هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@Elham650
سلام
نه
همین حدود یک هفته پیشم بود که رفتم شست و شوخوب بود ولی دوباره برگشته شده مثل قبل
امروز دیگه خیلی دردش شدت گرفت.
نمی تونستم تحمل کنم -
@Elham650
اره.
بعد از شست وشو یک جند روز که گذشت
حس می کردم کامل باز نشده هاا
بعد دیدم یک چیزای سیاه رنگی از داخلش خارج شداصلان نمی دونم چی بود شاید به خاطر قطره ها بوده هموجا مونده بود
( مامانم اینا می گفت کپ زدن
)
بعدشم که مثل همیشه بیشتر ترشح سفید داخل گوشم که نمی تونستم صدا رو درست بشنوم
انگار نه انگار که شست شو کرده بودمولی مامانم که دیده بود می گفت دکتره یک جیزای سفیدی خارج کرده ولی انگار هنوزم داخلش مونده
-
ولی من هنوز موندم اونا چی بود از داخل گوشم اومد بیرون
زرد و مشکی
حالا سفید ها قابل و قبوله -
ولی من هنوز موندم اونا چی بود از داخل گوشم اومد بیرون
زرد و مشکی
حالا سفید ها قابل و قبوله -
-
نکه مثل چشم
یک شبکه ها مشکی هم داخل گوش وجود دارهبعد اونا جدا شدن
ولی چطوری ه میشنوم.
پرده گوش نبوده؟! پرده بزرگه؟ ولی من می شنوم حداقل -
@jahad-128 همون ماده ترشح شده توسط مجرای گوشه وقتی تخلیه نشه رنگش خیلی تیره میشه تبدیل به جرم شده
@Elham650
اها مرسی خیالم رو راحت کردید مونده بودم خدایا اینا چی بود.
-
خدایا یکم جنبه تزریق کن
مرسی اه
️
-
@Soniaaa
بازم همکلاسی خودشیرینی چیزی گفته -
@Hamid-s
نه اون اگه میتونست چیزی بگه تو روم میگفت جرعت نداره
با دبیره هم کنسل کردم که خبر ببر بیار منو اون نباشه -
@Elham650
برای من تجربه اولم بود
حالا مامانم بهم گفت یک دکتر سراغ گرفتن
یک چیزی میده تا 5 ماه باید شست شو کرد باهاش از راه بینی
یا دوباره گلیسرین باید بریزم برم دوباره شست و شو یا پیش این دکتره
که مورد 2 رو ترجیح میدم
-
@Elham650
ای میس یو -
فکر کنم با این سرعت خونمون بعد کنکورم درست نشه من اخر دیوونه میشم
-
@Hamid-s
نه اون اگه میتونست چیزی بگه تو روم میگفت جرعت نداره
با دبیره هم کنسل کردم که خبر ببر بیار منو اون نباشه@Soniaaa
ببخشین دبیر خانوم بود یا آقا -
@Hamid-s
اقا:| -
@Soniaaa
واقعا متاسفم -
@Hamid-s
اگه خانوم بود متاسف نبودین ؟ چ منطقیه -
دلم جز مهر مَه رویان، طریقی بر نمیگیرد
ز هر در میدهم پندش، ولیکن در نمیگیرد
|حافظ| -
اگه میشد ی زندگی دیگ انتخاب کرد چی میساختین؟
بزارین اول من بگم
من قطعا ی خونه نزدیک دریا میگرفتم
همین رشته رو میخوندم و ی مطب میزدم
شاید هم دانشگاه درس میدادم
جالبه که حرف از مهاجرت نیست تو این زندگی
کنار دریا
دوتا گربه هم میگیرم
یدونه اش حنایی
یدونه اش سیاه و سفید
اسم ندارن هنوز
بعد این که میدم دیوارای خونه رو کتاب خونه کنن
حتما ی گرامافون هم گیر میارم
باید کلی گُل هم بگیرم تو خونه.بعد این که اگه میشد انتخاب کنم
همسایه بالایی رو ی پیرمرد و پیرزن عاشق تصور میکردم که اینا با هم صبحا میرن پیاده روی و بازارنرگسیه
گاهی هم برا من غذای شمالی میپزن میفرستن پایین
منم براشون کیک درست میکنم به تلافی میبرم بالاالبته گویا اقاعه قند خون داره و خانومه نمیزاره زیاد شیرینی بخوره.
ولی خب کیک خونیه دیگهواحد بغلی مون هم ی زوج جوون ان که تازه بچه دار شدنو شبا از گریه بچه خواب ندارن
خانومه هم مدام مریض میشه سرما میخوره بنده خدا
منم گاهی سوپ میپزم میبرم براش
میاد ازم کتاب قرض میگیره
همش هم میگه وایییی خانوم دکتر شما چقدر کتاب دارینننن
منم میگم انقد به من نگو خانوم دکتر بدم میادشوهرش هم ی جوونک مازنی موفرفریه که شبا که میاد خونه دستش همیشع ی شیرینی و میوه هست.
عاشق دختره اس مشخصه.واحد پایینی هم ی پیرمرده که بنده خدا زنش تازه فوت شده
ارتشی بازنشسته اس
تو شطرنج حریف نداره و منم که از شطرنج هیچی نمیفهمم
عکس خانومش رو زده رو دیوار
خیلی بزرگ.
اسم خانومش ترنجه
45 سال زندگی کردن
هربار که درو باز میکنم و میخام از پله ها برم بالا
از خونش صدای آواز مازندرانی میاد
گاهی هم میره تو باغچه به گل ها میرسه
خیلی جدیه اما خیلی هم مهربونه..چ دنیای خیالی قشنگی شد :)))