هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
Hamed.s در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Zahra-Hamrang
عالییییییی بود -
کوکتلا میرن تو هوا چشای زرهی
-
@Zahra-Hamrang
پس اون فردی که استاد شنبه میگفت شما بودین
میگفت یه دانش آموز بود که دست به قلمش خوب بود
یه روز معلمش بهش میگه تو این انشاهای رو خودت نمینویسی از یکی برمیداری
از اون به بعد اون دانش آموز دیگه ننوشت و معلم گرامی استعداد و علاقه اش رو کشت -
Hamid.s
.
من استعدادم تو فیالبداهه نوشتن خیلی خوبه
و غالبا همینطوری مینوشتم
و معلممون به ادبی نوشتن خیلی تشویق میکرد و تقریبا نوشته های منو دوست نداشت
و وقتی که ادبی مینوشتم قبول نمیکرد که خودت نوشتم
بیشتر انشا نوشتن ما هم تو راهنمایی بود
تو دبیرستان هم دیگه درگیر درس و اینا...
ولی یادمه تو امتحانا هیچ وقت از چرکنویس استفاده نکردم
مستقیم روی کاغذ مینوشتم -
من معمولا از این سوالاش خودمحور نمیپرسم
ولی اگه شما منو بخواین به یاد بیارین
(اگه بیاد بیارین)
با چی به یاد میارین؟ -
شب از سکوت
و سکوت از شب پدید می آید -
Hamid.s در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خانوم
یعنی یه شخصیت بهتون نسبت بدیم؟هرچی که ممکنه باهاش یاد من بیوفتین فرقی نداره
-
خانوم در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
من معمولا از این سوالاش خودمحور نمیپرسم
ولی اگه شما منو بخواین به یاد بیارین
(اگه بیاد بیارین)
با چی به یاد میارین؟"خانومی که متناش همیشه بوی دلتنگی میده"
-
Kosar A003 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خانوم در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
من معمولا از این سوالاش خودمحور نمیپرسم
ولی اگه شما منو بخواین به یاد بیارین
(اگه بیاد بیارین)
با چی به یاد میارین؟"خانومی که متناش همیشه بوی دلتنگی میده"
همیشه :)))
-
سلام ملت
-
nazanin.mirzai در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
خانوم ویس های پر احساس و خوش سلیقه در انتخاب فیلم
چ قشنگ :))
-
مهشید حسن زاده 0 درود هم وطن
-
-
فرهاد (علی مصفا): یه پسره بود توو دانشکده، شما میشناسینش؛ علی یاقوتی... یه روز سردش شده بود کت منو قرض گرفت... بعد گلی عین الان شما نشستهبود داشت از روش طراحی میکشید... بهش گفت «چه کت قشنگی! اینو ندیدهبودم! کی خریدی؟ مبارکه...» اینقدر حرصم گرفت... توو دلم گفتم این همه منو با این کت دیدی نمیشناسیش؟ اونوقت به این میگی مبارکه؟ به این؟ اینقدر لجم گرفت...
حوا خانوم (زهرا حاتمی): تو هم مُردی از حسودیش...