جرعت حقیقت
-
@0Farzam0 اها ندارم ولی روبیک چرا
-
میخوام جرعت انجام بدیم اگه حقیقت رو نگیذو اینکه اگه پایه هستید لطفاً بگید چونکه شاید کار های مختلفی ازتون بخوام که یکم شیطنت برانگیزه
-
Sachli اره عزیزم خیلی خلاصه میگی
-
میخوام جرعت انجام بدیم اگه حقیقت رو نگیذو اینکه اگه پایه هستید لطفاً بگید چونکه شاید کار های مختلفی ازتون بخوام که یکم شیطنت برانگیزه
-
میخوام جرعت انجام بدیم اگه حقیقت رو نگیذو اینکه اگه پایه هستید لطفاً بگید چونکه شاید کار های مختلفی ازتون بخوام که یکم شیطنت برانگیزه
Anne پایه ایم
-
جرئت مجازی من هستم کلا حال پاشدن ندارم
-
@0Farzam0 روبیکا
-
اخرین باری که مجبور شدید پیش یه نامحرم بشینید
@Masoumeh-sh
تو اتوبوس....
من ننشسم اابته.
اونا نشستن....
طرف ما خالی بود کلا...
دیدم دو تا پیرمرده چاق اومدن جلوم نشسن و ی پسر که حدود ششم ابتدایی بود کنارم....
منم خشکم زده بود و فقط به شیشه نگاه میکردم.... تو آفتاب ... تو باد.... البته تحمل نکردم و شیشه رو بستم....
ن میشد بلند شی و نه میشد درست تکون بخوری....
هعی... -
@0Farzam0 در جرعت حقیقت گفته است:
Anne
اول خودتونمنظورتون جرعت یا حقیقت ؟؟
اولین بار از من پرسیدند میخواهید بپرسید -
میخوام جرعت انجام بدیم اگه حقیقت رو نگیذو اینکه اگه پایه هستید لطفاً بگید چونکه شاید کار های مختلفی ازتون بخوام که یکم شیطنت برانگیزه
-
@0Farzam0 روبیکا
-
Sachli کوفت
-
@Masoumeh-sh
تو اتوبوس....
من ننشسم اابته.
اونا نشستن....
طرف ما خالی بود کلا...
دیدم دو تا پیرمرده چاق اومدن جلوم نشسن و ی پسر که حدود ششم ابتدایی بود کنارم....
منم خشکم زده بود و فقط به شیشه نگاه میکردم.... تو آفتاب ... تو باد.... البته تحمل نکردم و شیشه رو بستم....
ن میشد بلند شی و نه میشد درست تکون بخوری....
هعی...Hhh Hh در جرعت حقیقت گفته است:
@Masoumeh-sh
تو اتوبوس....
من ننشسم اابته.
اونا نشستن....
طرف ما خالی بود کلا...
دیدم دو تا پیرمرده چاق اومدن جلوم نشسن و ی پسر که حدود ششم ابتدایی بود کنارم....
منم خشکم زده بود و فقط به شیشه نگاه میکردم.... تو آفتاب ... تو باد.... البته تحمل نکردم و شیشه رو بستم....
ن میشد بلند شی و نه میشد درست تکون بخوری....
هعی...تو اتوبوس زنه بلندم کرد گف برو انور بشین منو بچم بشینیم