ارایه راه حل تیوری(املاشوبلدم خودم)راحت تر!
جمله درست:رابطه سوادمیخواد!
بسترامن کسب این سوادکو؟راه حل چاره گشا بدید!
پ.ن:باکمال احترام هااا,صرف مباحثه گفتم -
پارادوکس عجیبی است
انجا خود را شناختیم تغییر آغاز شد -
حالا اگه ذهنمون درگیر یه نفر باشه چی؟
@Infinitie-A در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
حالا اگه ذهنمون درگیر یه نفر باشه چی؟
هررابطه هزارسو داره و دو سراصلی
باید دید اون آدمی که درگیرشیم نسبت ب این رابطه چ موضعی داره -
من اینو میدونم تو هر کاری اگه یکی تو یه شرکتی کار بکنه بدترین کار ممکن رو هم انجام بده
برا دفعه بعد با احتیاط باید فرصت داد -
راه حل چاره گشا هم دارم
ولی عموم جامعه فکر میکنن راه حلی که میدم یه کلیشه بی ارزشه!واس همین خیلی منطقی نیس بخوام اینجا بگمش:/