هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Infinitie. A مرسی
-
میبوسمت یک روز در میدانِ آزادی
میبوسمت وقتی که تهران دست ما افتاد
میبوسمت وقتی صدایِ تیرها خوابید
میبوسمت وقتی سِلاح از دستها افتاد
میبوسمت پای تمام چوبههای دار
وقتی کبوتر روی آنها آشیان دارد
وقتی قفس تابوت مرغ عشق دیگر نیست
وقتی که او هم بال و پر در اسمان دارد
میبوسمت پشت در سلولها وقتی
بوی شکنجه از در زندان نمیآید
وقتی که زخمی روی تن هامان نمیخندد
وقتی که از چشمانمان باران نمیآید
میبوسمت وقتی پلیس ضد شورش هم
یکرنگ با مردم سرود صُلح میخواند -
انگشتام درد میکنه دیگه بس تایپ کردم..!
من میرم میخوابم
شماهم برین ترین هاتون رو بنویسین که منتظرم
زوریه اصن
هرکی منشن شده باید بنویسه -
من فکر کردم تهش ۱۷
نصف شبی چشام اندازه توپ بسکتبال شد
-
@Saghi-Mortazavi
افتاد، ولی تحلیلم بچگانه بود
ممنون
چرا قبلا لایک نکرده بودی؟ -
amir ahmadireplied to خانومِ_دوست_داشتنی on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خانومِ_دوست_داشتنی مرسی
-
خانومِ_دوست_داشتنیreplied to amir ahmadi on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
amir ahmadi خواهش میکنم
ولی واقعنی هرچی فکر کردم راجه بهت هیچی نیومد به ذهنم ://
خیلی سخت بود واسم :// -
Elham Hosenireplied to علیرضا تمدنی on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
علیرضا تمدنی
شما که اینقدر ادبیاتت خوبه باید بگی شاید از شرم گونه هایم گلگون شد و شریاناتم دچار اختلال -
Infinitie. Areplied to fatemeh8181 on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
fatemeh8181 چرا فایده نداره؟
-
این پست پاک شده!
-
طولانی شد
-
amir ahmadireplied to خانومِ_دوست_داشتنی on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خانومِ_دوست_داشتنی نه بابا همین که یادت بود خیلی ارزش داره واسم داییمرسی
-
عا ای شبتونم بخیر
خوب بخوابید
-
خانومِ_دوست_داشتنیreplied to amir ahmadi on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
amir ahmadi خلاصه که آره دیگه
الآن نوبت توئه بنویسی
چون خیلی نمیایی ، زیرآبی رد نشو ازش -
علیرضا تمدنیreplied to Elham Hoseni on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Elham Hoseni اوه
تسمه تایمم -
Elham Hosenireplied to خانومِ_دوست_داشتنی on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خانومِ_دوست_داشتنی
میشه عید به عنوان عیدانه نوشت -
تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
فرومگذار در مجلس چنین اشگرف جامی را
ز خون ما قصاصت را بجو این دم خلاصت را
مهل ساقی خاصت را برای خاص و عامی را
بکش جام جلالی را فدا کن نفس و مالی را
مشو سخره حلالی را مخوان باده حرامی را
غلط کردار نادانی همه نامیست یا نانی
تو را چون پخته شد جانی مگیر ای پخته خامی را
کسی کز نام میلافد بهل کز غصه بشکافد
چو آن مرغی که میبافد به گرد خویش دامی را
در این دام و در این دانه مجو جز عشق جانانه
مگو از چرخ وز خانه تو دیده گیر بامی را
تو شین و کاف و ری را خود مگو شکر که هست از نی
مگو القاب جان حی یکی نقش و کلامی را
چو بیصورت تو جان باشی چه نقصان گر نهان باشی
چرا دربند آن باشی که واگویی پیامی را
بیا ای هم دل محرم بگیر این باده خرم
چنان سرمست شو این دم که نشناسی مقامی را
برو ای راه ره پیما بدان خورشید جان افزا
از این مجنون پرسودا ببر آن جا سلامی را
بگو ای شمس تبریزی از آن میهای پاییزی
به خود در ساغرم ریزی نفرمایی غلامی را
شمس ترینم
نصیحت ترین -
fatemeh8181replied to Infinitie. A on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Infinitie. A شنبس دیگه
-
خانومِ_دوست_داشتنیreplied to Elham Hoseni on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
Elham Hoseni حالا چون تو از این جدیدایی ، میتونی صبر کنی تا بشناس بقیه رو بعد بنویسی
-
Saghiareplied to خانومِ_دوست_داشتنی on ۶ اسفند ۱۴۰۰، ۲۰:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خانومِ_دوست_داشتنی
تو تا همه رو مجبور نکنی بنویسن راحت نمیشی
شبت آروم
260474/1000113