هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
ما نداریم کسیو که از ادبیاتمون دفاع کنه
ما بعضا نویسنده درست نداریم
ما کسیو نداریم،به شعرامون،ادبیاتمون،نوشته هامون و تاریخ فارسی و اصالتمون رشد بده
ما کسیو نداریم، نذاره تو نقش ادبیات هر شعاری رو توی ذهن هامون جا بدن
نداریم کسیو غیرت داشته باشه رو اصالت حرف زدنمون
ما شاعرامون رفتن،خواننده هامون رفتن
ما اگه نویسنده داشتیم ممنوع کار شد
ما فقط ادعاشو داریم،
میخوایم کم نیاریم چون کم نذاشتنما هرچی داریم از گذشته داریم...
غنی تر از ادبیات فارسی شعرامونه
جهان عرصه داشته ذره ذره از کلماتمونو
جهان ایستاده در مقابل گذشته ی ادبیاتمون
شعری که درمقابل هرچیزی میتونه تورو وادار به سکوت کنه
شعر زیبایی روح هر آدمه
روز تک تکشون مبارک!!_Biliifti_
روزتون مبارک به سلامتی️
-
@Farzam-Yousefi بگو با دی روز های زوجش حال نمیکنی
-
-
Matin Mousavi 1
؟
راستی تو تاپیک جدید میشه یه بیت شعر نوشت@Hamid-s آره چرا نشه
-
@Farzam-Yousefi بگو با دی روز های زوجش حال نمیکنی
pouya hosein pour در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Farzam-Yousefi بگو با دی روز های زوجش حال نمیکنی
روزای فردش رو حال نمیکنم
-
@Elham650
آخی دوران امتحان مثل من بیا بریم باهم سر ب بیابان بگذاریم️
-
@Elham650
دی ماهی -
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اهورا در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
هندزفریم شارژ نداره
خودم واسه وسایل اشپزخونه کنسرت گذاشتمسلام منو به رنده برسون
میگه
زنگ زدتیم حاجییادته تو اون روز کزایی لقب کی بود ؟
بگو دشمنت زنگ زده حاجی
اهورا در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
اهورا در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Señorita در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
هندزفریم شارژ نداره
خودم واسه وسایل اشپزخونه کنسرت گذاشتمسلام منو به رنده برسون
میگه
زنگ زدتیم حاجییادته تو اون روز کزایی لقب کی بود ؟
بگو دشمنت زنگ زده حاجی
نه جدی
خودم لقب داده بودم نه؟میگه پیاز مزاحم داشتی اسم بده سه سوت برات ریزش میکنم
-
-
سال ۹۹ روز تولدم باید کنکور میدادم و واقعا دی ماهی ها و خردادماهی ها رو درک میکنم
-
@Alba
️
۱۷ -
در دستگاه ماهور تمرین میکردم که ناگه استاد شجریان مرا صدا کرد...
گفت فرهاد من هم نیز با تو همراه میشوم
استاد شروع کرد : مرغ سحر ناله.......
ارغوان جنبشی نداشت که ناگه در عالم رویا سایه به چشمم آمد.....
سایه گفت فرهاد بنواز که به دیدار ارغوانم آمده ام...
استاد شجریان سایه را در آغوش کشید...
و هر دو یکباره گفتند محمدرضا کجاست؟
مگر میشد بی وجود لطفی لحظات دیدار به کامشان باشد.....
ناگه صدای ساز لطفی شنیده شد .... خدای من یاد چند سال پیش افتادم .....
چه غریبانه در راه وطن می نالی؟......
اما ابتهاج با اینکه غرق در این لحظات شور انگیز بود، اما هنوز غمی بر چهره داشت
فهمیدم که را میخواهد.....
شهریار نیز در پس پرده بود.. من خبرش کرده بودم..........
شهریار داخل آمد
وصف بقیه محفل ما بماند........
ابتهاج با دیدن شهریار -
چشم دیدنمونو ندارن که
-