هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود میبری و زحمت ما میداری
معنی کنید
-
Acola من موندم عراق افغانستان ماه رو دیده بعد ایران ندیده!!(هوا ابری بوده ندیدن ماه رو)
-
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود میبری و زحمت ما میداری
معنی کنید
@Infinitie-A در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود میبری و زحمت ما میداری
معنی کنید
داره میگه
مگس(نماد ادم پست یا نادون و کلا یه شی حقیر)، قلمروی سیمرغ(نماد متضاد مگس در همون زمینه) محل خودنمایی تو نیست!
عِرض(آبرو) خودتو میبری!
و بیخودی هم زحمت درست میکنی!
این مفهومو راحت میشه خیلی جاها تعمیم داد
تو انجمنی؟ اگه حرفی که داری میزنی، حرف اشتباه و غلطیه، نزن!
یه دفع دیدی یه سیمرغی اومد زد تو برجکت ها!!!
تازشم اینطور ممکنه آبروی خودتم ببری!!!
بیخودی هم انجمنو شلوغ و مسموم کنی!!! -
بعضی وقتا که به دانشگاه فک میکنم
پرام میریزه
جالبه اصن از ترساش درسی ندارم:/
برعکس بیشتر چیزی که برام مهمه، همکلاسیامن
️
یعنی چطورین؟
چه افکاری دارن؟
عاقلن؟بالغن؟
ازدواج کردن یا نه؟
یارم اونجا پیدا میشه؟
اگه یارم پیدا نشه چی؟
ممکنه منم همراه همکلاسیام، افکارم تغییر کنه؟!
اگر کرد چی؟
اونجا هم عقیده من پیدا میشه؟
اگه پیدا نشد چی؟
️
️
️
-
شرلوک : ترس نشانه خرد در مقابله با خطره و دلیلی برای خجالت نیست.
-
شکسپیر میگه
یک احمق خود را خردمند می پندارد و خردمند می داند که احمقی بیش نیست. -
واژه "بحران" در زبان چینی از دو حرف تشکیل شده است. اولی به معنی خطر است و دومی به معنی فرصت.
-
اگر آدمی آنقدر به غذا بی اعتنا باشد که زرد و ناتوان شود، ما نباید او را تحسین کنیم؛ اما مردی که از آگاهی به نیازهای خویش به مرحله ی همدردی با گرسنگان رسیده باشد سزاوار تحسین ما خواهد بود.
-
قسمتهایی از انجیل را که نمیفهمم ناراحتم نمیکنند. قسمتهایی از آن را که میفهمم عذابم میدهند.
مارک تواین
-
یک میز، یک صندلی، ظرفی پر از میوه، یک ساز ویالون، دیگر چه می خواهم که خوشحال باشم؟
-
یک جمله گاد بگم براتون از مارک تواین
مشکل این نیست که تعداد احمق ها زیاد است ،مشکل در توزیع نامناسب آن هاست.
-
آندره مارلو، رمان نویس فرانسوی، در یکی از داستان هایش، از زبان یک کشیش روستایی که چندین دهه به اعترافِ مردمان گوش سپرده، همه آنچه را از طبیعت بشر آموخته است، این چنین توصیف می کند: « نخست اینکه، مردم بیش از آنکه انسانها تصور می کنند، ناشادند... و دیگر آنکه چیزی به نام انسانِ رشدیافته وجود ندارد.»
برای هر انسانی مقدر شده که نه فقط نشاط زندگی که تاریکی های ناگزیر زندگی را نیز تجربه کند: بیداری از خواب و خیال، پیری، بیماری، انزوا، فقدان، بی معنایی، انتخاب های رنج آور و در نهایت مرگ را؛ و این مهم درمانگر و بیمار نمی شناسد. -
آدمها، اول جوانها را باوجود اینکه همدیگر را دوست ندارند، بهعقد ِ هم درمیآورند و بعد از اینکه آنها نمیتوانند یکدیگر را تحمل کنند، تعجب میکنند! آخر چطور میتوان با کسی زندگی کرد بدون اینکه عاشقاش بود؟
-
±ما بهش میگیم : رویا . .
انگلیسیا میگن : Dream
عربا میگن : حلم
ولی به نظرم پائولوکوئیلو
از همه قشنگتر میگه :
‹ افسانهیشخصی ..›