هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
خوابم میاد خستم
ولی حوصله استراحت کردنو ندارم
با اینکه از مدرسه اومدمزنگ اخرم فیزیک بود با امتحان
ولی دوست دارم ریاضی مو ببینم -
من رياضی می خوام
یعنی پشت کامپیوتر بهتر کار می کنه سایته
برم کامپیوتر روشن کنمولی باید رو صندلی بشینم
این طور می شد رو صندلی ننشست و فیلم رو دید
4 ساعت و خوردی هیت می زنم رو دور 2
حالا هی استپ می شه
می زنم رو دور 1و نیم بازم قطع می شد هی -
چشم به راه موندن برای چیزی که به اتفاق افتادنش هیچ اطمینانی نداری یکی از چیزاییه که راحت میتونه پیرت کنه:)..!
-
خودخواه و حریص پی چیزی که نیست…
-
همیشه همینه
نخواد و نبینه؛))
صبورم همیشه…
اینجوری نمیشه -
تو یادت نمیاد..
باید یادت تو داد
میچرخه زمونه..!
اینجور نمیمونه:)) -
حالا میخواد هرچی باشه
عشق بعدیت هرکی باشه
منتظرت میمونم من
خسته میشی میدونم من…:) -
مواظب زیباییاتون باشین:))
از اون موقع حس میکنم زیباترین ادمم… -
یه روزی میاد به روز که زیاد
ازم دور که شدی مغرور که شدی
اسمت که بیاد
حرفت که بشه
میگم که نخواست دلم دست بکشه:)) -
نشد دست بکشم از یه ادم سرد…
که منو از هرچی عشقه بدخاطره کرد (: -
این قرارمون نبود که
عشق و تو دلم بیاری
جا بزنی واسه قلبم
جای خالیتو بذاری -
عشق تو یه ماه زیباس
عشق تو عزیزجونه
قربون دلت برم که
با دلم نامهربونه -
اخه چرا احساس منو
تو به بازی گرفتی ندیدی که من عاشقمو
هرچی بود
بینمون
نابود شد
این دلم واست اسون مرد:)) -
همه میگن: من از انچه تصور میکنی به تو نزدیک ترم،
اما من میگم که:تو از انچه که تصور میکنی به من نزدیک تری،
حالا چطور منِ مجنون و عاشق این را میدونم ولی تو عاقل نه؟ -
زندگی یک چمدان است که می اوریش
باروبندیل سبک میکنی و میبریش
خودمشی مرگ قشنگیست که به ان دل بستم
دست کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بی گاه پر از پنجره های خطرم
به سرم میزند این مرتبه حتمن بپرم
گاه و بی گاه شقیقه است و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
ای غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده داد بکش
هی تکانم بده نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از ته دل اه شوم
طوری از ریشه بکش اره که کوتاه شوم
مثل سیگار خطرناک ترین دودم باش
شعله اغوش کنم حضرت نمرودم باش
مثل سیگار بگیرانمو خاکستر کن
هرچه بامن همه کردن تو از ان بدتر کن
مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز
من خرابم بنشین زحمت اوار نکش
نفست باز گرفت اینهمه سیگار نکش
ان به هر لحظه تب دار تو پیوند منم
انقدر داغ به جانم که دماوند منم
توله گرگی که دراندیشه شریان منی
کاسه خونی جگری سوخته مهمان منی
چشم بادامدهان پشته زبان شیر و شکر
جام معجون مجسم شده این گرگ پدر
تا مرا مینگرد قافیه را میبازم
بازی منتهی العافیه را میبازم -
زندگی یک چمدان است که می اوریش
باروبندیل سبک میکنی و میبریش
خودمشی مرگ قشنگیست که به ان دل بستم
دست کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بی گاه پر از پنجره های خطرم
به سرم میزند این مرتبه حتمن بپرم
گاه و بی گاه شقیقه است و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
ای غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده داد بکش
هی تکانم بده نفرین کن و فریاد بکش
قبل رفتن بگذار از ته دل اه شوم
طوری از ریشه بکش اره که کوتاه شوم
مثل سیگار خطرناک ترین دودم باش
شعله اغوش کنم حضرت نمرودم باش
مثل سیگار بگیرانمو خاکستر کن
هرچه بامن همه کردن تو از ان بدتر کن
مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز
من خرابم بنشین زحمت اوار نکش
نفست باز گرفت اینهمه سیگار نکش
ان به هر لحظه تب دار تو پیوند منم
انقدر داغ به جانم که دماوند منم
توله گرگی که دراندیشه شریان منی
کاسه خونی جگری سوخته مهمان منی
چشم بادامدهان پشته زبان شیر و شکر
جام معجون مجسم شده این گرگ پدر
تا مرا مینگرد قافیه را میبازم
بازی منتهی العافیه را میبازمسیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم
رطب عرشِ نخیل او قدِ کوتاه منم
ماده آهوی چمن،هوبره ی سینه بلور
قاب قوسِین دهن، شاپریه قلعه ی دور
مظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
و به جز ماه دل از عالم و آدم کندم
ماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنم
نکند خیز برم پنجه به خالی بزنم
خنده های نمکینت،تب دریاچه ی قم
بغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتم
مویِ بَرهم زده ات،جنگل انبوه از دود
و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بود
قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
شاعران با لب تو قافیه پرداز شدند
هر پسربچه که راهش به خیابان تو خورد
یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُرد
من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
و از آن روز که در بندِ توام آزادم
چشممان خورد به هم،صاعقه زد پلکم سوخت
نیزه ای جمجمه ام را به گلوبند تو دوخت
سَرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسید
سرطانی شدم و مرگ لبم را بوسید
دوزخِ نی شدم و شعله دواندم به تنت
شعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنت
به خودم آمدم انگار تویی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود