|
شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
اوه ناظم اومد
پناه بگیرید :| -
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Alba در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چه خبره؟!
دَفا
چند مورد بی احترامی می بینم
-
@Homayoun-Shajarian
این خواهرمو رسما من بزرگ کردم
پوشکشو عوض میکردم ساکتش میکردم اصلا به اون دوران فکرمیکنم خندم میگیره وقتی که کمکش میکردم راه بره میزاشتمش پشتم بعد چهار دست و پا میرفتم
چهاردست و پا دنبال بازی میکردم باهاش
تابش میدادم تو بغلم
اخی چه دورانی بود -
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Alba در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چه خبره؟!
دَفا
چند مورد بی احترامی می بینم
@Alba در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Alba در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چه خبره؟!
دَفا
چند مورد بی احترامی می بینم
ها حتی گفتم صلوات بگین نگفتن
-
Sharllot
نه خب پنجره بالاااست میشه پردرو کنار زد چون کلی با زمین فاصله داره
اما باید شیونات اسلامی رو محض احتیاط رعایت کرد دا
-
Gharibe Gomnam
پس حسابی دوسش دارین
خیلی عالیه این
باید حسابی قدر شما رو بدونن -
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@Alba در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
چه خبره؟!
دَفا
چند مورد بی احترامی می بینم
-
-
پوشک بچه 5 دلار
همینه.....
میگن به بچه فکر کنی برکت میاره
خوشم اومد
قرار بود بچم رو بزارم دم در که اونم نه نظرم عوض شد@Homayoun-Shajarian
تو اول زن بگیر بعد به فکر بچه باش ببین اصن کسی تورو گردن میگیره بعد -
@Homayoun-Shajarian
بله خیلی
ولی خیلی شیطونه الان ۲۸ کیلوعه خودشو از گردنم اویزون میکنه
خودشو پرت میکنه رو کولم اصلا یه وضعی -
@Soniaaa
وای سونیاااا یاد یه چیزی افتادمممGharibe Gomnam
چی، -
من تا ده سالگی شبا با بابام میرفتم شیراز از شیرازم میرفتم مشهد
(منو میزاشت پشتش بنده خدا ازین سر خونه ب اون سر خونه،) -
من تا ده سالگی شبا با بابام میرفتم شیراز از شیرازم میرفتم مشهد
(منو میزاشت پشتش بنده خدا ازین سر خونه ب اون سر خونه،) -
@Homayoun-Shajarian
اصن چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است ؟ -
Sharllot
نه خب پنجره بالاااست میشه پردرو کنار زد چون کلی با زمین فاصله داره
اما باید شیونات اسلامی رو محض احتیاط رعایت کرد دا -
Gharibe Gomnam
من برا خواهرم اسب سواری میکنم
میگذره این دوران@Homayoun-Shajarian
یه بار بارون خییلی شدید میزد من رو پله بود پله خونه مادربزرگم دوسال پیش بود تقریبا
پله سنگی اونم
پایین پله هم سیمانی بود من داشتم کفش میپوشیدم یهو هولم داد
افتادم...
خداروشکر مایل شدم سمت باغچه نرفتم تو سیمانی و گرنه الان زنده نبودم
گلدون شکست کاج شکست سیکاس خراب شد شمعدونی ها شکستن
