کافــه میـــم♡
-
دلتنگی رودی نیس که به دریا بریزد دلتنگی ماهی کوچکی است که برکه اش از چهار طرف سنگچین کرده باشند
-
آنگاه که در خزان ترین روز های عمرت سپری میکنی
اغلب
حس میکنی این فقط تو هستی که سعی دارد از بند غل و زنجیر ها رها شود و ذره ذره رو به آزادی گام بردارد
حیاتت را پر از تاریکی و تنهایی میبینی
اما
اگر برسی به آن روشنا نقطه ،اگر باز کنی تمام زنجیر های اسارت را ،اگر شفافیت و پرتو نور را ببینی
میفهمی کسانی اطرافت بودند
آنانی که دوش به دوش تو زنجیر حمل میکردند تا یک وقتی از سنگینی بار زمین نخوری...
آنانی که بی اعتنا به تو تنها نظاره گر تقلای تو بودند...
و آنانی که در مردابی از خصم و حسادت فرو رفته بودند گاه لجن به سوی تو پرت میکردند
.
وقتی به روشنی برسی
همه را خواهی دید
.
به آن روشنی که برسی
آنان که لجن پرت میکردند میشوند دوست عزیز انسان
آنان که تنها نظارهگر بودند میخواهند موفقیت تو را حاصل تلاش های خودشان جلوه دهند
اما
کسانی را هم خواهی دید که تو را تنها ی تنها برای تلاش های خودت تشویق و تمجید میکنند...
آنان کسانی اند که بی هیچ چشمداشتی قدم به قدم ، پا به پا همراه و همسفر تو بودند و از هیچ کمکی دریغ نکردند...
.
پس از رسیدن به آن روشنا باید هوای این افراد را داشته باشی
چون آناناند عزیز ترین کسان تو...
#حرف-دل
-
میدونی بعضی اوقات دلم میخواد قلبمو دربیارم
بگیرمش جلو صورتم و بگم
تو چی از جون من میخوای؟ هدفت چیه؟
اینکه تک تک سلول های بدنمو نابود کنی؟
اینکه شخصیتمو خورد کنی و شکستنمو پیش آدما ببینی؟
اینکه بری رو مخ بی چارم و با جفت پاهات لگد مالش کنی؟
اینکه اشک چشامو دربیاری و پلکامو ببندی رو همه بدیا؟
اینکه دستتو بگیری روی گوشام و بگی گوش نده به حرفای عقلت؟
چه مرگته؟
مگه تو کارت فقط خون رسانی و این چرت و پرتا نیست؟
ببین
تصمیماتو بسپار به همون مغز بیچاره ام
تو خیلی مهربونی قلب عزیز... -
آن قدر دلتنگم
که می توانم هزار دریا را
به شوق دیدارت وارونه شنا کنم
و آن قدر بی رمق
که گاه ِ رسیدن به یاد بیاورم
ضربه های تبری را
که با دستهایت بر تنم فرود آمده اند !آن قدر به ما شدنی دوباره خوشبینم
که می توانم جوانه هایی
که بر زخم هایم روییده اند را هم ببینم
و آن قدر ناامید
که خواب ِ آخرین برگ ِ مانده بر شاخه هایم را
دلیلی برای سررسیدن زمستان تعبیر کنم !با من بگو چگونه فراموشت کنم
وقتی که زخم های عمیق ترم بیشتر تو را به یادم می آورند
و بهار را چگونه باور کنم
وقتی که زمستانت در من شکوفه داده است! -
آیدا ...
بگذار بی مقدمه این راز را با تو در میان بگذارم: که من در عشق، بیش از هر چیز دیگر، بیش از لذت ها، آتش و شور و حرارتِ آن را میخواهم. بیش از هر چیز، شوق و شورش را میپسندم و بیش از هر چیز، بی تابی ها و بی قراری هایش را طالبم. سکوتِ تو، شعر را در روحِ من می خشکاند! شعر، زندگی من است. حرف های تو مایه های اصلی این زندگی است و مایه های اصلی این زندگی می باید باشد.مثل خون در رگهای من
#احمد_شاملو -
شاید تجملات عروسی چند وقتی خوشحالت کنه ولی نداشتن حق و حقوق و اینکه یکی دیگه تا آخر عمر صاحب اختیارت باشه قطعا خوشبختت نمیکنه!
zzz r خوب شروط ضمن عقد تعیین کنید که اذیتتون نکنه...خخخ
-
بعضی وقتا دلم میخواد قلبمو از تو سینم در بیارم، بزارمش جلو روم و سرش فریاد بزنم؛میشه تمومش کنی؟ میشه انقد ساده و احمق نباشی؟ میشه انقد دلت برای آدما و کاراشون نسوزه؟ میشه برات مهم نباشن؟ متوجه ای که داری به جفتمون آسیب میرسونی؟
بعدشم همو بغل کنیم و تا خود صب باهم اشک بریزیم -
".I just like the %(#ff0000)[pain] in your ears when you stay listening"
-
."She's an %(#0098ff)[imperfect] girl, the %(#ff0000)[perfect] girl for me"
-
وقتی کسی و دوست داری و از دستش میدی،شاید بتونی بعدش با کسی باشی ولی همیشه یه گوشه ی ذهنت کنارِ همه اتفاقای خوبِ زندگیت فقط اونو کنار خودت تجسم میکنی یا موقع اعصاب خوردیات وقتی به آرامش احتیاج داری کسی جز اون نمیاد تو ذهنت=))
-
هر کاری کردیم پشت سرمون حرف زدن!
هر شکلی شدیم پشت سرمون حرف زدن!
خودمون شدیم..! گفتن جلفه؟
سرسنگین شدیم..! گفتن مغروره؟
تا خندیدیم..! گفتن سبکه؟
تا اخم کردیم..! گفتن خودشو میگیره؟
ساده شدیم..! گفتن احمقه؟
تحویل نگرفتیم..! گفتن خود شیفتهس؟
خاکی شدیم..! گفتن داره آمار میده؟
وقتی حرف زدن و جوابشونو دادیم..!
گفتن دیدی حق با ماست لجش گرفته؟
وقتی حرف زدن و جوابشونو ندادیم..!
گفتن دیدی حق با ماست لال شده؟
هرجور شدیم این جماعت بیکار یه چیزی گفتن!
این مردم هیچ وقت احترام گذاشتن به عقاید همو یاد نمیگیرن!
پس برای خودت زندگی کن...!♡ -
من درباره تو
به آنها نگفتهام ، اما تو را دیدهاند
که در چشمانم شنا میکنی...
من درباره تو
به آنها نگفتهام
اما تو را در کلماتم دیدهاند...
عطر عشق ،
نمیتواند پنهان بماند...!#نزار_قبانی
-
روانشناسی میگه :
اگر فردی زیاد میخنده از درون تنهاست ، اگر زیاد میخوابه ناراحته اگر کم و سریع حرف میزنه داره چیزی رو مخفی میکنه اگر بلند حرف میزنه میخواد شنیده بشه، اگر زیاد غذا میخوره استرس داره اگر چیزای ساده عصبانیش میکنه نیاز به محبت داره.. -
چقدر ما ادما
وقتی عاشق میشیم
ضعیف میشیم...
دیگه هر چی میگه نمیتونیم نه بگیم
وقتی حق باهامونه
واسه ازدست ندادنش
مجبوریم
بگیم مقصریم
به جایی میرسیم
که واسه اشتباه نکردمون
باید عذرخواهی کنیم که مبادا
بزاره بره...
ای کاش
ادما
وقتی میفهمیدن دوستشون داریم ادم میموندن...:_) -
بچه ها کتاب کیمیاگرو خوندین؟
یه تیکه ای داره که برا من خود نوره
"آنچه قسمتِ توست،از کنارت نخواهد گذشت"
هر بار میخونمش حالم جا میاد^^♡ -
ولی یه روز تمومش میکنم!
یه روز همتونو کنار میزارم!
یه روز بدون فکر کردن، میشینم رو صندلی قهوه میخورم!
یه روز بدون دغدغه سریال میبینم!
یه روز بدون اهمیت از همه دور میشم!
یه روز میرم زیر بارون وسط خیابون میخوابم!
یه روزی میرسه که به حرفاتون اهمیت نمیدم!
یه روزی که دور همتون خط قرمز میکشم!
یه روزی میرسه که حس من بهتون
از تنفر تبدیل به بی اهمیتی میشه!
و اون روز این من تموم میشه!
اون روز من میمیرم و یه من دیگه به دنیا میاد!:))