-
Mahan Xodayi 2 من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان / قال و مقال عالمی می کشم از برای تو
حافظنوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۳۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMohsenTaheri
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن -
Mahan Xodayi 2
مرا هزار امید هست و هر هزار تویی
شروع شادی و پایان انتظار تویینوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را:) -
@fatemeh-Ma
ای که با یک سنگ کوچک خاطرت گِل میشود
مشکل از اطفال شیطان نیست،دریا نیستی:)نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
یوسف گم گشته باز اید ب کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور-__- -
Alireza Varamanzar
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را:)نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
آخر به اسارت دل حسرت زده خو کرد
شادم که دگر ياد گريز از قفسم نيست -
Mahan Xodayi 2
یوسف گم گشته باز اید ب کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور-__-نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
رو ترش کردی مگر دی بادهات گیرا نبود
ساقیت بیگانه بود و آن شه زیبا نبود
️مولانا
-
Mahan Xodayi 2
آخر به اسارت دل حسرت زده خو کرد
شادم که دگر ياد گريز از قفسم نيستنوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۴۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهAlireza Varamanzar
تا که میشد خون من انگوروار
سالها انگور دل را میفشرد
مولانا️
-
@fatemeh-Ma
رو ترش کردی مگر دی بادهات گیرا نبود
ساقیت بیگانه بود و آن شه زیبا نبود
️مولانا
نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۴۳ آخرین ویرایش توسط خانوم لوبیا انجام شدهMahan Xodayi 2
چرا این د تموم نمیشه
دوست ان باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی-_- -
Mahan Xodayi 2
چرا این د تموم نمیشه
دوست ان باشد که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی-_-نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
تا باد سعادت ز محمد خبر افکند
زان مردی و زان حمله شقاوت سپر افکند:) -
@fatemeh-Ma
تا باد سعادت ز محمد خبر افکند
زان مردی و زان حمله شقاوت سپر افکند:)نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
از ی باید بگی باهوش خان خخ -
Mahan Xodayi 2
از ی باید بگی باهوش خان خخنوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
شعر خوندم بعد به اخر خط دو نگا کردم از ت گفتم://///
یکی لحظه از او دوری نباید
کز آن دوری خرابیها فزاید -
@fatemeh-Ma
شعر خوندم بعد به اخر خط دو نگا کردم از ت گفتم://///
یکی لحظه از او دوری نباید
کز آن دوری خرابیها فزایدنوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
عاا عب نداره
درست اول اين نوبهار عاشق شد
دلم ميان همين گير و دار عاشق شد -
Mahan Xodayi 2
عاا عب نداره
درست اول اين نوبهار عاشق شد
دلم ميان همين گير و دار عاشق شدنوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد:(
مولانا -
@fatemeh-Ma
دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
غرق دریاییم و ما را موج دریا میکشد:(
مولانانوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
میشه ی بار از د نگی🤌
دانی ز چه غنچه خون كند چهره ز شرم؟
زان روی كه كار او گل انداختن است -
Mahan Xodayi 2
میشه ی بار از د نگی🤌
دانی ز چه غنچه خون كند چهره ز شرم؟
زان روی كه كار او گل انداختن استنوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۵۵ آخرین ویرایش توسط Mahan Xodayi 2 انجام شده@fatemeh-Ma
هرچی فک کردم از د اومد://ذهنم یاری نمیکنه
تا نخوانیم ندانی تو ره واگشتن
که ره از دعوت ما گردد بر عقل بدید:( -
@fatemeh-Ma
هرچی فک کردم از د اومد://ذهنم یاری نمیکنه
تا نخوانیم ندانی تو ره واگشتن
که ره از دعوت ما گردد بر عقل بدید:(نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
در اين بهار تازه كه گل ها شكفته اند
لبخند عشق زن كه شكوفا ببينمت -
@fatemeh-Ma
هرچی فک کردم از د اومد://ذهنم یاری نمیکنه
تا نخوانیم ندانی تو ره واگشتن
که ره از دعوت ما گردد بر عقل بدید:(نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۵۷ آخرین ویرایش توسط MohsenTaheri انجام شدهMahan Xodayi 2 در " مشاعره " گفته است:
@fatemeh-Ma
هرچی فک کردم از د اومد://ذهنم یاری نمیکنه
تا نخوانیم ندانی تو ره واگشتن
که ره از دعوت ما گردد بر عقل بدید:(دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی / یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
سنایی -
Mahan Xodayi 2
در اين بهار تازه كه گل ها شكفته اند
لبخند عشق زن كه شكوفا ببينمتنوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی انکه وعده باشد در انتظار بوده
بالاخره اومد:) -
Mahan Xodayi 2 در " مشاعره " گفته است:
@fatemeh-Ma
هرچی فک کردم از د اومد://ذهنم یاری نمیکنه
تا نخوانیم ندانی تو ره واگشتن
که ره از دعوت ما گردد بر عقل بدید:(دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی / یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
سنایینوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۸:۵۹ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMohsenTaheri
به به:)
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آمد آخر دوستداران را چه شد؟ -
@fatemeh-Ma
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده
بی انکه وعده باشد در انتظار بوده
بالاخره اومد:)نوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهMahan Xodayi 2
هر کجا رفتيم داغی بر دل ما تازه شد
سوخت آخر جنس ما از گرمی بازارها -
Mahan Xodayi 2
هر کجا رفتيم داغی بر دل ما تازه شد
سوخت آخر جنس ما از گرمی بازارهانوشتهشده در ۲۳ اسفند ۱۴۰۰، ۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@fatemeh-Ma
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد ، اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود