|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Gharibe Gomnam
ساعت چنده؟@حامد-صباحی
فکرمیکنم نزدیک های بامداد -
-
اگه یه موقع خسته شدی ... یه جای کارت میلنگه ...
وگرنه کار برای خدا که خستگی نداره ...شهید حسن باقری
-
مثلا یه روزم که تصمیم می گیریم با هم بریم یه کافه بشینیم حرف بزنیم
دیگه اصلا به این روزا فکر نمیکنی.
((هوووومممم راس میگی(((:
باید این روزا رو بگذرونم،،
خوبم بگذرونم
پرتلاش هم بگذرونم
و بعدش دیگه بهش فکر نکنم
ب نتیجه ش فکر نکنم
ب اینکه قراره چ اتفاقی بعدش بیوفته
بشه یا نشه!))
.....
ـ من کاریو ک درسته و در توانم هست رو انجام میدم حالا فارغ از همه چی
+آفرین دیگه خودت عاقلی میفهمی این چیزا رو- نمیدونم چرا خط ب خط چتامونو حفظم
🦯
- نمیدونم چرا خط ب خط چتامونو حفظم
-
کاش فقط یکی بود
یا مثلا خود خدا بود
مینشستی براش میگفتی
از همه چیز
از سال 96
شایدم از سال 89
بعد مثل همون حالت مسخره
که همگام با حرف زدن گریه هم میاد
گریه هم میکردی
یه دل سیر
براش همه چیو میگفتم
با جزئیاتش با تمامه احساساتم
با ریز ریز اتفاقاتی که یادم مونده و برا خودمم عجیبه چرا اینقدر حافظه م اینجاها خوبه .
تموم فکرام و دغدغه هام
تموم چیزایی که مغزمو مختل کرده
بعد جواب هم میشنیدم
قانع کننده کامل
یه چیز که دلم قرص بشه
انگار که میل به زندگی و جلو رفتنه زندگی را ندارم
انگار که هعی میخوام جلو جلو بدونم چی قراره بشه
بخدا که خدا میگه بنده ناسپاسی هستی ....
فکنم خودشم نمیدونه باید با من چیکار کنه
حس میکنم داره میگه من با تو چیکار کنم
چت شده تو ؟!
من مگه کم گذاشتم برات .
نه به والله نذاشتی
ولی من چمه ؟ چرا اینجورم ؟
. . . . . . . . . .
انگار دلم میخواد خدای بجای من یه مدت زندگی کنه تا من ریکاوری بشم /: -
دوست عزیزی که چتت بسته است و هفتصد بار فالو انفالوت میکنم بدون کارت دارم
Gharibe Gomnam
؟من؟
تازه گی فکر کنم شما دنبالم کردید.
راستش زیاد سر در نمیارم شایدم با من نیستید. -
اومدم نصیحت کنم
دیدم من در جایگاهی نیستم ک
بخوام ب کسی بگم چیکار بکن چیکار نکن
شاید واقعا تایم استراحتشونه
و خب هر کسی هم خودش بهتر میدونه داره چیکار میکنه!
اما فقط اینو بگم ک 48 روز دیگه بیشتر نمونده((:
ب قول یکی از استادا
مسئول نتیجه ی نیمه ی مرداد فقط خودتی!
و اون نتیجه، حاصل همه ی کارهای الآن خودته!- این حرفو اول از همه ب شدتتت با خودممم!!!!!
-
کاش فقط یکی بود
یا مثلا خود خدا بود
مینشستی براش میگفتی
از همه چیز
از سال 96
شایدم از سال 89
بعد مثل همون حالت مسخره
که همگام با حرف زدن گریه هم میاد
گریه هم میکردی
یه دل سیر
براش همه چیو میگفتم
با جزئیاتش با تمامه احساساتم
با ریز ریز اتفاقاتی که یادم مونده و برا خودمم عجیبه چرا اینقدر حافظه م اینجاها خوبه .
تموم فکرام و دغدغه هام
تموم چیزایی که مغزمو مختل کرده
بعد جواب هم میشنیدم
قانع کننده کامل
یه چیز که دلم قرص بشه
انگار که میل به زندگی و جلو رفتنه زندگی را ندارم
انگار که هعی میخوام جلو جلو بدونم چی قراره بشه
بخدا که خدا میگه بنده ناسپاسی هستی ....
فکنم خودشم نمیدونه باید با من چیکار کنه
حس میکنم داره میگه من با تو چیکار کنم
چت شده تو ؟!
من مگه کم گذاشتم برات .
نه به والله نذاشتی
ولی من چمه ؟ چرا اینجورم ؟
. . . . . . . . . .
انگار دلم میخواد خدای بجای من یه مدت زندگی کنه تا من ریکاوری بشم /: -
من عهدم نشد با این قانونا که هستن
تیغ میکشم بیرون از دوتا بال خستم
تو فیلم نامه ای گمم که مال من نیست
رو واقعی ترین حقیقتاش هاله کم نیست
من تو باغی ام که باغبونش عاشقم نیست -
چجوری میشه که یکی که از ادم نمره هاش بالاتره و معدل بیسته به من حسودی کنه
ولم نمیکنه
خیلی انسان تخص و بیشعوریه نمیفهمش مثلا من امروز رفتم برای چک کردن برنامه امتحان میگفت چرا فرزام رفتهمیدونم این مسائل خیلی بچگونه است ولی داره این موضوع ازارم میده کمکم کنید
-
Mr/mis........می دونم کار خودت بود بزار برسه به استحظارت؛ که رفتم و برو پی کارت! :))
-
این پست پاک شده!
