هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۵ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۶ آخرین ویرایش توسط officer k انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۰۷ آخرین ویرایش توسط officer k انجام شدهاین پست پاک شده!
-
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کفی تو بپوش و لباس تن کن
می خوام ببرمت جایی که ماجراست چند دور -
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بزنی ببینی چند چنده شهر
تو بعد بشی من یه نمه پرکنده تر -
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
من، همون که خوش بود یه وقتی
سرحال و سنگ سفت بود می فهمی -
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همه چی پیچید رو همین حساب
روزاشم مثله همه حتی روز تحویل سال -
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
همیشه متنا بلند بوده مشتی
رفیق هر نوعش، با هر نوعی گشتیم -
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
و دیدیم که تش با زخمی تنهاییم
ولی، خو خوش گذشت یه وقتایی -
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
غصه که ماله قصه هاست
ما خوشیم همه جوره رو زمین با چشم باز
و همین دلیلی شد تیمار و بیدل
که ساده ترش می شه یه گرگ بارون دیده -
Gharibe Gomnam در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
امتحان جغرافی دارم استرس امتحان شیمی ای که دادمش تموم شد رو دارم
استرس چی :///
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@m-hmt
نمیدونم فکرکنم خراب کردم -
Gharibe Gomnam در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@m-hmt
شما مگه کجایین که هوا انقدررر گرمه؟افتاب حیاط دانشگاه کرمان
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده@m-hmt
اوه
منم تازه از امتحان برگشتم پختم از گرما باز یه ذره باد میومد غنیمت بود ولی الان نشستم تو اتاقم پنجره روهم باز کردم داره باد میاد لذت میبرم -
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
یه عمریه وعده ی بی جا میدی
وعده امروز رو به فردا میدی
یه روزی آخرش میشی پشیمون
از این فریبی که به دل ها میدی
از این فریبی که به دل ها میدی
میگم بمون میگی نمیشه
میگم برو میگی نمیشه
میگم میشه میگی نمیشه
یک بوم و دو هوا نمیشه
یک بوم و دو هوا نمیشه -
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تمام طول روزتو میکنی ....... سپری
فکر به چیزی که باختی ببری
اون مغزتو ..... مثل سگ پشیمونی
تو گفته بودی که راه سختو میتونی -
نوشتهشده در ۱۹ خرداد ۱۴۰۱، ۶:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اما بعد دیدی تویی و کمی مایه تو جیب
به جایی نمیرسی با این قدمای کوچیک
این زندگی گفت دو چیزو یاد پس بگیر
امید بده به جاش ..... پس بگیر