هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
دعا میکنم نتایجتون رو دیدین از ته دلتون خوشحال بشید ... شمام برای من دعا کنید .
خدانگهدارتون
-
اینکه میگن هر ادمی میمیره میشه نور یه ستاره هممث همینه
نوری که ما میبینیم ستارش مرده ولی اون نور همون یاد و خاطراتشه که واسمون زندست و قشنگه -
ولی من مطمئنم بعد مرگ هر بهشت و جهنم یا هرچیز دیگه ایم هست زندگی ادامه داره
اینکه ما از بین هفتا آسمون و این همه سیاره و کهکشان حتی زمینشم کامل نبینیم ظلمه در حق خلق شدنمون🦦 -
اگه ۱۰۰ درصد از ذهنمونم استفاده کنیم نهایتا ۲ درصد از این دنیارو درک کنیم🦦
پس باید مراحل بعدیم باشه
خیلی چیزا برای دونستن هست مگه نه؟؟ -
الان چندین و چَن ساله ِشبا خوابُم نمی گیره
نِگو عاشق شدی؛ بابا مو اعصابُم نمی گیره -
هُلُم میده جلو اما جهان کارش عقب گرده
مو او "طفلم" که گردون از سر "تابُم" نمی گیره -
کسی قدر دل پاک مونه هرگز نمی دونه
مو "موسی" هم ِبشُم "آسیه" از "آبُم" نمی گیره -
مو هر دردآشنایی می شناسم رو لِبش خنده س
خیالت ای دل شنگول و شادابُم نمی گیره؟ -
پسر کُش بوده ای دنیا از اول، آخر قصه
اشاره میکُنم رستم مو سهرابُم... نمی گیره -
نِفهمید و نمیفهمن مُنو درد مونه اینجا
مو خط دکترُم خالو کسی قابُم نمی گیره -
ولی من هرجا ک اشتباه کردم.....از دست دادم....نابود شدم
دلم با این جمله ی کیمیاگر اروم میشد ک میگفت
انچه ک قسمت توست از کنار تو نخواهد گذشت -
بین خودمون بمونه ها
ولی هرکسی آخرش برمیگرده اونجایی که دلشوجا گذاشته.
هرکاری هم کنی نمیتونی جلوش بگیری
پس اینایی هم که برنگشتن حتما دلشونو جا نزاشته بودن دیگ ؟ -
ولی اونجا که میگه
چرا دوستت دارم؟
از گلوله نمیپرسند از کجا آمده
عذر هم نمیخواهد
از من نپرس چرا دوستت دارم
نه 'من' میدانم
نه 'تو'
🦦 -
اینو گفتی یاد حرف کافکا افتادم
عشق در نظر من آن است كه تو خنجری هستی كه من در درون خويش میچرخانم
-
میدونین چرا نصفه شبا تودلی شبیه 'تودلی' میشه؟
چون شبا دل آدم بیشتر تنگ میشه
دلش میخواد حرف بزنه
اونایی که شبارو همش خوابن نمیفهمن
-
بعد دوباره یاد اون جمله افتادم که
چندتا ضربه رو نادیده گرفتی
چون اونی که چاقو دستش بود رو دوس داشتی -
بازم میگم همیشه قسمت سختش مال منه
بروزش نمیدم فکر میکنن برام مهم نیست -
کاش این دل ادما کاکتوس بود
تا نه محتاج نوازش کسی باشه
نه منتظر بارون محبت از یکی دیگه
خودش گل بده
تو این بیابون بی اب و علف
میم دلی -
منم هروقت حرف چیزای عاشقانه میشه یاد دزیره میفتم
یمدت شبا صبر میکردم همه بخوابن که تو تاریکی و سکوت بخونمش
–قلبم پر از عشق است و در سینهام سنگینی میکند
تابحال نمیدانستم که انسان میتواند عشق را در جسمش هم احساس کند:)