هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۹:۱۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به همت تو ساقی تو که گره گشایی
تو که ذات وفایی همیشه یار مایی -
@Fateme-goli یا ابلفضل
خیلی ممنون،منم بد نیستم
ارادتمندم
خاکیم
چشم بزرگیتونو میرسونم
️
فقط من داداش ندارم متاسفانه
بجاش دو تا خواهر دارمنوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۹:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شدهSeyed sadegh Razavi فاصله سنیشون زیاده باهات ؟
-
Seyed sadegh Razavi فاصله سنیشون زیاده باهات ؟
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۹:۳۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Danial-al خواهر دومم نه فاصلمون کمه
خواهر سومم آره فاصلمون زیاده -
@Fateme-goli یا ابلفضل
خیلی ممنون،منم بد نیستم
ارادتمندم
خاکیم
چشم بزرگیتونو میرسونم
️
فقط من داداش ندارم متاسفانه
بجاش دو تا خواهر دارمفارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۹:۴۴ آخرین ویرایش توسط انجام شدهSeyed sadegh Razavi تو مرد مناسبی واسه ازدواج نیستی پس
-
Seyed sadegh Razavi تو مرد مناسبی واسه ازدواج نیستی پس
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۹:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Fateme-goli
-
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۹:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Musician
-
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۹:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Musician
قربانت
سال نو شما هم مبارک
امیدوارم سال خوبی کنار خانواده داشته باشین -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۹:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Danial-al برم دنبال یکی دیگه بگردم که خواهر نداره
-
Seyed sadegh Razavi تو مرد مناسبی واسه ازدواج نیستی پس
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۱۰:۰۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده@Fateme-goli آره خلاصه کنسله
-
@Fateme-goli آره خلاصه کنسله
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۱۰:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شدهSeyed sadegh Razavi میگمک
-
Matin Mousavi 1 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
شبا همه ش به میخونه میرم من
بچه ها ازین ب بعد حرفای متینو جدی نگیرید همیشه مسته
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۱۱:۲۲ آخرین ویرایش توسط Matin Mousavi 1 انجام شده@Soniaaa
دیگه چکار کنیم دیگه عاشق حافظیم و.....
-
پرستو بابایی بد نیست
شما چطور؟دانشجویان درس خون دانشجویان پیراپزشکینوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۱۱:۴۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده@_گل-سرخ_
منم همینطور ،امیدوارم زودتر برگردم به روال قبلی ،این عید نتونستم زیاد بخونم -
عجیبه..........
-
هعیییییییییییییییییییی
-
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۱۲:۲۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@PYA در ترین های ۱۴۰۱
️
گفته است:
@ABR_DJ
خبر آقای اَبر
امسالو که متنآهنگ ترین زنحیره کنکوری بودی
کمترین چت رو نسبت ب سال های قبل داشتی
غیر درسی ترینخیلی سپاسگزارم
آره اصلا فکر کنم اعتبار های درسیم به ۱۰۰ تا نمیرسه -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۱۲:۳۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
@Ahmadreza-Alipouryaan در دانلود کردن ویدیو از سایت دانا گفته است:
Kourosh Mousavi ممنون میبینم حتما تابستون بوکمارک کردم
علاوه بر لینوکس من باید بشینم برنامه نویسی هم یاد بگیرم.
یعنی برنامه ریختم سه - چهار روز بعد کنکور شروع کنمچه زبانی توی فکرته؟
به چه شاخه ای علاقه داری؟
تا حالا کد زدی؟ (اگه آره چند وقت)اینا رو اگه دوست داشتی جواب بده تا بتونم زبانی که به نظرم برات مناسب تره رو پیشنهاد کنم
-
نوشتهشده در ۷ فروردین ۱۴۰۲، ۱۴:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
هردو بودیم.....
فقط توی زمان های متفاوت....
من اوایل...
و شما اواخر...
نه نبودید، من همیشه اینو به شما میگفتم....
این حس نیازمند این این رفتار و کردار...
من هم یه زمانی همینطوری بودم فقط به یک شکل دیگه....
میگن انسان گدای محبت....
این نه فقط برای من صدق میکنه نه برای شما... بلکه برای هممون.....
درست مثل زمانی که من به شما محبت کردم باعث نزدیک شدن شما بود و هم زمانی که من فراری بودم اما با محبت شما عوض شدم...
همینطوری که من بد شدمو ازم دور شدی
و هم وقتی که این اخرا بد شدید و دور شدم
مگه چیزی برام کم گذاشته بودی؟!!؟!!؟!!؟!!
نه از محبت پر بودم....
اما من آماده پر کردن کسی از محبت و زندگی نبودم...
والله..... (دارم قسم اون قدرت مطلق رو میخورم که با یک چشم بهم زدن میتونه نابودم کنه....) میتونستم باهات بمونم و خوش بگذرونم و با خودم بگم کی بهتر از این آدم... کی بهتر از تو که جونشو برام میداد؟! هوم؟!
خودت بهم بگو؟! کی؟!
بعد از چند سال هم که دیدم شرایطم جور نشد ولت کنمو برم....
الان که دارم مینویسم این متن رو نمیدونم از چی بگم و از کجا حرف بزنم...
فقط تنها کاری که میتونم بکنم از هر گوشه و کناری که یادم میاد بنویسم...
اما بهتره از اول بگم...
اوایل مثل آدمی بودم که چیزی بلد نیستم یک فرد چشم و گوش بسته...
به قول خودتون که یک بار بهم گفتید حس میکنم یه بچه ای جلومه که باید خیلی چیزا رو یادش بدم....
من خیلی از راه ها رو نرفته بودم چون میترسیدم
اما شما خیلی راه ها رو رفته بودید فقط چند راه رو توی جاده خاکی داشتید حرکت میکردید
شما فرشته من بودی که بهم یاد بدی و من فرشته شما بودم که نشون بدم این جاده پر از قلوه سنگه....
من از دنیای خودم دور شدم شما هم همینطور...
دنیای هر کدوم بدون اون یکی قشنگ تر بود باید قبول کرد این رو
اما یه چیز خیلی قشنگ تری داشت اونم این بود که پخته تر شدیم بزرگ تر شدیم..
از همه مهم تر عاقل تر شدیم و محکمتر
با هم رشد کردیم...
اما توی این مسیر من به بدی های مبالغه انگیز فکر کردم و شما به خوشی های مبالغه انگیز
بهم ضربه زدیم... دقیقا توی بهترین احوالات که داشتیم
اینجا فهمیدیم که دوست داشتن به این معنی که هم دیگه رو اصلاح کنیم نه مصدوم
خیلی جا ها تحمل و صبر رو یاد گرفتیم
.....من غلط گیر های هم بودیم
از خیلی لحاظ ها
مکمل میشه گفت اما متضاد هم
من و شما آنقدر توی زندگیمون حفره های خالی داشتیم که میشد از خودمون بر داریم بهم دیگه بدیم....
ولی باید اینو بگم:این مسیر یه سری شرایطی رو میخواست که من اصلا امادش نبودم
من توی این مسیر باید همراه خودم از قبل صبر شکیبایی عشق دوست داشتن کفش آهنی عینک خوش بینی برای بهتر دیدن رضایت ذهن آزاد و قدرت می اوردمانقدر یهویی وارد زندگیم شد منو دنبالتون کشید که یادم رفت این وسایل رو بردارم که اگر وسط راه خسته شدم این مواد رو به خونم برسونم تشنه شدم آب بخورم گرسنه شدم غذا بخورم خسته شدم دووم بیارم تشنه شدی سراب کنم گرسنه شدی سیرت کنم خسته شدی بهت جون دوباره بدم....
میبینید...؟!
من خیلی چیزا رو باید با خودم می اوردم
و همین شد که وسط راه کم اوردم
یا باید برمیگشتم یا باید با همون وضعیت بد ادامه میدادم
برگشتم به نفع جفتمون بود
برگشتم باهام برگشتید... این نبود رسم زندگی
من باید بدترین اسلحمو به سمتت میگرفتم که نیایی
و موفق شدم
الان همون یکسالی رو که رفته بودم برگشتم
دقیقا همون شب رسیدم به سر خط
اینو میدونستم که اون راه مثل پله میریزه، دگیه راه برگشت نیست
میدونستم نفرت داره...
میدونستم خاطره بد دارخ
اما بازم جمله همیشگی (نتونستم با زندگی خودمو تو بازی کنم)
اینو بدون من تو راه برگشتم خوردم زمین ولی تو نبودی که ببینی
زمین خوردنم رو کسی جز خدا و یک نفره دیگه ندید
اما بلند شدم
بلند شدم و عهد کردم دیگه نه بزارم کسی وارد زندگیم بشه نه خودم وارد زندگی کسی بشم وقتی توشه راهمو جمع نکردم
دوست داشتم ببخشی هم بخاطر خودت هم بخاطر من
بخاطر خودت چون این بخشیدن یه روزی میشه رسوب قلبت که با یه جرقه هم خودت و هم قلبت رو میسوزونه
و هم من چون یه کوله بار روی دوشمه و سنگینی میکنه
و در آخر میدونم و میدونید کسی نیستم که با کسی تا ابد بد باشم
اگر لحظاتی بد بودم عصبانی بودم دلخور بودم تحت فشار بودم
میدونم... رسم زندگی و هنر زندگی اینه که وقتی عصبانی وقتی تحت فشاری وقتی نارحتی و دلخوری شونه خالی نکنی و از کوره در نری
درسته و دارم درستش میکنم
هیچ ناراحتی ندارم نه از شما نه از بقیه...
فقط دارم تلاش میکنم همه این این ها رو جبران کنم
یادمه ساجده که توی بیمارستان توی کما بود پدرش رفت پیش آقا ازش خواست ساجده رو راحت کنه خوب بشه شفا گیدا کنه
فقط وقتی از حرم اومد بیرون فهمید ساجده دیگه نیست و مرده....
آقا میدونست اگر ساجده زنده بمونه مشکل جسمی تا آخر عمرش همراهش میمونه...
بخاطر همین راحتش کرد از این زندگی که قرار بود بهش سخت بگیره...
شاید حکمتش همین بود....
در آخر من همون آدمم اما شاید با یکمی تغییر... تغییری که باعث میشه زندگی دیگران برام مهم باشه... خود خواه نباشم...
پدر و مادر ها وقتی بچشون داره یک کار نادرستی که قرار به خودش ضربه بزنه رو انجام میدن رو میبینن دعواش میکنن حتی گاها تنبهش میکنن
اون بچه قطعا ناراحت میشه حتی متنفر میشه از پدر و مادرش
اما اون پدر و مادر به جون میخرن این نفرت رو چون میدونن این تنفر می ارزه به این که بچشون آسیب نبینه....
و آخرین صفحه این مسیر دلم میخواد این جمله یا خواسته رو بنویسم...
دوست دارم ببخشی منو و از ته دل حلالم کنی....️